نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار، گروه آسیب شناسی دهان، فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
2 استاد، گروه آسیب شناسی دهان، فک و صورت، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
3 دانشیار، گروه رادیوتراپی انکولوژی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران
4 دانشکده دندانپزشکی مشهد،دپارتمان تخصصی پروتز
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background: This study aimed cohort study aimed to evaluate the relationship between the depth of invasion (DOI) and the lymphocytic host response (LHR) in oral squamous cell carcinoma (OSCC) biopsies with various clinicopathological characteristics of the disease.
Materials and Method: Eighty-seven OSCC biopsy samples were obtained and key patient data such as clinical stage, grading, nodal involvement, overall survival (OS), and disease-free survival (DFS) were collected. DOI was measured from the basement membrane to the deepest invasion point, classifying samples into low risk (DOI < 4 mm) and high risk (DOI > 4 mm) categories. Additionally, LHR in the DOI was categorized as mild, moderate, or severe. The Chi-squared and Fisher’s exact test and Kaplan-Meier analysis were used for data analysis. The significance level was set at 0.05.
Results: The findings revealed that 43.7% of patients fell into the low-risk DOI category, while 56.3% were in the high-risk group. LHR levels varied, with 36.8% mild, 18.4% moderate, and 44.8% severe. Most patients were in stage IV (31%) and grade I (60.9%). A significant relationship was found between the high-risk DOI group and several factors: disease stage (p < 0.001), grading
(p = 0.021), five-year OS (p=0.001), five-year DFS (p < 0.001), and lymph node involvement (p < 0.001). Moreover, a significant relationship existed between LHR and the disease stage (p = 0.003) and lymph node involvement (p = 0.001).
Conclusion: Incorporating DOI into routine histopathological reports could be beneficial in predicting OSCC prognosis, especially in early stages. This underscores the importance of histopathological evaluations in OSCC treatment planning, highlighting the value of DOI and LHR in understanding the disease's clinicopathological aspects.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
کارسینوم سلول سنگفرشی (Oral squamous cell carcinoma/OSCC) هشتمین سرطان رایج در دنیا است که مشخصا در جوامع کمدرآمد یافت میشود. عمدتا مردان مسن که 90% موارد بیش از 45 سال دارند و در معرض ریسکفاکتور شناخته شده آن، یعنی تنباکو و یا الکل قرار دارند را، درگیر میکند.(1) درمان اصلی OSCC، شامل جراحی (حذف ضایعه، حاشیه سالم و لنف نودهای نزدیک) و رادیوتراپی، به تنهایی و یا همراه یکدیگر است.(2) با این حال، این روشهای درمانی نرخ بقاء بیماران را به طور قابل توجهی افزایش نداده است و
عود بیماری و متاستاز لنفاتیک، علل رایج شکست درمان هستند.(2)مطالعات نشان دادهاند که پارامترهای هیستومورفولوژیک مانند عمق تهاجم
(Depth of invasion/DOI) ممکن است به عنوان عامل پیشبینیکننده در بیماران OSCC به کار رود. همچنین، هشتمین نسخه طبقهبندی American Joint Committee on Cancer (AJCC)، DOI را در تعیین مرحله سرطان دهان وارد کرده است.(3) این مولفه نقش مهمی در تعیین پروگنوز OSCC و تعیین متاستاز گردنی پنهان و پیشرفت بیماری دارد که میتواند موجب تغییر در طرح درمان بیماران شود. DOI نشانگر گسترش تومور به بافت های زیرین اپیتلیوم است و با نشان دادن پرولیفراسیون میکروواسکولار ناشی از رشد نئوپلاستیک، ممکن است نزدیکی تومور را به عروق خونی و کانالهای لنفاوی نشان دهد.(5, 4) محققین نشان دادهاند که با استفاده از این شاخص، میتوان بیماران را به دو دسته کم ریسک و با ریسک بالا تقسیم کرد.(6)
علیرغم توصیه مطالعات به درنظر گرفتن DOI در بررسی هیستوپاتولوژیک روتین نمونههای بیماران OSCC، مطالعات کوهورت در زمینه قدرت تشخیصی این مولفه با توجه به خصوصیات کلینیکوپاتولوژیک این بیماری محدود است. Lee و همکاران (7) گزارش کردند با وجود اینکه DOI با بقاء مرتبط با بیماری (Disease-specific survival/DSS) مرتبط است، با بقاء بدون پیشرفت (Progression-free survival/PFS) ارتباطی ندارد. با این حال، ایشان بیماران مبتلا به OSCC در مراحل اولیه را بررسی کرده بودند. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر پیشبینیکننده DOI با توجه به مارکرهای کلینیکوپاتولوژیک مانند grade و stage هیستوپاتولوژیک بیماری، پاسخ لنفوسیتی میزبان (Lymphocyte host response/LHR)، و نرخ بقاء کلی (Overall survival/OS) و بقاء بدون بیماری (Disease free survival/DFS) در بین بیماران مبتلا به OSCC انجام شد.
