نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت دهان و دندان، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.
2 دانشیار گروه دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی، مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت دهان و دندان، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.
3 استادیار گروه دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی قزوین، قزوین، ایران.
4 دستیار تخصصی گروه دندانپزشکی ترمیمی و زیبایی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شهید صدوقی یزد، یزد، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: The bleaching agents can lead to color and translucency changes in composite resins. Due to the increasing use of nanocomposites and silorane-based composites, this study aimed to examine the color and translucency changes of restorations after applying the bleaching agents.
Materials and Methods: In this experimental-laboratory study, 132 composite discs were divided into three groups based on the composite type, including the microhybrid composite Z250, nanohybrid composite Z350, and silorane-based composite P90. After acid etching on half of the samples in each group, they were covered with resin bonding agent. Then the color and translucency evaluation was performed by reflectance spectrophotometer using CIELAB system(USA, II-Xrite). Each composite subgroup was divided into two new subgroups, namely 20% carbamide peroxide bleaching agent and control groups. Final color and translucency changes were calculated and assessed after applying bleaching agent. The statistical analysis was carried out using the one-way analysis of variance, Tukey's Honest Significant Difference test, and t-test.
Results: The effects of composite and bleaching agent types, as well as bonding agent, on the samples’ surface were statistically significant (P<0.001). The color changes in the microhybrid composite were higher than those of nanohybrid and silorane-based composites (P<0.001). Moreover, the color changes in 20% carbamide peroxide bleaching group were higher than that of the control group (∆E>3.3; P<0.001). The results of translucency changes were consistent with the findings of color change measurements.
Conclusion: According to the results of the present study, most of the color changes in the microhybrid composite appeared after applying 20% carbamide peroxide bleaching agent. The rebound samples were less affected by the bleaching agents. The least color and translucency changes were associated with nanohybrid composites.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
تغییر رنگ دندان ها یکی از شکایات اصلی بیماران در رابطه با زیبایی دندان های قدامی است. روش های متعددی برای رفع این مشکل وجود دارد. سفید کردن دندان ها (Bleaching) روشی نسبتاً غیر تهاجمی برای مهار رنگ های خارجی یا داخلی دندان ها است. این تکنیک از لحاظ نحوه انجام کار به دو روش در خانه، مطب بر روی دندان های زنده و درمان ریشه شده تقسیم بندی می شود. مواد مورد استفاده در سفید کردن دندان ها شامل انواعی از پراکساید ها (Carbamide/Hydrogen) به فرم ژل یا مایع هستند. مکانیسم عملکرد این مواد به طور کلی بر اساس آزادسازی رادیکال های آزاد است. به این ترتیب که رادیکال های آزاد ناپایدار با مولکول های پیگمانته وارد واکنش شیمیایی شده و آنها را کوچک تر و کمرنگ تر می سازند. مطالعات متعددی به تاثیر سفید کردن بر ساختمان دندان پرداخته اند. اما تاثیر آنها بر مواد ترمیمی به طور دقیق شناخته شده نیست.(1)
