نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار، گروه اندودانتیکس، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران
2 استادیار، گروه دندانپزشکی ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران
3 استاد، گروه دندانپزشکی ترمیمی، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران
4 دندانپزشک عمومی فارغالتحصیل، دانشکده دندانپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، رفسنجان، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background: Access cavity design in endodontic treatment plays a crucial role in preserving tooth structure and enhancing fracture resistance. This study aimed to evaluate the effect of two access cavity designs—truss access and conventional—in MOD cavities on the fracture resistance of teeth restored with bulk-fill composite.
Methods and Materials: In this experimental in-vitro study, forty sound human premolars free of caries, cracks, wear, or developmental defects were selected and randomly assigned into four groups (n=10): (1) Truss access in MOD cavity with remaining enamel and dentin (TA.E&D), (2) Truss access in MOD cavity with remaining dentin (TA. Dentin), (3) Conventional access in MOD cavity, and (4) control (intact teeth). All cavities were restored with bulk-fill composite. Fracture resistance was measured in Newton, and fracture patterns were assessed for restorability. Data were analyzed using SPSS version 26 with a significance level set at 0.05.
Results: The control group showed the highest fracture resistance (1875 N), while the conventional group exhibited the lowest (1685 N). Nonetheless, no statistically significant differences were found among the groups. In terms of restorability, 90% of teeth in the control and TA.E&D groups, 80% in the TA. Dentin group, and 50% in the conventional group demonstrated restorable fracture patterns.
Conclusion: Although access cavity design and restoration type did not significantly affect fracture resistance, they did influence fracture restorability. Truss access cavity designs resulted in a higher proportion of restorable fractures compared with conventional access cavities when restored with bulk-fill composite.
کلیدواژهها [English]
مقدمه
پس از درمان ریشه، هر دندان برای جلوگیری از نشت و بازیابی عملکرد خود در حفره دهان نیاز به درمان ترمیمی دارد. موفقیت هر درمان کانال ریشه ارتباط نزدیکی با کیفیت ترمیم آن داشته و نوع درمان ترمیمی مورد استفاده برای این دندانها بستگی به مقدار و شکل ساختار دندان باقیمانده پس از درمان ریشه دارد.(1)
حفظ ساختار دندان از نظر بیومیمتیک به حفظ انسجام دندان و خواص بیولوژیکی و مکانیکی آن کمک میکند و بستر مناسبتری برای استفاده از ترمیمهای ادهزیو ایجاد میکند که امروزه به علت زیبایی محبوبیت بالایی دارند، همچنین باعث افزایش طول عمر ترمیم و دندان می شود.(2) از طرفی حفظ ساختار دندان تا حد امکان، باعث افزایش مقاومت در برابر شکستگی آن می شود(3) و چرخه ترمیم را محدود میکند.
در حین آمادهسازی حفره دسترسی برای درمان ریشه توسط امادهسازی حفره دسترسی مرسوم Conventional، مقادیر زیادی از بافت دندان از جمله کاسپ، مارجینالریج و سقف اتاقک پالپ از بین می رود که خطر شکستگی دندان پس از ترمیم را افزایش می دهد.(4) از سوی دیگر، مطالعات نشان دادهاند که تنها پوشش کامل کاسپ میتواند محافظت لازم را برای دندانهای درمان ریشه شده ایجاد کند، که نیاز به برداشتن مقادیر زیادی از بافت دندانی برای ایجاد فرم به اندازه کافی بادوام دارد.(5-7)