مواد و روش ها
این مطالعه کوهورت تاریخی بر روی نمونههای بیوپسی بیماران مبتلا به OSCC انجام شد که از آرشیو دپارتمان پاتولوژی بیمارستان قائم، بیمارستان امید و بیمارستان امام رضا، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایران به دست آمده بود. این بیماران در بین سالهای 1383 تا 1395 به بیمارستان امید ارجاع داده شده بودند. مشخصات دموگرافیک بیماران نظیر سن، جنس، مصرف سیگار و سابقه مصرف داروها ثبت شده بود. نمونه بیوپسی OSCC بیماران که برای اندازهگیری DOI مناسب بود، از آرشیو انتخاب شد. معیار ورود بیماران بدین شرح بود: بیماران 80-18 سال که در زمان نمونهگیری هیچ درمان ضدتوموری دریافت نکرده بودند، جراحی رادیکال شده بودند و هیچگونه بقایای تومور بعد از جراحی نداشتند، عدم ابتلاء به متاستاز دوردست، وجود مستندات پیگیری دورهی حداقل 6 ماهه و وجود بیوپسی اکسیژنال با برداشت حاشیه سالم اطراف تومور. بیوپسی بیماران مبتلا به تومور در ورمیلیون، قائده زبان، حلق و حنجره و همچنین تومور بیمارانی که در مرحله IVb و IVc بودند، بررسی نشدند.
مدت زمان پیگیری دورهای بیماران از زمان تشخیص OSCC تعیین شد. مشخصات کامل پیگیری دورهای مانند عود بیماری و دلیل مرگ از پرونده بیماران، گزارشات کالبدشکافی و پزشک بیماران به دست آمد. همچنین، درگیری لنف نودها، درجه تومور و مرحله آن بر اساس اطلاعات ثبتشده، عود و بقاء بیماران با تماس با هر یک از بیماران و استفاده از یک چکلیست ثبت شد. محاسبه DFS از زمان تشخیص پاتولوژی بیماری تا زمان اولین عود انجام شد. در صورت عدم عود، بقای بدون بیماری برابر OS لحاظ شد. برای بیمارانی که امکان برقراری تماس تلفنی با آنها بود، بقای کلی از زمان تشخیص پاتولوژی بیماری تا تاریخ 30/6/1395 محاسبه شد و در صورت عدم امکان برقراری تماس تلفنی، بقای کلی تا آخرین مراجعه برای فالوآپ یا تاریخ فوت وی محاسبه می شد.