به دنبال سفید کردن دندان های ترمیم شده، ممکن است تغییراتی در ساختار کامپوزیت ها از قبیل ایجاد تخلخل، خشونت سطحی و کاهش سختی کامپوزیت به وجود آید. این تغییرات موجب افزایش احتمال چسبندگی باکتری ها به سطح و افزایش رنگ پذیری کامپوزیت می شود. بعضی از مطالعات نشان می دهند، بعد از سفید کردن دندان ها با کربامید 10 تا 16 درصد تغییر رنگ قابل توجهی در ترمیم کامپوزیت به وجود نمی آید.(2) برخلاف آنها مطالعات دیگر تغیر قابل توجهی را در خصوصیات رنگی و فیزیکی کامپوزیت ها بدنبال استفاده از کربامید 6 تا 15 درصد ذکر کرده اند.(4و3)
تراﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ خصوصیتی اﺳﺖ که اﺟﺎزه ﻣﻲ دهد رﻧﮓ ﭘﺲ زﻣﻴﻨﻪ زﻳﺮﻳﻦ از داﺧﻞ ﻣﺎده ﻧﺸﺎن داده ﺷﻮد. با این حال ﻧﻮر را ﭘﺨﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ اﺟﺴﺎم ﺑﻃﻮر واﺿﺢ از ﭘﺸﺖ ﻣﺎده دﻳﺪه ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﺑﻴﻦ اوﭘﺴﻴﺘﻪ ﻛﺎﻣﻞ و ﺗﺮﻧﺴﭙﺮﻧﺴﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﺷﻮد. شاخص ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﺗﻔﺎوت در رﻧﮓ آن ﻣﺎده را در ﻳﻚ ﺿﺨﺎﻣﺖ ﻳﻜﻨﻮاﺧﺖ روی ﭘﺲ زﻣﻴﻨﻪ ﺳﻔﻴﺪ و ﺳﻴﺎه ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ و ﻋﺪدی ﻛﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﻲآﻳﺪ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ درک رﻧﮕﻲ ﭼﺸﻢ از ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ اﺳﺖ. عدد ﺑﺰرگ تر ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺎده اﺳﺖ. اﮔﺮ ﻣﺎده ﻛﺎﻣﻼ اوﭘﻚ ﺑﺎﺷﺪ، ﺷﺎﺧﺺ ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﺻﻔﺮ به دﺳﺖ ﺧﻮاﻫﺪ آﻣﺪ. ﺑﺮای به دست آوردن ﺗﺮاﻧﺴﻠﻮﺳﻨﺴﻲ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﺨﺘﺼﺎت رﻧﮕﻲ ﻫﺮ ﻳﻚ از ﻛﺎﻣﭙﻮزﻳﺖ ها ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از Easy shade II (VITA, USA) ﺗﻌﻴﻴﻦ می شود.(5)
مواد ترمیمی با ترکیب های گوناگون شیمیایی پاسخ متفاوتی نسبت به مواد سفیدکننده می دهند. کامپوزیت های میکروفیلد دارای فیلرهایی با میانگین قطر 04/0 میکرون هستند. این کامپوزیت ها قابلیت پالیش بالا و شفافیت مناسب اما خصوصیات مکانیکی نامناسب دارند. در مقایسه با آنها کامپوزیت های میکروهیبرید دارای فیلرهایی با میانگین قطری یک میکرون هستند و علاوه بر زیبایی مناسب در مناطق تحت استرس هم کاربرد دارند. نانوکامپوزیت ها شامل ذرات 01/0 تا 100 نانومتری هستند. این کامپوزیت ها بر اساس مطالعات انجام شده میزان انقباض کمتری نسبت به کامپوزیت های میکروهیبرید دارند و به همین علت میزان کمتری رنگ می پذیرند.(6) کامپوزیت های سایلوران با هدف کاهش انقباض پلیمریزاسیون معرفی شدند. این کامپوزیت ها با مکانیسم باز شدن حلقه ها به واسطه عوامل کاتیونی عمل می کنند و به علت داشتن گروه سایلوکسان، با ماهیت هیدروفوبیک، میزان جذب آب بسیار کمی هم دارند. خاصیت انقباض حداقل این کامپوزیت ها به واسطه گروه اکسیدان ایجاد شده است که با باز شدن حلقه ها مانع از انقباض می شود.(7) اگرچه مطالعات متعددی به خصوصیات مکانیکی کامپوزیت های سایلوران پرداخته اند؛ اما در رابطه با خصوصیات نوری و رنگ آنها اطلاعات قابل توجهی در دسترس نیست. هرچند تفاوت معنی داری در رنگ و ترنسلوسنسی آنها در مقایسه با کامپوزیت های با بیس متاکریلات مورد انتظار است. در مطالعه Kang، این کامپوزیت ها نسبت به کامپوزیت های با بیس متاکریلاتی، تغییر رنگ کلینیکی قابل مشاهده کمتری در حضور مواد رنگی داشتند.(8)
هدف از این مطالعه، بررسی تغییر رنگ و ترنسلوسنسی ذاتی انواعی از کامپوزیت های مستقیم بعد از مداخله سفید کردن در حضور و یا عدم حضور لایه پوشاننده سطحی بود.
مواد و روش ها
در این تحقیق تجربی-آزمایشگاهی، تعداد 132 دیسک کامپوزیتی استوانه ای شکل با قطر 10 و ضخامت 2 میلیمتر با استفاده از مولد آلومینیومی بر اساس نوع کامپوزیت در سه گروه A (کامپوزیت میکروهیبرید)، B (کامپوزیت نانو هیبرید) و C (کامپوزیت سایلوران) هر کدام با تعداد 44 نمونه، تهیه شدند. بر روی نیمی از نمونه ها در هر زیرگروه ماده پوشاننده سطحی اعمال شد.
