نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه آسیبشناسی دهان، فک و صورت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
2 دانشیار گروه بیماریهای دهان، فک و صورت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
3 دانشیار آسیبشناسی دهان، فک و صورت، مرکز تحقیقات دندانپزشکی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
4 متخصص پزشکی اجتماعی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
5 دستیار تخصصی گروه آسیبشناسی دهان، فک و صورت دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Introduction: Many lesions of the oral cavity have similar clinical features. Therefore, a confirmatory histopathological examination for final diagnosisand complete management of the lesions is necessary. The aim of this study was to evaluate the agreement between clinical and histopathological diagnosis in three groups of oral lesions during 30-years (1976-2006) in Mashhad Dental School.
Materials & Methods: In this retrospective study clinical and histopathological information from three groups of lesions (450 salivary gland lesions, 1058 odontogenic cysts and 195 odontogenic tumors) over a 30-year period was compared. Clinical data included age, gender, location of lesion and clinical diagnosis. Data were analyzed through SPSS 15 Software using t, and Fisher's Exact tests.
Results: The clinical and histopathological diagnoses were compared by using the percentage of agreement and the percentage of discrepancy. Total agreement between clinical and histopathological diagnoses was 69.3%, 65.1% and 48.7% for odontogenic cysts, salivary gland lesions and odontogenic tumors respectively. Residual cyst, mucocele and odontoma showed the highest percentage of agreement in each of the studied groups.
Conclusion: It is concluded that in some cases, proper strategies and more attention to clinical feature of the lesion is necessary to minimize the discrepancy. However, lesions with nonspecific clinical presentation need oral pathology diagnostic service.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
بیماریها و تومورهای خوشخیم و بدخیم غدد بزاقی، کیستها و تومورهای ادنتوژنیک بخش وسیعی از ضایعات دهان و فک و صورت را به خود اختصاص داده است. برخی از این ضایعات رفتارهای متناقضی را نشان میدهند و میتوانند با چندین ضایعه دیگر در تشخیص افتراقی مطرح شده و کلینیسین را به چالش بکشانند. در تحقیقی که توسط حسین پور جاجرم در دانشکده دندانپزشکی مشهد انجام شد، میزان همخوانی تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی ضایعات دهانی طی سال های 1381 تا 1383، 2/81% گزارش شد.(1) در مطالعات دیهیمی(2) و هاشمیپور(3) میزان تطابق تشخیصی ضایعات دهانی در دانشکده دندانپزشکی اصفهان طی سالهای 1370 تا 1379 و در دانشکده دندانپزشکی کرمان طی سالهای 1375 تا 1384 به ترتیب 57% و 65% بود. همچنین Czerninski(4) در مطالعه خود این همخوانی را 78% و Macan(5) در مطالعه دیگری آن را 70% گزارش کرد. با توجه به اینکه بررسی هیستوپاتولوژیک ضایعات دهان و فک و صورت در اکثریت موارد تنها راه مورد اعتماد جهت تشخیص این ضایعات میباشد، لذا طی این مطالعه گذشتهنگر با تجزیه و تحلیل دادهها موارد انطباق و عدم انطباق تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی بررسی گردید. هدف از این تحقیق بررسی تطابق تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی در سه گروه از شایعترین ضایعات فک و صورت (کیستها، تومورهای ادنتوژنیک و ضایعات غدد بزاقی) در بیماران مراجعه کننده به دانشکده دندانپزشکی مشهد طی یک دوره 30 ساله انجام شد تا بدین وسیله ضایعاتی را که در تشخیص اولیه (بالینی) توسط کلینیسینها با مشکل مواجهه میشوند، شناسایی کرد و با ارائه راهکارهای مناسب و تأکید بیشتر برروی نماهای کلینیکی برخی از ضایعات و انطباق آن با تشخیصهای آسیبشناسی، درمانهای بهتری را برای بیماران ارائه داد.