برخی از مطالعات طرحهای محافظهکارانهتر و فوق محافظهکارانهتر Ninja conservative و truss access را برای آمادهسازی حفره دسترسی معرفی کردهاند.(8،9) در طراحی Ninja دسترسی از طریق ایجاد یکحفره مرکزی در عمیقترین قسمت سطح اکلوزال به دست میآید. از طریق این سوراخ کوچک، همه کانال ها باید قابل دسترسی باشند.(10،11)
حفره دسترسی truss access ، به این صورت است که دسترسی فقط دهانههای کانال را هدف قرار می دهد و پل عاجی بین کانالهای مزیال و دیستال (در مولرهای فک پایین) یا کانال های باکال و پالاتال (در مولرهای فک بالا) حفظ شده است.(12) در این روش ها سقف اتاقک پالپ برداشته نمی شود(13و6) و حفره کوچکی روی سطح اکلوزال برای دسترسی به دهانه کانال ها ایجاد میشود. با این حال، مطالعات نتایج متناقضی را در مورد کارایی استفاده از این طرحها و همچنین تأثیر این روشها در مقایسه با روش سنتی بر مقاومت به شکستگی دندان گزارش کردهاند.(14-16)
علاوه بر این، پزشکان گاهی اوقات با موارد زیادی از درمان ریشه هایی در کلینیک مواجه میشوند که دندان قبلاً ترمیم شده یا پوسیدگی داشته است که آمادهسازی حفره دسترسی Conventional و محافظهکارانه امکان پذیر نیست. در این شرایط، طراحی مرسوم مقدار زیادی از بافت باقیمانده را حذف می کند. علاوه بر این، نمیتوان از طرح های محافظهکارانه و فوق محافظهکارانه به روشی که مطالعات ذکر کرده اند، استفاده کرد.(17) مطالعات نشان داده اند از دست رفتن هر دو مارژینال ریج، مقاومت به شکست دندانها را تا60% درصد کاهش داده(18) و شکست دندانها در این حفرات معمولا غیرقابلترمیم و نامطلوب (non restorable-unfavorable) میباشد.(19)
عوامل متعددی میتوانند در دوام و قابلیت پیشبینی ترمیم کامپوزیت (ادهزیو) یک دندان خلفی تأثیر بگذارند. در میان این عوامل، فاکتورهای وابسته به متریال مورد استفاده مانند کاربرد دشوار و زمان بر، انقباض پلیمریزاسیون و مقاومت ناکافی در برابر سایش، مهمتر و موثرتر از بقیه هستند. این موارد، دندانپزشکان را با چالش های جدی روبرو میکند، زیرا بیماران از آنها انتظار یک ترمیم زیبا، بی نقص و بادوام دارند.(20)
اما با پیشرفت متریال مورد استفاده در دندانپزشکی، ارائه کامپوزیتهای بالکفیل به بازار توانسته بخشی از این مشکلات را حل نماید. این کامپوزیتها، عملکردی تقریباً مشابه کامپوزیتهای کانونشنال داشته، اما ویژگیهای اضافهای همچون حداقل سایش و انقباض پلیمریزیشن نسبت به انواع رایج، آنها را در جایگاهی برتر از سایرین قرار داده است. کامپوزیت بالکفیل یک کامپوزیت لایتکیور یا دوالکیور است که اختصاصاً برای استفاده در ترمیمهای خلفی و کور بیلدآپ طراحی شده است. این ماده را میتوان به صورت یک لایه منفرد با ضخامت چهار میلیمتر مورد استفاده قرار داد که این امر موجب صرفهجویی در زمان میگردد.(21) همچنین میتوانند با انقباض پلیمریزاسیون بسیار کمتری نسبت به رزینهای کامپوزیتی معمولی کیور شوند و بهویژه میتوانند برای حفرات عمیق مفید باشند.(22)
با توجه به اینکه تاکنون مطالعهای مقاومت به شکست دندانها را با انواع حفره دسترسی بر اساس الگوی پوسیدگی MODبعد از ترمیم با کامپوزیتهای بالکفیل مورد بررسی قرار نداده است، هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی تأثیر انواع حفره دسترسی truss access در حفرات MOD، بر مقاومت به شکست دندان ترمیم شده با کامپوزیت بالکفیل بوده است.