به منظور ایجاد سطوح صاف، از نوار ماتریکس سلولوئیدی در قسمت پایین مولد استفاده شد. کیورینگ کامپوزیت ها با دستگاه لایت کیور LED(DEMI, USA) با شدت نور mw/cm2 700 و با مدت زمان کیورینگ 20 ثانیه (بر اساس دستور کارخانه) و از فاصله 1 میلیمتری بود. کیورینگ در دو نوبت از بالا و پایین نمونه ها انجام و قبل از کیور نمودن لایه پایانی، جهت ایجاد صافی سطحی از یک ورقه سلولوئیدی استفاده شد. سپس نمونه ها به مدت 24 ساعت در آب مقطر 37 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. پالیش سطحی، به ترتیب توسط دیسک های سیلیکون کارباید 600 ، 800 و 1200 grit و سپس دیسک های Sof-lex (3M ESPE-USA) انجام شد. در نهایت نمونه ها به مدت 2 دقیقه با دستگاه اولتراسونیک JE 27000 Juya Electronic(Juya Electronic, Iran) با فرکانس Hz 60-50 و فشار آب 60-25 پاسکال شسته و با جریان هوا خشک شدند. نیمی از نمونه ها بعد از انجام پالیش با اسید فسفریک 37 درصد (FGM, Korea) به مدت 10 ثانیه اچ، شسته و خشک شدند. سپس ماده rebounding (Adper single bond 2) به عنوان لایه پوشاننده سطحی قرار گرفت و به مدت 20 ثانیه (طبق دستور کارخانه سازنده) کیور شد.
سپس نمونه های هر زیرگروه به طور تصادفی به دو زیرگروه A (بلیچینگ) و B (کنترل) تقسیم شدند. در یک زیرگروه، نمونه ها به مدت 8 ساعت در روز، برای 14 روز متوالی توسط ژل سفید کننده کربامید پراکساید 20 درصد تحت پوشش قرار گرفتند. نحوه استفاده از ماده سفیدکننده براساس دستور کارخانه سازنده بود و گروه دیگر به عنوان کنترل ( بدون مداخله سفیدکردن) در نظر گرفته شد.
ارزیابی رنگ بر اساس سیستم CIE l*a*b* قبل و بعد از پروسه بلیچینگ با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومتر انعکاسی (USA, II-Xrite) (مربوط به آزمایشگاه مرکزی فیزیک رنگ در موسسه علوم و فناوری رنگ، تهران) انجام شد. برای این منظور، سایز مدخل دستگاه 4 میلیمتر و منبع انعکاسی شامل لامپ UV بود. نمونه ها در طی آزمایش در تماس با مدخل دستگاه قرار گرفتند. l* نشان دهنده میزان خاکستری بودن است و Value یا درخشندگی را تعیین می کند. a* میزان تمایل به محور قرمز – سبز و b* میزان تمایل به محور آبی – زرد را مشخص می کند. سپس مقادیر قبل و بعد از سفید کردن با هم مقایسه و میزان اختلاف رنگ با E∆ بیان شد. این مقدار با فرمول زیر محاسبه می شود:
E* = [ (∆l *) 2 + (∆a*)2 + (∆b*) 2]1/2∆
در واقع *b∆∆l* , ∆a* , به ترتیب تغییر l*,a*,b* را بعد از سفید کردن نشان می دهد.
ارزیابی ترنسلوسنسی به وسیله پارامتر ترنسلوسنسی (TP) انجام شد. به این ترتیب که کلیه ی نمونه ها در آغاز و پایان مطالعه مورد بررسی قرار گرفتند. اندازه گیری برای هر نمونه 3 بار انجام و میانگین آن ثبت شد. روش کار به این ترتیب بود که نمونه ها یک بار بر روی زمینه سفید و بار دیگر بر روی زمینه سیاه به وسیله ی دستگاه اسپکتروفتومتر مورد ارزیابی پارامترهای رنگ قرار گرفتند و TP با اندازه گیری تفاوت رنگ نمونه ها بین دو حالت زمینه سیاه و زمینه سفید طبق فرمول زیر به دست آمد:
TP= [(lB*-lW*)2+(aB*-aW*)2+(bB*-bW*)2]1/2.
در این فرمول، B مربوط به زمینه سیاه، W مربوط به زمینه سفید است. اگر نمونه کاملا اوپک باشد، TP معادل صفر و اگر نمونه کاملاً ترنسپرنت باشد معادل صد می باشد. بیشترین مقدار Value، برایTP نشان دهنده ی ترانسلوسنسی بیشتر است.
1≤E*∆ می تواند در ارزیابی بصری (چشم غیرمسلح) در نیمی از افراد قابل درک باشد و 3/3E ≥∆ از لحاظ کلینیکی غیر قابل قبول است. داده ها بعد از جمع آوری، وارد نرم افزار SPSS با ویرایش 17 شده با
Tukey-HSD و t test و آنالیز واریانس یک طرفه استفاده شد.