مواد و روشها
در این مطالعه توصیفی-تحلیلی گذشته نگر، ابتدا دفاتر بایگانی بخش آسیبشناسی دانشکده دندانپزشکی مشهد طی 30 سال (85-1355) تحت بازبینی قرار گرفت. کلیه موارد مربوط به ضایعات غدد بزاقی، کیستها و تومورهای ادنتوژنیک استخراج گردید. نمونههایی که دارای تشخیص هیستوپاتولوژی نامشخص و یا تشخیصهای چندگانه بودند، مجدداً توسط دو پاتولوژیست بازبینی شدند و در صورت تشخیص نهایی جزء نمونههای مورد مطالعه قرار گرفتند. تشخیص نهایی (هیستوپاتولوژی) با تشخیص اولیه (بالینی) که توسط شخص انجامدهنده بیوپسی در برگههای بیوپسی قید شده بود، مورد مقایسه قرار گرفت. این برگهها همچنین دارای مشخصات فردی (نام، نام خانوادگی، سن، جنس) و محل برداشت بیوپسی بودند.
از نظر محل بروز ضایعه حفره دهان به 6 ناحیه تقسیم شد: ناحیه 1: ناحیه خلفی سمت راست فک بالا،
ناحیه 2: قدام فک بالا، ناحیه 3: ناحیه خلفی سمت چپ فک بالا، ناحیه 4: ناحیه خلفی سمت راست فک پایین، ناحیه 5: قدام فک پایین و ناحیه 6: ناحیه خلفی سمت چپ فک پایین
جهت تحلیل دادهها در این مطالعه از نرمافزار SPSS15 استفاده شد. برای متغیرهای کمی شاخصهای مرکزی و پراکندگی و برای متغیرهای کیفی درصد فراوانی تعیین شد. از آزمون t-test جهت مقایسه میانگین دو گروه و از آزمون Chi-square و Fisher's Exact test جهت بررسی ارتباط دو متغیر کیفی استفاده گردید.
یافتهها
در ایـن مـطالعه سه گـروه از ضایـعات حـفره دهان (ضایعات غدد بزاقی، کیستها و تومورهای ادنتوژنیک) که بین سالهای 1385-1355 به بخش آسیبشناسی دانشکده دندانپزشکی مشهد ارجاع گردیده بود، از نظر تطابق تشخیصهای بالینی و هیستوپاتولوژی مورد بررسی
قرار گرفتند.
1- گروه نخست شامل بیماریها و تومورهای غدد بزاقی (خوشخیم و بدخیم) بود. در مجموع طی این مدت 450 نمونه مربوط به ضایعات فوق به بخش آسیبشناسی ارجاع شده بود. تعداد هر کدام از این ضایعات و موارد انطباق تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژیکی به تفکیک در جدول 1 آورده شده است. در 293 مورد (1/65%) بین تشخیص بالینی و آسیبشناسی همخوانی وجود داشت. بیشترین تطابق تشخیصی به ترتیب مربوط به: موکوسل و رانولا (هر کدام 9/92%)، سندرم شوگرن (3/92%)، سنگ غده بزاقی (80%)، کیست احتباسی غده بزاقی (8/77%)، پلئومورفیک آدنوما (3/41%) بوده است. بیشترین عدم تطابق تشخیصی در تومورهای بدخیم بزاقی (6/86%) مشاهده شد.
2- گروه دوم ضایعات شامل کیستهای ادنتوژنیک و گرانولوم پریاپیکال بود. لازم به ذکر است به دلیل این که گرانولوم پریاپیکال منشأ دندانی دارد و طبق نظر اکثر محققین امکان تغییرات کیستیک و تبدیل آن به کیست پریاپیکال وجود دارد، در این گروه قرار داده شد. طی دوره 30 ساله زمان مطالعه، در مجموع 1058 نمونه مربوط به ضایعات فوق به بخش آسیبشناسی ارجاع گردیده بود. جدول 2 تعداد هر کدام از این ضایعات و موارد انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی را نشان میدهد.
در 733 مورد (3/69%) تطابق بین تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژی مشاهده شد. بیشترین تطابق تشخیصی به ترتیب مربوط به کیست رزیجوال (7/86%)، کیست پریآپیکال (9/78%)، کیست دنتی ژروس (4/77%) و گرانولوم پریاپیکال (9/72%) بود. بیشترین موارد عدم تطابق در کیست پریودونتال طرفی (90%) دیده شد.