مواد و روشها
مطالعه حاضر یک مطالعه تجربی- آزمایشگاهی بود. ابتدا کداخلاق دریافت شده(RUMS.REC.1403.049) و سپس جامعه آماری که شامل 40 عدد دندان پره مولر عاری از پوسیدگی، ترک، سایش و نواقص تکاملی بود، جمع آوری گردید. در این مطالعه دندانها به چهارگروه 10 تایی تقسیم شدند. تعداد دندانهای مولر اول و دوم و سوم فک پایین و همچنین اندازه دندانهای هر گروه بین گروهها همگن شد تا متغیرهای اندازه و شکل، که ممکن بود بر نتایج تأثیر بگذارد، حذف شوند.(18) دندانها ابتدا به مدت 24 ساعت در محلول تیمول 2/0% به منظور ضدعفونی قرار داده شدند، سپس برای جلوگیری از دهیدراتاسیون، در نرمال سالین و در دمای 5-4 درجه سانتیگراد نگهداری شدند.(23) دندانها با استفاده از اسکیلر از هرگونه جرم و باقیمانده بافت نرم تمیز شدند. برای شبیه سازی لیگامان پریودنتال دندانها، ناحیه ریشه دندان در موم مذاب قرار گرفت تا یک لایه موم به ضخامت حدود 3/0میلیمتر بر روی ریشه دندانها قرار گیرد. سپس بعد از قراردهی آکریل سلفکیور(Acropars, Tehran, Iran) در یک مولد استوانه ای، دندانها به نحوی که ریشه ها تا سه میلیمتری زیر CEJ وارد آکریل شوند و محور عمودی دندان کاملا عمود بر افق باشد، داخل مولد قرار داده شدند. به منظور تسهیل خروج دندان از بلوک رزینی در مراحل بعدی، اندکی پس از مشاهدهی اولین علایم پلیمریزاسیون، دندانها از بلوک رزینی خارج شده و مجددا قرار داده شدند. در مرحله ی بعد، موم اطراف ریشهها بهطور کامل حذف گردید. سپس ماده قالبگیری (Coltène, Altstätten, Switzerland) سیلیکونی در داخل حفره، درون بلوک رزینی تزریق شده و دندانها مجددا در حفره قرار داده شدند. در نتیجه یک لایه سیلیکونی یکنواخت دور ریشه ها شکل گرفت.
گروههای مطالعه به شرح زیر بودند:
کنترل: مولرهای فک پایین بدون حفره دسترسی
TA.E&D Truss Access: حفره دسترسی Trussدر حفره MOD (Mesio-occluso-distal) که مینا و عاج باقی مانده است.
TA.Dentin Truss Access: حفره دسترسی Trussدر حفره MOD که عاج باقی مانده است.
Conventional: حفره دسترسی سنتی در حفره MOD
در 30 دندان مطالعه، تراش حفرات MOD با استفاده از فرز فیشور الماسی شماره یک (Tizkavan, Tehran, Iran) و با خنککننده آب و هوا به شرح زیر انجام شد.
در 10 نمونه گروه کنترل (Control): در این گروه هیچ حفره دسترسی و تراشی روی دندان صورت نگرفت.
گروه Truss Access در حفره MOD که مینا و عاج باقیمانده است (TA. E&D): در این گروه جهت دسترسی به کانالها با کمک رادیوگرافی از نمونهها و تعیین فاصله دهانه کانال از سطوح خارجی دندانها، بافت دندانی توسط فرز الماسی فیشور از سقف اتاقک پالپ فقط در نواحی بالایی دهانه کانال عمود بر سطح دندان برداشته شد و گسترش جزئی دقیقا به صورت دایره و بیضی روی دهانه کانال ها ایجاد شد و سپس برای حذف مارجینالریج در این گروهها، باکس پروگزیمال تا CEJ با عرض یک دوم فاصله اینترکاسپال ایجاد و به حفرههای دسترسی ایجاد شده، متصل شد.(24،25) مینا و عاج سقف پالپچمبردر تمامی مراحل دستنخورده باقی گذاشته شد (شکل 1).