یافته ها
در مطالعه حاضر به بررسی تغییر رنگ و ترنسلوسنسی سه نوع کامپوزیت A: رزین میکروهیبرید Filtek Z250 ، B: نانو هیبرید Filtek Z350، و C: با بیس سایلوران Filtek P90 در مواجهه با ماده بلیچینگ کربامید پراکساید 20 درصد، در حضور یا عدم حضور لایه پوشاننده سطح (ریباندینگ) پرداخته شد. بر اساس نتایج مطالعه حاضر، در مورد تغییرات رنگی حاصل از ماده بلیچینگ، اثر نوع کامپوزیت و همچنین استفاده یا عدم استفاده از ماده باندینگ، بر سطح نمونه ها معنی دار بود (001/0P<). اثر متقابل هر سه عامل با هم نیز معنی دار بود (001/0P<).
در مورد تغییر ترنسلوسنسی نیز، اثر کامپوزیت، بلیچینگ معنی دار بود (001/0P<). اما اثر باندینگ (008/0P=) و اثر متقابل آنها معنی دار نبود. اثر کامپوزیت نوع A و C نسبت به هم معنی دار نبود. (354/0P=) اما هر کدام نسبت به کامپوزیت B اثر معنی دار داشتند (001/0>P). همچنین اثر بلیچینگ در مقایسه با کنترل معنی دار بود (001/0>P). تاثیر ریباندینگ و عدم اعمال ریباندینگ نسبت به هم معنی دار نبود.
بر اساس نتایج Tukey-HSD میانگین تغییرات رنگی در کامپوزیت A از B و C بیشتر بود. هم چنین تغییرات رنگی در گروه بلیچینگ از گروه کنترل بیشتر بود (001/0>P). بر اساس نتایج t-test تغییرات رنگی نمونه های بدون اعمال ریباندینگ بیشتر از نمونه های با ریباندینگ بود. نتایج ترنسلوسنسی نیز نشان داد که میانگین تغییرات ترنسلوسنسی مطابق با نتایج بررسی تغییر رنگ بود و براساس تستt test تغییرات ترانسلوسنسی در دو گروه ریباندیگ و بدون ریباندینگ مشابه بود. (جدول 1 و 2)
در گروه بلیچینگ، بیشترین E∆ مربوط به کامپوزیت A و در غیاب انجام ریباندینگ بود (001/0P<).
در مورد ترنسلوسنسی، نتایج مشابه بود (001/0P<).
به طور کلی در حضور ماده بلیچینگ کمترین تغییر رنگ مربوط به کامپوزیت B بود. (نمودار 1)
جدول 1 : میانگین و انحراف معیار تغییر رنگ نمونه ها برحسب نوع کامپوزیت، ریباندینگ و وجود یا عدم وجود بلیچینگ
نوع کامپوزیت |
با ریباندینگ |
1 P-value |
بدون ریباندینگ |
1 P-value |
||
بلیچینگ |
کنترل |
بلیچینگ |
کنترل |
|||
A : Z250 |
85/0±2/3 |
38/0±89/0 |
001/0< |
72/0±55/4 |
53/0±07/1 |
001/0< |
B : Z350 |
63/0±3/1 |
97/0±32/1 |
087/0 |
46/0±27/1 |
53/0±23/1 |
092/0 |
C : P90 |
56/0±08/2 |
54/0±65/1 |
001/0< |
57/0±33/4 |
65/0±01/2 |
001/0< |
2 P-value |
001/0< |
21/0 |
|
001/0< |
002/0 |
|
3 P-value |
001/0< |
|
001/0< |
|
1) مقایسه بلیچینگ با کنترل به تفکیک نوع کامپوزیت
2) مقایسه سه نوع کامپوزیت به تفکیک وجود یا عدم وجود ریباندینگ، بلیچینگ و کنترل
3) مقایسه این بلیچینگ و کنترل به تفکیک وجود یا عدم وجود ریباندینگ
جدول 2 : میانگین و انحراف معیار تغییر ترانسلوسنسی نمونه ها برحسب نوع کامپوزیت، ریباندینگ و وجود یا عدم وجود بلیچینگ
نوع کامپوزیت |
با ریباندینگ |
1 P-value |
بدون ریباندینگ |
1 P-value |
||
بلیچینگ |
کنترل |
بلیچینگ |
کنترل |
|||
A : Z250 |
00/2±41/3 |
86/0±12/2 |
001/0< |
69/1±80/5 |
69/1±19/4 |
001/0< |
B : Z350 |
13/1±32/3 |
00/1±37/2 |
058/0 |
98/0±27/2 |
65/0±03/2 |
073/0 |
C : P90 |
56/2±42/2 |
56/1±35/2 |
001/0< |
64/1±85/4 |
35/1±67/2 |
001/0< |
2 P-value |
55/0 |
7/0 |
|
001/0< |
001/0 |
|
3 P-value |
711/0 |
|
711/0 |
|
1) مقایسه بلیچینگ با کنترل به تفکیک نوع کامپوزیت
2) مقایسه سه نوع کامپوزیت به تفکیک وجود یا عدم وجود ریاندینگ، بلیچینگ و کنترل
3) مقایسه این بلیچینگ و کنترل به تفکیک وجود یا عدم وجود ریباندینگ
نمودار 1 : میانگین تغییر رنگ نمونه ها برحسب نوع کامپوزیت، ریباندینگ و وجود یا عدم وجود بلیچینگ
در گروه کنترل، کمترین مقدار E∆، مربوط به کامپوزیت A و ریباندینگ بود (001/0P<). در مورد ترنسلوسنسی، مقادیر کامپوزیت A و بدون اعمال ریباندینگ از همه بیشتر بود (001/0P<).