3- گروه سوم تومورهای ادنتوژنیک بودند که به تعداد 195 مورد به بخش آسیبشناسی ارجاع داده شده بودند. جدول 3 تعداد تومورهای ادنتوژنیک و موارد انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی را نشان میدهد. تطابق تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژی در 95 مورد (7/48%)، وجود داشت. در بین این ضایعات به ترتیب ادنتوم (7/85%)، آملوبلاستوما (2/64%)، سمنتوبلاستوما (3/27%) و آملوبلاستیک فیبروما (25%) بیشترین فراوانی موارد انطباق تشخیصی را به خود اختصاص دادند.
توزیع فراوانی شایعترین ضایعات فوق در موارد عدم انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی به تفکیک محل ضایعه (بیشترین مکان درگیر)، سن و جنس بررسی شد (جدول 4).
در بررسی توزیع فراوانی ضایعات به تفکیک سن و جنس فقط در ادنتوژنیک کراتوسیست ارتباط معنیداری از نظر میانگین سنی (04/0=P) و در ادنتوما از نظر توزیع جنسی (02/0=P) مشاهده شد. بدین صورت که بیشترین موارد عدم تطابق بین تشخیصهای بالینی و هیستوپاتولوژی در موارد ادنتوژنیک کراتوسیست در میانگین سنی 25 سال و در موارد ادنتوما در جنس مذکر مشاهده شد. در مورد در سایر ضایعات ارتباط معنیداری وجود نداشت. در جدول 5 توزیع فراوانی موارد انطباق و عدم انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی در شایعترین ضایعات مورد مطالعهآمده است.
جدول 1 : توزیع فراوانی بیماریها و تومورهای غدد بزاقی به تفکیک انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی (طی سالهای 85-1355)
نام ضایعه |
انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی |
|
انطباق (%) تعداد |
تعداد کل ضایعات |
|
موکوسل |
(9/92) 222 |
239 |
رانولا |
(9/92) 13 |
14 |
کیست احتباسی بزاقی |
(8/77) 7 |
9 |
سنگ غده بزاقی |
(0/80) 4 |
5 |
سیالادنیت |
(7/16) 5 |
30 |
سندرم شوگرن |
(3/92) 12 |
13 |
هایپرپلازی آدنوماتوئید غدد بزاقی |
(0/0) 0 |
6 |
سیالومتاپلازی نکروز دهنده |
(0/0) 0 |
2 |
پلئومورفیک آدنوما |
(3/41) 19 |
46 |
مونومورفیک آدنوما |
(0/0) 0 |
1 |
آدنومای سلول بازال |
(0/0) 0 |
1 |
میواپی تلیوما |
(0/0) 0 |
2 |
موکواپی درموئید کارسینوما |
(1/11) 3 |
27 |
ادنتوژنیک کلیرسل کارسینوما |
(0/0) 0 |
4 |
متاستاتیک کلیرسل کارسینوما |
(0/0) 0 |
1 |
آسینیک سل کارسینوما |
(0/0) 0 |
3 |
پلئومورفیک آدنوکارسینوما |
(0/0) 0 |
11 |
آدنوسیستیک کارسینوما |
(7/21) 5 |
23 |
پلی مورفوس آدنومای درجه پایین |
(0/0) 0 |
4 |
بدخیمیهای بزاقی طبقه بندی نشده |
(3/33) 3 |
9 |
جدول 2 : توزیع فراوانی کیستهای ادنتوژنیک به تفکیک انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی (طی سالهای 85-1355)
نام ضایعه |
انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی |
|
انطباق (%) تعداد |
تعداد کل ضایعات |
|
کیست دنتی ژروس |
(4/77) 158 |
204 |
ادنتوژنیک کراتوسیست غیر سندرمی |
(6/60) 114 |
188 |
ادنتوژنیک کراتوسیست سندرمی |
(0/0) 0 |
7 |