بیوپسیهای فیکسشده در فرمالین که در پارافین قرار گرفته بودند، بر اساس رنگآمیری هماتوکسیلین ائوزین آماده شدند. دو پاتولوژیست، قطعیت تشخیص OSCC را تایید کردند و تومور را از لحاظ هیستوپاتولوژی بررسی کردند؛ در حالی که از خصوصیات کلینیکوپاتولوژیک بیماران اطلاعی نداشتند. DOI از غشا پایه تا عمیق ترین نقطه تهاجم بررسی شد و به دسته با ریسک بالا
(DOI> 4 میلیمتر) و ریسک پایین (DOI< 4 میلیمتر) تقسیم شدند(۹, 8. اندازهگیری عمق تهاجم به صورت چشمی و با عدسی مدرج انجام شد.
LHR در عمیق ترین ناحیه تهاجم بررسی شد که بر اساس حضور لنفوسیت در مناطق مورد بررسی که بلافاصله در مرز بین تومور-میزبان قرار داشت، به سه دسته قوی (بیش از 50%) ، متوسط (50-25%) و ضعیف (25-5%)
تقسیمبندی شد.(10) میزان آماس در 5 میدان دید سلولی (High-power field /HPF) شمرده شد و میانگین آن ها ثبت شد.
دادهها توسط نرمافزار آماری SPSS نسخه 20
(IBM Inc.، Chicago، IL، USA) تحلیل شدند. تستهای Chi-square و یا Fisher’s exact برای بررسی ارتباط بین DOI و LHR با متغیرهای کلینیکوپاتولوژیک شامل مرحله، درجه و درگیری لنفنودها انجام شد. آنالیز بقاء Kaplan–Meier نیز انجام شد و OS و DFS پنج سال محاسبه شد. حد آنالیز بقاء، زمان عود OSCC، زمان آخرین پیگیری دورهای و یا زمان مرگ بیمار در نظر گرفته شد. سطح معناداری آماری برابر 05/0درنظر گرفته شد.
یافته ها
خصوصیات کلینیکوپاتولوژیک بیوپسیهای بررسیشده در جدول 1 مشاهده میشود. در خصوص DOI، 7%43 %و 3/56 % بیماران به ترتیب ریسک کم و بالا داشتند. همچنین، بیشتر بیماران (8/44%) LHR شدید داشتند و در مرحله IV بودند (31%). در تصویر 1 تا 5، نمونهای از بیوپسی با DOI با ریسک کم و زیاد همراه با ارتشاح سلولهای التهابی کم، متوسط و زیاد مشاهده میشود.
جدول 1: توزیع فراوانی متغیرهای کلینیکوپاتولوژیک در نمونه های بررسی شده
مولفه |
زیرگروه |
(درصد) تعداد |
عمق تهاجم |
ریسک کم |
38 (43/7) |
ریسک بالا |
49 (56/3) |
|
LHR در عمق تهاجم |
خفیف |
32 (36/8) |
متوسط |
16 (18/4) |
|
شدید |
39 (44/8) |
|
Histological Stage |
I |
22 (25/3) |
II |
19 (21/8) |
|
III |
19 (21/8) |
|
IV |
27 (31/0) |
|
Histological Grade |
I |
53 (60/9) |
II |
27 (31/0) |
|
III |
5 (5/7) |
|
IV |
2 (2/3) |
|
درگیری غدد لنفاوی |
منفی |
51 (58/6) |
مثبت |
36 (41/4) |
تصویر 1: گروه با DOI ریسک بالا و تهاجم به عضلات (x40) (محل تهاجم با پیکان قرمز مشخص شده است)
تصویر 2: گروه با DOI ریسک بالا و تهاجم به عضلات (x100) (محل تهاجم با پیکان قرمز مشخص شده است)
تصویر 3: گروه با DOI با ریسک بالا و ارتشاح آماسی شدید (x100) (محل تهاجم با پیکان قرمز مشخص شده است)
تصویر 4: گروه با DOI با ریسک کم و ارتشاح آماسی متوسط (x100) (محل تهاجم با پیکان قرمز مشخص شده است)
تصویر 5: گروه با DOI با ریسک کم و ارتشاح آماسی خفیف (x100) (محل تهاجم با پیکان قرمز مشخص شده است)
در جدول 2 ارتباط بین بین DOI و LHR در عمق تهاجم با مولفههای هیستولوژیک نمونهها مشاهده میشود. در بیماران با DOI ریسک کم، بیشترین Stage مربوط به Stage I (1/42%) و سپس Stage II (2/34%) بود و در DOI با ریسک زیاد، بیشترین موارد مربوط به Stage IV (9/44%)و Stage III با 6/30% بود. یافتههای آزمون Chi-square حاکی از ارتباط معنادار بین stage بیماری و DOI بود (001/0>p).