در بررسی اثر نوع کامپوزیت، در گروه کامپوزیت A، بیشترین مقدار E∆ مربوط به بلیچینگ و بدون انجام ریباندینگ بود (001/0P<). کمترین تغییرات رنگ مربوط به گروه کنترل و با اعمال ریباندینگ بود. به طور کلی وقتی ریباندینگ اعمال نشد، مقادیر تغییر رنگ بیشتر بود. نتایج ترنسلوسنسی مشابه بود (001/0P<).
در گروه کامپوزیت B تفاوت ها معنی دار نبود (087/0P=). در مورد ترنسلوسنسی هم مقادیر به طور کلی معنی دار نبود (092/0P=).
در گروه کامپوزیت C، E∆ بیشتر مربوط به گروه بلیچینگ و بدون ریباندینگ بود (001/0P<).
در بررسی اثر ریباندینگ، بیشترین مقادیر E∆ (4/3) مربوط به کامپوزیت A و بلیچینگ بود. نتایج ترنسلوسنسی هم مشابه بود (001/0P<).
در گروه هایی که ماده ریباندینگ اعمال نشده بود نیز، بیشترین مقادیر E∆ (8/4) مربوط به کامپوزیت A و بلیچینگ بود (001/0P<). در مورد ترنسلوسنسی نیز مشابه تغییر رنگ بود (001/0P<).
مطابق با نمودارهای 1 و 2، نتایج تست Kruskal Wallis نشان داد که:
در گروه بلیچینگ و ریباندینگ میزان E∆ در کامپوزیت A از همه بیشتر بود (001/0P<) و کمترین مقدار مربوط به کامپوزیت B بود.
بیشترین میزان E∆ در گروه بلیچینگ و بدون اعمال ریباندینگ، مربوط به کامپوزیت A (001/0P<) و کمتر از همه کامپوزیت B بود. نتایج ترنسلوسنسی مشابه بود.
در گروه کنترل و ریباندینگ و بدون اعمال ریباندینگ مقادیر تغییر رنگ کمتر از 01/2 بود که از لحاظ کلینیکی قابل توجه نیست.
نمودار 2 :میانگین تغییر ترانسلوسنسی نمونه ها برحسب نوع کامپوزیت، ریباندینگ و وجود یا عدم وجود بلیچینگ
بحث
بر اساس نتایج مطالعه حاضر، تاثیر کارباماید پراکسید 20 درصد بر رنگ و ترنسلوسنسی کامپوزیت های مورد استفاده معنی دار بود. به طور کلی بیشترین تغییرات رنگی (∆E) مربوط به کامپوزیت میکروهیبرید Filtek Z250 و متعاقب آن کامپوزیت سایلوران P90 بود. همچنین اثر ریباندینگ نیز بر تغییرات رنگی معنی دار بود. به نحوی که نمونه هایی که مورد ریباندینگ قرار گرفته بودند تغییرات رنگی کمتری داشتند. مقادیر ∆E در گروه کنترل که مورد بلیچینگ قرار نگرفته بودند کمتر از 6/1 بود، که از لحاظ کلینیکی فاقد اهمیت می باشد. ∆E در کامپوزیت نانوهیبرید Z350 کمتر از 7/1 بود، که کمتر از Z250 و P90 بود. نتایج ترنسلونسی هم تا حدود زیادی مشابه تغییرات رنگی بود و با آن تطابق داشت. به نحوی که نمونه هایی که تغییر رنگ بیشتری داشتند تغییرات ترنسلوسنسی بیشتری نیز نشان دادند.