ادنتوژنیک کراتوسیست ارتوکراتینیزه |
(0/0) 0 |
1 |
کیست لثهای بالغین |
(0/0) 0 |
3 |
کیست پریودنتال طرفی |
(0/10)1 |
15 |
کیست ادنتوژنیک کلسیفیه |
(5/11) 7 |
61 |
کیست ادنتوژنیک غده ای |
(0/0) 0 |
4 |
گرانولوم پریاپیکال |
(9/72) 121 |
166 |
کیست پریاپیکال |
(9/78) 259 |
328 |
کیست رزیجوال |
(7/86) 65 |
75 |
کیست فورکای باکالی |
(7/16) 1 |
6 |
جدول 3 : توزیع فراوانی تومورهای ادنتوژنیک به تفکیک انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی (طی سالهای 85-1355)
|
|
|
نام ضایعه |
انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی |
|
|
انطباق (%) تعداد |
تعداد کل ضایعات |
|||
انواع آملوبلاستوما |
(2/64) 43 |
67 |
|||
آملوبلاستومای بدخیم |
(0/0) 0 |
3 |
|||
آدنوماتوئید ادنتوژنیک تومور |
(7/6) 1 |
15 |
|||
تومور پیندبورگ |
(0/0) 0 |
3 |
|||
اسکواموس ادنتوژنیک تومور |
(0/0) 0 |
1 |
|||
آملوبلاستیک فیبروما |
(0/25) 1 |
4 |
|||
آملوبلاستیک فیبروادنتوم |
(0/20) 1 |
5 |
|||
ادنتوم |
(7/85) 42 |
49 |
|||
ادنتوژنیک فیبروما |
(5/4) 1 |
22 |
|||
ادنتوژنیک میگزوما |
(0/20) 3 |
15 |
|||
سمنتوبلاستوما |
(3/27) 3 |
11 |
|||
جدول 4 : توزیع فراوانی عدم انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی به تفکیک بیشترین ناحیه درگیر، جنس و میانگین سنی (طی سالهای 85-1355)
نام ضایعه |
بیشترین ناحیه درگیر |
جنس |
میانگین سنی |
|
مونث (درصد) تعداد |
مذکر (درصد) تعداد |
|||
موکوسل |
ناحیه 5 |
(8/7) 8 |
(7/6) 9 |
12/23 |
سیالادنیت |
ناحیه 5 |
(9/88) 16 |
(0/75) 9 |
21/42 |
پلئومورفیک آدنوما |
ناحیه 3 |
(4/48) 15 |
(0/80) 12 |
76/35 |
موکواپی درموئید کارسینوما |
ناحیه 1 |
(0/100) 9 |
(3/83) 15 |
78/46 |
آدنوسیستیک کارسینوما |
ناحیه 3 |
(8/81) 9 |
(0/75) 9 |
27/48 |
کیست دنتی ژروس |
ناحیه 4 |
(8/19) 17 |
(8/24) 29 |
88/19 |
ادنتوژنیک کراتوسیست |
ناحیه 4 و 6 |
(1/35) 27 |
(3/42) 47 |
19/25 |
کیست ادنتوژنیک کلسیفیه |
ناحیه 4 |
(5/87) 21 |
(2/89) 33 |
15/26 |
گرانولوم پریاپیکال |
ناحیه 2 و 5 |
(1/30) 25 |
(1/24) 20 |
9/27 |
کیست پریاپیکال |
ناحیه 2 |
(5/21) 34 |
(9/22) 3 |
5/26 |
کیست رزیجوال |
ناحیه 2 |
(3/14) 5 |
(5/12) 5 |
11/48 |
آملوبلاستوما |
ناحیه 6 |
(8/30) 8 |
(1/42) 16 |
83/29 |
ادنتوم |
ناحیه 6 |
(4/7) 2 |
(6/28) 6 |
37/17 |
ادنتوژنیک فیبروما |
ناحیه 4 |
(7/91) 11 |
(0/100) 10 |
25/27 |
جدول 5 : توزیع فراوانی موارد انطباق و عدم انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی در شایع ترین ضایعات مورد مطالعه
نام ضایعه |
انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی |
||
|
انطباق (%) تعداد |
عدم انطباق (%) تعداد |
P-value |
موکوسل |
(9/92) 222 |
(1/7) 17 |
0001/0P< |
سیالادنیت |
(7/16) 5 |
(3/83) 25 |
0001/0P< |
پلئومورفیک آدنوما |
(3/41) 19 |
(7/58)27 |
013/0P= |
موکواپی درموئید کارسینوما |
(1/11) 3 |
(9/88) 24 |