در بیشتر بیماران با DOI کم ریسک (9/78%) و بیشتر بیماران با DOI با ریسک زیاد (9/46%)، Grade بیماری I بود. یافتههای آزمون Chi-square حاکی از آن بود که ارتباط بین این دو مولفه از لحاظ آماری معنادار بود (021/0=p).
درگیری مثبت لنف نود در 8/15% بیماران با DOI با ریسک کم و 2/61% بیماران با DOI ریسک زیاد مثبت بود. یافته آزمون Chi-square حاکی از ارتباط معنادار وضعیت DOI و درگیری لنفاوی بود (001/0>p).
در بیماران گروه LHR خفیف، بیشترین Stage مربوط به Stage IV (6/40%)، درگروه LHR متوسط بیشترین مربوط به Stage IV (50%) و در گروه LHR شدید مربوط به Stage I (41%) بود. ارتباط بین LHR و stage بیماری بر اساس آزمون Chi-square معنادار بود (003/0=p)
Grade I بیماری بیشترین فراوانی را بیوپسیها با LHR خفیف، متوسط و شدید داشت. ارتباط بین این دو مولفه از لحاظ آماری معنادار نبود. در 5/62% بیوپسی ها با LHR خفیف، 50% از گروه LHR متوسط و 5/20% گروه LHR شدید، درگیری لنف نود مثبت بود و یافتههای آزمون
Chi-square حاکی از ارتباط معنادار بین این دو مولفه بود (001/0=p).
جدول 2: ارتباط بین DOI و LHR در عمق تهاجم با مولفههای هیستولوژیک
P value |
پاسخ لنفوسیتی میزبان |
P value |
عمق تهاجم |
متغیر |
||||
شدید |
متوسط |
خفیف |
ریسک زیاد |
ریسک کم |
||||
*003/0 |
16 (40/6) |
3 (18/8) |
3 (9/4) |
001/0> |
6 (12/2) |
16 (42/1) |
Stage I |
Histological stage |
12 (30/8) |
2 (12/5) |
5 (15/6) |
6 (12/2) |
13 (34/2) |
Stage II |
|||
5 (12/8) |
3 (18/8) |
11 (34/4) |
15 (30/6) |
4 (10/5) |
Stage III |
|||
6 (15/4) |
8 (50/0) |
13 (40/6) |
22 (44/9) |
5 (13/2) |
Stage IV |
|||
191/0 |
29 (74/4) |
8 (50/0) |
16 (50/0) |
021/0 |
23 (46/9) |
30 (78/9) |
Grade I |
Histological grade |
9 (23/1) |
7 (43/8) |
11 (34/4) |
20 (40/8) |
7 (18/4) |
Grade II |
|||
1 (2/6) |
1 (6/2) |
3 (9/4) |
4 (8/2) |
1 (2/6) |
Grade III |
|||
0 (0/0) |
0 (0/0) |
2 (6/2) |
2 (4/1) |
0 (0/0) |
Grade IV |
|||
001/0 |
31 (79/5) |
8 (50/0) |
12 (37/5) |
001/0> |
19 (38/8) |
32 (84/2) |
منفی |
درگیری غدد لنفاوی |
8 (20/5) |
8 (50/0) |
20 (62/5) |
30 (61/2) |
6 (15/8) |
مثبت |
داده ها بوسیله (درصد) تعداد توصیف شده است.