در مطالعه حاضر از دستگاه اسپکتروفتومتر Basic I1 استفاده شد. برای ارزیابی رنگ کامپوزیت ها از سیستم CIE l*a*b* استفاده می شود.(10و9) در سیستم
CIE l*a*b*، *l محور روشنایی، a* محور قرمز - سبز و b* محور زرد-آبی را مشخص می کند. هنگاهی که تغییرات رنگی (∆E) از 1 بیشتر باشد، 50 درصد افراد جمعیت توانایی درک آن را با چشم غیر مسلح دارند و اگر میزان ∆E برابر یا بیشتر از 3/3 باشد، از لحظ کلینیکی کاملا قابل توجه خواهد بود.(12و11)
در مطالعات معمولا ارزیابی رنگ در بیش از دو نوبت صورت می گیرد و میانگین مقادیر محاسبه می شود. اهمیت این مسئله از لحاظ احتمال ضخامت متفاوت نمونه، در نواحی مختلف است. مطالعه Haluk و همکاران(13) نشان داد که ضخامت نمونه در تیره یا روشن دیده شدن نمونه ها موثر است. بنابراین در این مطالعه، همانند مطالعات مشابه(14)، برای هر نمونه، سه بار ارزیابی رنگ انجام شد و مقادیر میانگین ثبت شد. کربامید پراکساید که به عنوان ماده سفیدکننده برای استفاده در منزل کاربرد دارد، غلظت های پایینی از هیدروژن پراکساید را حمل می کند. در مطالعه Canay و Cehreli(15) و Hubbezoglu و همکاران(16) اثر کربامید پراکساید 10 تا 16 درصد منجر به تغییر رنگ کامپوزیت رزین نشد (∆E<2). البته در مطالعه Hubbezoglu(16) کمترین تغییرات در ارموسر مشاهده شده بود. ارموسر ها از لحاظ نوع و توزیع فیلر ها با کامپوزیت های معمول تفاوت دارند.
در مقابل آن در مطالعه Rao و همکاران(12)، تغییر رنگ قابل توجهی متعاقب استفاده از کربامید پراکساید 16 تا 20 درصد مشاهده شد. حتی در مطالعه Rosentritt و همکاران(17) که در آن ژل کربامید پراکساید منجر به تغییر رنگ قابل توجهی در کامپوزیت میکروهیبرید شد، بلیچینگ با کربامید پراکساید به عنوان راهی مناسب جهت روشن تر نمودن رنگ ونیر ها شناخته شد. خصوصیات نوری مواد دندانی مانند رنگ، ترنسلوسنسی، اپسیتی و فلورسنسی، بستگی به ترکیب آنها دارد. در کامپوزیت ها، ساختار مونومرها و حجم ماتریس رزینی، میزان، نوع و سایز فیلر ها بر رنگ و خصوصیات نوری آنها تاثیر گذار است.(18) مسلما شاخص انکساری (Refractive) کامپوزیت ها به میزان زیادی در ارتباط با خصوصیات سطحی آنها می باشد.(19) در مطالعه حاضر از سه نوع کامپوزیت میکروهیبرید، نانو هیبرید و با بیس سایلوران استفاده شد. در کامپوزیت های میکروهیبرید، به علت وجود فیلرهای بزرگ تر، میکروپروزیتی های بزرگ تری در ساختار کلی وجود دارد و به علت خشونت سطحی آنها انتقال نور کمتر است. خشونت سطحی اثر قابل توجهی بر خصوصیات ظاهری و بازتاب نور از سطح ماده ترمیمی دارد.(19)
در مطالعه حاضر کامپوزیت میکروهیبرید یونیورسال Filtek Z250(3M ESPE, USA) استفاده شد. این کامپوزیت دارای مونومر های UDMA ، Bis EMA،Bis GMA و 75 تا 85 درصد وزنی فیلرهای سرامیکی سایلنیزه است. فیلرهای این کامپوزیت ها، به علت سایز بزرگتر آنها نسبت به کامپوزیت های نانو، نسبت سطح به حجم کمتری داشته و تعامل آنها با ماتریس رزینی کمتر است. به همین علت احتمال از دست رفتن سطح تماس رزین - فیلر در آنها بیشتر است. دباندینگ ایجاد شده، تجزیه هیدرولیتیک اجزای ماتریکس رزینی را افزایش داده و متعاقب آن تغییرات رنگی ایجاد خواهند شد.(20)
بیشترین تغییرات رنگی در مطالعه حاضر مربوط به کامپوزیت Filtek Z250 بود. همراهی این کامپوزیت با ماده بلیچینگ کربامید پراکساید، بیشترین تغییرات رنگی (3/3∆E<) را موجب شد. با توجه به مطالعه Taher(21)، در کامپوزیت های میکروهیبریدی که دارای مونومر UDMA هستند، میزان بیشتری از اکسیداسیون بواسطه مواد بلیچینگ مورد انتظار است. در مطالعه Anagnostou و همکاران(22)، کامپوزیت هیبرید بیشترین درصد از دست دادن درخشندگی سطحی در اثر ماده بلیچینگ را نشان داد. در مطالعه Asdagh و همکاران(23)، مشاهده شد که خصوصیات سطحی کامپوزیت های میکروفیلد و میکروهیبرید بیشتر تحت تاثیر مواد بلیچینگ قرار می گیرد.