0001/0P< |
آدنوسیستیک کارسینوما |
(7/21) 5 |
(3/78) 18 |
0001/0P< |
کیست دنتی ژروس |
(4/77) 158 |
(5/22) 46 |
0001/0P< |
ادنتوژنیک کراتوسیست |
(6/60) 114 |
(4/39) 74 |
141/0P= |
کیست ادنتوژنیک کلسیفیه |
(5/11) 7 |
(5/88) 54 |
0001/0P< |
گرانولوم پریاپیکال |
(9/72)121 |
(1/27)45 |
0001/0P< |
کیست پریاپیکال |
(9/78)259 |
(1/21) 69 |
0001/0P< |
کیست رزیجوال |
(7/86) 65 |
(3/13) 10 |
0001/0P< |
آملوبلاستوما |
(4/61) 43 |
(6/38) 27 |
303/0P= |
ادنتوم |
(7/85) 42 |
(3/14)7 |
0001/0P< |
ادنتوژنیک فیبروما |
(5/4)1 |
(5/95)21 |
0001/0P< |
بحث
سه گروه ضایعات بررسی شده در این مطالعه خصوصا کیستها و تومورهای ادنتوژنیک جزء شایعترین ضایعات دهانی میباشند. در تحقیقی در هند بر روی 4478 نمونه بیوپسی از ضایعات دهانی، کیستها و تومورهای ادنتوژنیک درصد فراوانی بالایی را به خود اختصاص دادند.(6)
در مطالعه حاضر میزان تطابق کلی بین تشخیص بالینی و هیستوپاتولوژی در هر سه گروه از ضایعات 5/60% بود. همان طور که در مقدمه ذکر شد در تحقیقات دیگر میزان همخوانی در محدوده 57% تا 81% گزارش شده است.(5-1)
لازم به ذکر است در مطالعه حاضر تعداد بیشتری از ضایعات و در دوره طولانیتری (30 سال) مورد بررسی قرار گرفت.
ویلیامز و همکاران در سال 1997 در مطالعهای 20 ساله، تطابق تشخیصهای بالینی و هیستوپاتولوژی را بررسی کردند و با اطلاعرسانی در این زمینه توانستند تشخیصهای صحیح بالینی را افزایش دهند در حالی که تشخیصهای نامناسب ثابت باقی ماند.(7)
در بین کل ضایعات غدد بزاقی، موکوسل و رانولا بیشترین تطابق بین تشخیص بالینی و آسیبشناسی (9/92%) را با توجه به نمای کلینیکی واضحی که داشتند نشان دادند. این یافته مشابه تحقیق قبلی در دانشکده دندانپزشکی مشهد میباشد.(1) همچنین این تطابق تشخیصی در مورد موکوسل در مطالعه Czerninski نیز مشاهده شد.(4)
در موارد عدم انطباق تشخیص بالینی و آسیبشناسی، تشخیص فیبروم تحریکی (بافت فیبرو) به جای موکوسل بیشترین توزیع فراوانی را نشان داد. علت این تشخیص، کمبود اطلاعات بالینی و روند فیبروزه شدن بافت اطراف
حوضچه موسینی به دلیل طولانی شدن ضایعه میباشد.(8)
به طور کلی با بررسی یافتههای این مطالعه در قسمت بیماریها و تومورهای غدد بزاقی مشاهده میگردد که انطباق تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی بیشتر در بیماریهای غدد بزاقی مشاهده میشود و تنها سیالادنیت (با 7/16% تطابق تشخیصی) از این قاعده مستثنی است. البته باید در نظر داشت که سیالادنیت گاهی جزئی از یک ضایعه بزاقی دیگر مانند سندرم شوگرن، سنگ بزاقی و ضایعات التهابی میباشد که توجیهی برای عدم انطباق تشخیصی بالا در این ضایعه است.(8)