*مقادیر کمتر از 05/0 بیانگر تفاوت معنادار بین گروههای مطالعه بر حسب آزمون Chi-squared و Fisher’s exact test است.
بررسی تاثیر DOI بر OS و DFS در تصویر 6 مشاهده
میشود. میانگین بقای بیماران در گروه دارای DOI کم ریسک (27/5 ± 3/136 ماه) به طور معناداری بیشتر از میانگین بقای افراد با DOI با ریسک بالا بود (45/11 ±7/81 ماه؛ 001/0=p) بود. همچنین OS 5 ساله در بیماران با DOI ریسک بالا ، 3/10 ± 6/55٪ بود که به طور معناداری نسبت به بیماران با DOI ریسک کم (1/4 ± 94٪)، کمتر بود (001/0>p).
میانگین DFS بیماران در گروه دارای DOI با ریسک بالا (73/6 ± 73/39 ماه) به طور معناداری نسبت به DFS بیماران با DOI با ریسک کم (85/10 ± 67/103 ماه) کمتر بود (001/0>p). DFS پنج ساله در بیماران با DOI با ریسک بالا، 5/8 ± 2/27% و در بیماران با ریسک کم
6/7 ± 6/73 % بود.
بررسی تاثیر LHR بر OS و DFS در تصویر 7 مشاهده
میشود. میانگین بقای بیماران در گروه دارای LHR خفیف برابر 2/9 ± 02/47 ماه، در گروه LHR متوسط برابر 21/18 ± 69/67 ماه و در گروه LHR شدید برابر 69/9 ± 12/75 ماه بود. ارتباط بین این دو مولفه بر اساس آزمون Chi-square از لحاظ آماری معنادار نبود (092/0 = p). DFS 5 ساله در بیماران با LHR خفیف، متوسط و شدید به ترتیب برابر 9/9 ± 8/41%، 1/15 ± 39% و 8/9 ± 7/57% بود.
میانگین OS بیماران در گروه دارای LHR خفیف، متوسط و شدید به ترتیب برابر 34/13 ± 22/86 ، 99/17 ± 22/100 و 9 ± 99/117 ماه بود. این دو مولفه بر اساس آزمون Chi-square اختلاف معناداری با یکدیگر نداشتند. OS 5 ساله در بیماران با LHR خفیف، متوسط و شدید به ترتیب
9/9 ± 1/70%، 3/15 ± 5/63% و 6/8 ± 1/81% بود.
تصویر 6: A) ارتباط OS و B) DFS در صورت وجود DOI با ریسک کم (L) و زیاد (H)
تصویر 7: A) ارتباط OS و B) DFS در صورت وجود LHR خفیف، متوسط و شدید
بحث
رفتار غیر قابل پیش بینی OSCCباعث تحقیقات بیشتر بر روی پارامتر های قابل اعتماد به عنوان فاکتور های پروگنوستیک شده است که پارامترهای اپیدمیولوژیک، پارامترهای بالینی (سایز تومور ،درگیری نود، متاستاز، stage بیماری و محل تومور) و پارامتر های هیستولوژیکال شامل grade، تهاجم دور عصبی و DOI است. در مطالعه حاضر،
DOI با ریسک بالا، ارتباط معناداری با پارامترهای هیستولوژیک grade، stage، درگیری لنفنودها، OS و DFS داشت. همچنین، LHR در عمق تهاجم، با stage بیماری و درگیری لنفنودها مرتبط بود، اما با grade بیماری، OS و DFS ارتباط معناداری نشان نداد. این موضوع ممکن است به دلیل حجم نمونه نسبتا کم مطالعه و میزان مراجعه و پیگیری بیشتر بیماران با ریسک بالا در مقایسه با بیماران با ریسک پایین باشد.