نانوکامپوزیت مورد استفاده در این مطالعه،Filtek Z350 (3M ESPE, USA) است. این کامپوزیت دارای مونومر های Bis GMA، UDMA، TEG-DMA (برای کاهش ویسکوزیته) و فیلرهای سرامیکی (80-60 درصد وزنی) سیلیکا و زیرکونیای سایلنیزه شده (10-1 درصد وزنی) می باشد. به علت سایز کوچک فیلرها و زیاد بودن نسبت سطح به حجم در آنها، تعامل ماتریس رزینی با فیلرها افزایش می یابد.(18)
بنابراین احتمال دباندینگ در اثر عوامل ایجادکننده اکسیداسیون، کمتر است. هر چه فیلرها کوچک تر باشند، تطابق ضریب شکست ماتریس رزینی با فیلرها و متعاقب آن انتقال نور داخلی بیشتر است. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تغییرات رنگی در این کامپوزیت ها کمتر از 7/1 بود که از لحاظ کلینیکی قابل توجه نیست. نانوکامپوزیت ها در مطالعات بیشترین ثبات رنگ را نشان داده اند.(19)
کامپوزیت با بیس سایلوران مورد استفاده در این مطالعه، کامپوزیت با انقباض کم Filtek P90
(3M ESPE, USA) می باشد. این کامپوزیت دارای مونومرهای Bis GMA، HEMA، فیلرهای سیلیکا و عوامل سایلوکسان و اکسیران است. انقباض کم (7/0 درصد) این کامپوزیت به واسطه باز شدن کاتیونی حلقه های اکسیران است.(20) در مطالعه Kang و همکاران (8)، این کامپوزیت ها نسبت به کامپوزیت های با بیس متاکریلاتی تغییر رنگ کلینیکی قابل مشاهده کمتری در حضور مواد رنگی داشتند. در رابطه با تاثیر مستقیم عوامل بلیچینگ بر تغییر رنگ کامپوزیت های سایلوران، مطالعه زیادی وجود ندارد. در مطالعه Mourouzis و همکاران(24)، مشاهده شد که بعد از پروسه بلیچینگ، تغییر قابل توجه و معنی داری در هیو و کرومای کامپوزیت های با بیس سایلوران به دست آمد؛ اما تغییری در میکروهاردنس و خشونت سطحی آنها ایجاد نشد.
در مطالعه حاضر، تاثیر بلیچینگ باکربامید پراکساید منجر به تفاوت های معنی داری در تغییر رنگ کامپوزیت سایلوران شد. کامپوزیت های سایلوران، علاوه بر کامفور کینون، دارای نمک های یدونیوم به عنوان عوامل آغازگر هستند، بنابراین اینکه واکنش آنها به عوامل اکسیداتیو متفاوت از کامپوزیت های متاکریلاتی است، دور از ذهن نیست.
علاوه بر نوع و ساختار مونومرها و فیلرهای موجود در کامپوزیت ها، درجه تبدیل کامپوزیت نیز می تواند در پایداری و ثبات رنگ موثر باشد. علت این امر، مونومرهای واکنش نیافته موجود در ساختار کامپوزیت است. هم چنین پایداری رنگ کامپوزیت ها تحت تاثیر نوع نور کیورینگ و تطابق نور با آغازگرهای موجود در ترکیب نیز قرار دارد.(21)
در مطالعه حاضر نتایج مربوط به تغییرات ترنسلوسنسی تا حدود زیادی در تطابق با تغییر رنگ بود. هر چند که هدف از این مطالعه دست یابی به ارتباط بین نتایج تغییر رنگ و تغییر ترنسلوسنسی نبود. در مطالعه Anagnostou(5) و Gurgan و Yalcin(25)، بین درخشندگی سطحی و رنگ و اپسیتی کامپوزیت ارتباطی نبود. در مطالعه Rao و همکاران(26)، خصوصیات ترنسلوسنسی کامپوزیت ها بعد از کاربرد عوامل بلیچینگ افزایش یافت اما از لحاظ کلینیکی قابل توجه نبود. آنچه که به اپسیتی و ترنسلوسنسی مربوط می شود، میزان فیلرها و نحوه توزیع آنها است که ممکن است به طور کلی تحت تاثیر مواد سفیدکننده قرار نگیرند. نتایج مشابه تغییرات ترنسلوسنسی با تغییرات رنگ در مطالعه حاضر می تواند به علت تاثیر عوامل بلیچینگ بر خصوصیات سطحی کامپوزیت ها باشد. همانطور که گفته شد، این عوامل با ایجاد تجزیه سطحی و میکروکرک در سطح کامپوزیت ها بر خصوصیات نوری، نحوه عبور و پراکندگی و انعکاس نور از سطح کامپوزیت موثر می باشند. بنابراین تغییرات ترنسلوسنسی محاسبه شده با دستگاه اسپکتروفتومتر به میزان زیادی تحت تاثیر ویژگی های سطحی است.(27)