در این مطالعه شایعترین تومور بزاقی پلئومورفیک آدنوما بود که با مطالعه Brahim و همکاران همخوانی دارد.(9) همچنین این تومور بیشترین تطابق تشخیصی (3/41%) را داشته است. اکثر ضایعات بدخیم بزاقی تطابق تشخیصی کمی را نشان دادند. در مطالعهای که بر روی ضایعات Caruncular بین سال های 1978 تا 2002 در دانمارک انجام شد، تشخیص بالینی در 30% از ضایعات بدخیم صحیح نبود. برای مثال تشخیص بالینی هایپرپلازی غده سباسه به جای کارسینوم غده سباسه مطرح شده بود و بر لزوم بررسی پاتولوژیک این ضایعات تاکید شد.(10) Franklin و همکاران در مطالعهای در انگلستان نشان دادند که طی سه دهه گذشته تعداد نمونههای بیوپسی ارائه شده توسط دندانپزشکان عمومی، افزایش یافته است که نیاز دندانپزشکان را به تأیید تشخیص هیستوپاتولوژی ضایعات نشان میدهد.(11)
لازم به ذکر است که آدنوسیستیک کارسینوما (7/21%) بیشترین تطابق تشخیصی را بین تومورهای بدخیم بزاقی داشت که شاید بعلت علائم بالینی واضحتر این تومور میباشد.(12) تشخیصهایی مانند تومورهای مزانشیمال و ضایعات کیستیک به جای پلئومورفیک آدنوماوکیست درموئید ادنتوژنیک کراتوسیست به جای موکواپی درموئید کارسینوما و ژانت سل گرانولوما به جای انواع تومورهای بزاقی دسته بندی نشده دور از ذهن به نظر میرسد و باید مورد توجه کلینیسین قرار گیرد. سایر تومورهای بزاقی که به جای پلئومورفیک آدنوما و موکواپی درموئید کارسینوما از نظر بالینی تشخیص داده شده بود، قابل توجیه بود.(13)
بررسی کیستها و تومورهای ادنتوژنیک نشان داد که درصد کیستهای ادنتوژنیک و همچنین تشخیصهای منطبق از نظر بالینی و آسیبشناسی هم در انواع تکاملی و هم در انواع التهابی این ضایعات بیشتر از تومورهای ادنتوژنیک میباشد. به غیر از یافتههای بالینی، نمای رادیوگرافی ضایعه نیز در تشخیص به کلینیسین کمک میکند. این مطلب در مطالعه Nakadae و همکاران نیز بیان شده است.(14) همان طور که در قسمت یافتهها اشاره شد کیست رزیجوال بیشترین تطابق تشخیصی (7/86%) را داشت که احتمالاً تاریخچه بیمار و رادیوگرافیهای قبلی در تشخیص کمک کرده است. در موارد عدم انطباق نیز کیستهای دیگری که تشخیصهایی کاملاً نزدیک با کیست رزیجوال داشتند مطرح شدند که با یافتههای نویل هماهنگی دارد.(15) کیست پریاپیکال بیشترین فراوانی را در بین 3 گروه از ضایعات مورد مطالعه به خود اختصاص داده که با مطالعه Das و همکاران همخوانی دارد.(6) این کیست جزء بالاترین موارد تطابق تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی است. تاریخچه بیمار و رادیوگرافی تأثیر به سزایی در تشخیص صحیح کیست و گرانولوم پریاپیکال که تطابق تشخیصی بالایی را نشان دادند، دارد.
در مطالعه حاضر همانند یافتههای Nakada و همکاران تعداد کیستهای پریاپیکال تقریباً 2 برابر گرانولوم پریاپیکال بوده است.(14) نکته حائز اهمیت این است که اولین تشخیص افتراقی این دو ضایعه، خود این ضایعات هستند(16)، چنانکه در این تحقیق 2/52% ضایعاتی که توسط کلینیسین کیست پریاپیکال گزارش شده بودند، گرانولوم پریاپیکال بودند و 9/48% گرانولومهای پریاپیکال، توسط کلینیسین کیست پریاپیکال تشخیص داده شده بودند. در موارد عدم انطباق تشخیصی، مطرح شدن ضایعات کیستیک و عفونی با توجه به منشأ آنها قابل توجیه است(16)، اما تشخیصهای مثل کارسینوم سلول سنگفرشی و ائوزینوفیلیک گرانولوما قابل تأمل است.