DOI در اثر رشد نئوپلاسم باعث نزدیکی به عروق و
کانالهای لنفاتیک شده و متاستاز را تسهیل میکند.(11) DOI به عنوان یک پیشبینیکننده مستقل برای لنف نودهای
متاستاتیک مطرح است که توسط مطالعات مروری نیز تایید شده است.(12) همچنین نشان داده شده است DOI ساب موکوزال در کنسر کولورکتال فاکتور مهمی در پیشبینی متاستاز به لنفنودها است.(13) در خصوص OSCC، DOI به عنوان یک پارامتر مستقل برای تعیین پیشآگهی بیماران در مراحل اولیه (early invasive OSCC) کاربرد دارد و DOI 4 میلیمتر یا بیشتر با متاستاز گردنی در مراحل اولیه OSCC ارتباط معناداری دارد.(14)
فاکتور دیگری که در مطالعه ی حاضر بررسی شد، LHR بود که بر سرعت پیشرفت بیماری تاثیرگذار است و LHR خفیف با پروگنوز ضعیف OSCC مرتبط است.(11) DOI و LHR سال هاست که در ملانوم و سرطان رحم به عنوان شاخص پایه برای پیشبینی وضعیت بیمار استفاده میشود، اما در حفره دهان علیرغم این که این اطلاعات پایهای هستند، مطالعات در زمینه این شاخصها بسیار پراکنده بوده و نتایج ضد و نقیض داشته است.(14) برخی مطالعات عمق تهاجم را جزء مهمترین فاکتورهای هیستوپاتولوژیک برای پیشبینی متاستاز لنف نود گردنی ساب کلینیکال در مراحل اولیه OSCC عنوان کردهاند. همسو با یافته مطالعه ما، در مطالعه Almangush و همکاران (6) که با بررسی یافتههای مربوط به 233 بیمار فنلاندی مبتلا به OSCC زبان در مرحله ابتدایی (T1/T2 N0M0) انجام شده بود، محققین دریافتند DOI 4 میلی متر یا بیشتر، با پروگنوز ضعیف این بیماران همراه بود. در مطالعهای دیگر، Tan و همکاران (15) در سنگاپور، با بررسی خصوصیات هیستوپاتولوژیک مربوط به 67 بیمار که مبتلا به OSCC زبان بودند، دریافتند در مواردی که DOI با ریسک کم مشاهده شد، عود موضعی به طور معناداری نسبت به DOI با ریسک بالا، کمتر بود. همچنین، OS و DSF افراد با DOI با ریسک کم، نسبت به گروه دیگر به طور معناداری بیشتر بود.در مطالعه Kane و همکاران، (16) خصوصیات کلینیکوپاتولوژیک 48 بیمار مبتلا به OSCC در مراحل ابتدایی (T1/T2 N0) از جمله الگوی تهاجم، DOI، grade، LHR، سایز تومور، تهاجم دور عصبی و دور عروقی مورد مطالعه قرار گرفتند. در مطالعه ایشان، تنها فاکتوری که با متاستاز گردنی ارتباط معناداری داشت، DOI 5 میلیمتر و یا بیشتر بود. در مطالعه Kligerman و همکاران، (17) بین DOI، متاستاز گردنی و DFS ارتباط معناداری مشاهده شد. در مطالعه Po Wing Yuen و همکاران (18)، محققین دریافتند ضخامت تومور یا عمق تهاجم یک فاکتور، پیشبینیکننده قوی برای وقوع متاستاز گردنی ساب کلینیکال، عود موضعی و DFS پنجساله بیماران مبتلا به OSCC زبانی باstage یک و دو گزارش شد. تومورها با ابعاد کمتر از 3 میلیمتر با 8% متاستاز گردنی، بقای 100% و عدم عود همراه بود. در مطالعه Liu و همکاران، (19) با بررسی یافتههای کلینیکوپاتولوژیک 145 بیمار مبتلا به OSCC زبانی در مراحل اولیه، محققین به این نتیجه رسیدند که ضخامت تومور (TT) و DOI به ترتیب با cut-points 8 میلیمتر و 5/4 میلیمتر با متاستاز لنف نودها به طور معناداری مرتبط بود. یافتههای یک متاآنالیز نیز نشان داد که DOI با نسبت خطر 94/1، 45/1، 53/1 به ترتیب اثر معناداری بر OS، DSS و DFS نشان داد.