پروسه ریباندینگ یا پوشاندن سطح و لبه های ترمیمی با نوعی رزین با فیلر کم (کمتر از 15 درصد) یا بدون فیلر بر سطح مواد کامپوزیتی تا حدود زیادی مورد توجه قرار گرفته است.(28) در مطالعه حاضر نمونه هایی که مورد ریباندینگ قرار نگرفته بودند تغییرات رنگی بیشتری نسبت به نمونه های ریباند شده نشان دادند. در مطالعات شواهدی مبنی بر اثر مواد ریباندینگ بر نحوه واکنش مواد بلیچینگ در دسترس نیست. ماده ریباند با خاصیت مرطوب کنندگی بالا و ویسکوزیتی کم در نفوذ به ترک های ریز شکل گرفته روی سطح و حدفاصل ترمیم، افزایش مقاومت به سایش و رنگ پذیری کامپوزیت ها موثر است.(29) لایه پوشاننده سطحی با پوشاندن لایه ممانعت شده از هوای کامپوزیت می تواند از جذب سطحی عوامل اکسیداتیو مانند پلاک میکروبی و اسید موجود در رژیم غذایی جلوگیری کند. اگرچه اثرات مواد بلیچینگ، بر خصوصیات رنگی کامپوزیت ها، ممکن است به صورت فوری در کلینیک دیده نشود، ایجاد تغییر در خصوصیات سطحی کامپوزیت ها می تواند بر مقبولیت کلینیکی ترمیم های کامپوزیت در بلندمدت موثر باشد.(30)
به طور کلی اثر مواد بلیچینگ بر رنگ کامپوزیت ها می تواند تحت تاثیر عواملی مانند آغازگرها، فعال کننده ها، مهارکننده ها، نوع پلیمر، نوع و مقدار فیلرها، باندهای دوگانه کربنی واکنش نیافته، غلظت، PH و نوع مواد بلیچینگ باشد. اطلاعات به دست آمده از تحقیقات انجام شده تا به حال، در مشخص کردن نتیجه واحد و مشخصی در ارتباط با تاثیر مواد بلیچینگ بر خصوصیات رنگ کامپوزیت ها ناتوان بوده اند. تناقضات در مطالعات گوناگون می تواند به علت روش های مطالعه متفاوت و گوناگونی مواد و ابزارهای اندازه گیری باشد. بنابراین کسب اطلاعات بیشتر در مورد اثر مواد بلیچینگ بر مواد ترمیمی حائز اهمیت است. همچنین در اختیار قرار دادن آگاهی های لازم به بیماران، در مورد اثر مواد بلیچینگ بر ترمیم های زیبایی و احتمال نیاز به تعویض آنها بعد از پروسه بلیچینگ، لازم به نظر می رسد.
نتیجه گیری
نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد، که صرف نظر از نوع کامپوزیت، استفاده از ماده ی سفیدکننده می تواند موجب افزایش تغییر رنگ و ترنسلوسنسی کامپوزیت گردد. از دیگر سوء استفاده از ماده پوشاننده سطحی می تواند اثر منفی اعمال ماده سفیدکننده را کاهش دهد. بنابراین استفاده از ماده پوشاننده سطحی قبل از انجام پروسه بلیچینگ توصیه می گردد. همچنین این مطالعه نشان داد، انواع مختلف کامپوزیت های مورد مطالعه درجات متفاوتی از تغییر رنگ و ترانسلوسنسی را در حضور یا عدم حضور ماده ریباندینگ و با یا بدون اعمال ماده بلیچینگ نشان می دهند، که این امر، بر توجه ویژه در انتخاب نوع کامپوزیت با توجه به نیازهای درمانی آینده تاکید دارد.
تشکر و قدردانی
این مقاله حاصل از پایان نامه تحقیقاتی مصوب دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد به شماره ثبت 56 تخصصی می باشد که بدینوسیله قدردانی میگردد. در ضمن از مشاور آمار این پایان نامه سرکار خانم فریماه شمسی سپاسگزاری میگردد.