کیست دنتی ژروس و ادنتوژنیک کراتوسیست نیز هماهنگی مناسبی بین تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی نشان دادند. در موارد عدم انطباق، موارد مطرح شده با یافتههای Greenberg، Regezi و Neville هماهنگی دارد.(18و17و15) برای مثال انواع بزرگ دنتی ژروس نمای مشابه با آملوبلاستوما و کراتوسیست ادنتوژنیک تومور دارد. در ضایعات کیستیک دیگر مثل کیست لثهای بالغین، کیست پریودنتال طرفی و گلاندولار ادنتوژنیک کیست، عدم تطابق واضحی مشاهده شد ولی در این موارد کلینیسین ضایعات نزدیکی را مطرح کرده است. کیست ادنتوژنیک کلسیفیه میزان بالای عدم تطابق (5/88%) را داشت. این ضایعه در مراحل اولیه شکل گیری با ضایعات کیستیک و آملوبلاستوما و در هنگام کلسیفیه شدن با ضایعاتی نظیر ادنتوم و آدنوماتوئید ادنتوژنیک تومور در تشخیص افتراقی قرار میگیرد. اما مواردی مانند تشخیص ضایعات فیبرواسئوس و بافت فیبرو به جای این ضایعه دور از ذهن بوده و باید مورد توجه قرار گیرد.
در تومورهای ادنتوژنیک بیشترین هماهنگی بین تشخیص بالینی و آسیبشناسی را در شایعترین این ضایعات یعنی ادنتوم و آملوبلاستوما شاهد هستیم. موارد عدم انطباق با توجه به یافتههای Greenberg و سایر مطالعات قابل توجیه است(18و17و9) اما تشخیص مواردی مانند سمنتوبلاستوما، سمنتی فائینگ فیبروما و پلئومورفیک آدنوما که به جای این ضایعات توسط کلینیسین مطرح شده باید مورد دقت واقع شود. در تشخیص انواع بدخیم آملوبلاستوما، کلینیسین موفق نبوده اما در اکثر موارد یک نوع بدخیمی را مطرح نموده است.
در آدنوماتوئید ادنتوژنیک تومور عدم انطباق تشخیصی واضحی مشاهده شد که با توجه به همراهی بالای این ضایعه با دندان نهفته، کلینیسین در موارد زیادی کیست دنتی ژروس را مطرح کرده است.(9) ذکر این نکته لازم است که محل شایع این تومور در قدام فک بالا است ولی به هیچ عنوان مد نظر کلینیسین قرار نگرفته است.
اگر چه ادنتوژنیک فیبروما فقط با یک مورد تشخیص صحیح همراه بود، اما سایر تشخیصها با آنچه Greenberg اشاره نموده(18) و آن را با ضایعات فیبرو بسیار نزدیک دانسته، هماهنگی دارد. تشخیصهایی مانند سارکوم یوئینگ که یک بدخیمی خطرناک است و یا پیوژنیک گرانولوما بجای این ضایعه مناسب نمیباشد.
ضایعاتی مانند تومور ادنتوژنیک اپیتلیالی کلسیفیهشونده یا تومور پیندبورگ، اسکواموس ادنتوژنیک تومور، آملوبلاستیک فیبروما، آملوبلاستیک فیبروادنتوما، ادنتوژنیک میگزوما و سمنتوبلاستوما با درصد کمی از انطباق همراه بودند و اغلب به عنوان تشخیص افتراقی با یکدیگر مطرح شدند. با توجه به شیوع کم این ضایعات به نظر میرسد اطلاعات کلینیسین مورد بازبینی قرار نگرفته است. این امر موجب فاصله گرفتن از تشخیص بالینی میگردد و شاید تا حدودی لزوم تأکید بیشتر روی این ضایعات را مطرح میسازد.
نتیجه گیری
با در نظر گرفتن یافتههای مطالعه حاضر و تحقیقات مشابه میتوان ضایعاتی را که در مورد آنها عدم تطابق بین تشخیصهای بالینی و آسیبشناسی مشاهده گردید، بیشتر مورد توجه قرار داد. در مورد برخی از ضایعات با ارائه راهکارهای مناسب و بازنگری و دقت در علائم بالینی توسط کلینیسین میتوان میزان تشخیص کلینیکی دقیق را افزایش داده و عدم تطابق را به حداقل رساند. در برخی ضایعات که تظاهرات بالینی غیراختصاصی دارند تشخیص دقیق براساس اطلاعات بالینی مشکل به نظر میرسد و جهت تشخیص قطعی به تستهای پاراکلینیکی از جمله بیوپسی وارزیابی هیستوپاتولوژی که به عنوان
Gold standard جهت تشخیص ضایعات محسوب میگردد، نیاز میباشد.
تشکر و قدردانی
این طرح با پیشتیبانی مالی معاونت محترم پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است که بدین وسیله مراتب قدردانی از این معاونت اعلام میگردد.