(20) با این حال، برخی از مطالعات، معیار بسیار متفاوتی برای DOI در نظر گرفتهاند. Tandon و همکاران، (21) دریافتند DOI بیش از 10 میلیمتر با بقاء بدون عود (RFS) در بیماران مبتلا به OSCC زبان stage III به طور معناداری مرتبط بود، اما با OS آنها ارتباطی نداشت. اختلاف در یافتهها ممکن است به دلیل در نظر گرفتن stage خاص در مطالعه ایشان، معیار DOI و همچنین حجم نمونه متفاوت در دو مطالعه باشد. در مطالعه Lee و همکاران (7) مشخص شد DOI به تنهایی قادر به تعیین پیشآگهی موارد اولیه OSCC نیست و باقی فاکتورهای پیشبینیکننده نیز برای بهبود صحت پیشآگهی مورد نیاز است. بنابراین، همانطور که در مطالعه ما مشاهده شد، وضعیت DOI ضایعه با stage و grade بیماری مرتبط است و لذا نتایج مختلف مطالعات که stage متفاوت OSCC را درنظر گرفته بودند، قابل توجیه است.
پاسخ LHR در عمق ضایعه، با پروگنوز قابل قبول همراه بوده است.(22, 23) در مطالعه حاضر، ارتباط معکوسی بین وجود LHR و پارامترهای کلینیکوپاتولوژیک مشاهده شد. فراوانترین موارد stage بیماری در بیماران با LHR خفیف (6/40%) و متوسط (50%) مربوط به stage IV و LHR شدید (41%) مربوط به stage I بود. با این حال، ارتباط معناداری با grade بیماری، OS و DFS نشان نداد. این موضوع ممکن است به دلیل حجم نمونه در مطالعه حاضر باشد. همسو با مطالعه ما، Brandwein و همکاران (23) دریافتند ارتباط معکوسی بین LHR و stage بیماری وجود دارد، در حالی که ارتباط معناداری بین OS و عود موضعی آن مشاهده نشد. برخلاف مطالعه حاضر، Xu و همکاران (24) دریافتند LHR ارتباطی با متاستاز به غدد لنفاوی نداشت، اما همسو با مطالعه ما، این مولفه با OS نیز ارتباط معناداری نشان نداد. برخلاف مطالعه ما، Chaitra و همکاران، (25) دریافتند LHR ارتباط معناداری با تهاجم عصبی، ابعاد تومور و OS داشت. تفاوت در یافتههای مطالعات را میتوان به تفاوت در حجم نمونه و خصوصیات کوهورت مورد بررسی نسبت داد. با این حال، به نظر میرسد LHR یک پارامتر مناسب و ساده برای تعیین پیشآگهی OSCC است و بررسی آن در گزارشات روتین هیستوپاتولوژیک توصیه میشود.
مهم ترین محدودیت مطالعه حاضر، عدم کفایت پرونده برخی از بیماران، نقص اطلاعات برخی پروندهها از لحاظ فالوآپ و مراجعه به بیمارستان، عدم دسترسی به شماره تمام بیماران یا عدم پاسخگویی عدهای از آنها و موجود نبودن نمونه بیوپسی بیماران بود که مجبور به حذف تعداد بسیاری از نمونهها شدیم. با این حال، تک تک پروندههای موجود در بیمارستان امید بررسی شد و تماس با تمامی بیماران تا حد امکان به منظور بررسی عود بیماری و علت فوت آنها حاصل شد.
نتیجهگیری