گروه Truss Access در حفره MOD که عاج باقیمانده است (TA. Dentin): در این گروه ابتدا یکحفره کلاس I
|
شکل1. طراحی حفره TA.E&D |
|
با عمق 2 میلیمتر برای برداشتن مینای اکلوزال ایجاد شد و سپس جهت دسترسی به کانالها با کمک رادیوگرافی از نمونهها و تعیین فاصله دهانه کانال از سطوح خارجی دندانها، بافت دندانی توسط فرز الماسی فیشور از سقف اتاقک پالپ فقط در نواحی بالایی دهانه عمود بر سطح دندان برداشته شد و گسترش جزئی دقیقا به صورت دایره و بیضی روی دهانه کانال ها ایجاد شد. برای حذف مارجینالریج در این گروهها، باکس پروگزیمال تا CEJ با عرض یکدوم فاصله اینترکاسپال ایجاد و به حفرههای دسترسی ایجادشده، متصل شد (شکل 2).(24،25)
|
|
|
|
شکل 2. طراحی حفره TA. Dentin |
|
گروه حفره دسترسی سنتی در حفره MOD (Conventional): در گروه حفره دسترسی سنتی، آمادهسازی حفره دسترسی توسط فرز الماسی شماره 245 (Tizkavan, Tehran, Iran) تحت خنک کننده آب-هوا طبق اصول تهیه شد (آمادهسازی اولیه پالپچمبربا فرز الماسی انجام شد، سپس سقف اتاقک پالپ و کرونال برداشته شد، بافت پالپ خارج و در نهایت ایجاد دسترسی خط مستقیم انجام شد) . (25،26) باکس پروگزیمال با عرض یکدوم سطح پروگزیمال آماده شد و حفره دسترسی به باکس پروگزیمال متصل شد (شکل 3).
|
|
|
|
شکل3. طراحی حفره Conventional |
|
درتمامی نمونهها دقت شد که عرض تراش اکلوزالی، یک-دوم فاصله بین دو کاسپ، عرض باکس پروگزیمالی معادل یک دوم بعد فاسیو لینگوالی دندان، ارتفاع اکلوزوجینجیوالی باکس چهار میلی متر و مارجین جینجیوالی باکس روی مینا ختم شود.
برای ترمیم توسط کامپوزیت ابتدا نوار ماتریکس با کمک هولدر بسته شد. بعد از اسید اچینگ مارجین های مینایی با اسید فسفریک۳۷% ( (Condac37, FGM, Brazilبه مدت 20 ثانیه و شستشوی ۲۰ ثانیه ای با آب، حفره با گلوله ی پنبه ای خشک شد. دو لایه ادهزیو (Amber universal APS, FGM, Brazil) بهطور یکنواخت به همه ی دیواره های مینایی و عاجی اعمال گردید و بین هر لایه به مدت 5 ثانیه پوآرملایم زده شد. پس از حذف اضافات لایه دوم ،کیورینگ بصورت همپوشانی و در نواحی مختلف و هر ناحیه به مدت ۲۰ ثانیه و با شدت حداقل mw/cm2 ۸۰۰ با دستگاه لایت کیور (Woodpecker, Guilin, China) انجام شد. باکسها به طور جداگانه توسط کامپوزیت بالکفیل(Xtra fil,VOCO, Germany) پر شدند. به نحوی که ضخامت هر لایه چهار میلیمتر باشد و بعد از 10 ثانیه نوردهی هر باکس، قسمت اکلوزالی نیز در یک مرحله پر و کیور شد. بعد از برداشت نوار ماتریکس، هر باکس از باکال و لینگوال به مدت 20 ثانیه کیور شد. پس از انجام ترمیم، پرداخت و حذف اضافات با کمک فرز های الماسی پرداخت و سپس مولت پرداخت انجام گردید.
پس از پروسه ی ترمیم، نمونهها به مدت ۲۴ساعت در آب مقطردر دمای C°37 نگهداری شدند و بعد از آن جهت ترموسایکلینگ در دستگاه ترموسایکل، تحت500 سیکل حرارتی(27) در محدوده دمایی 5-55 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. سپس نمونهها در دستگاه تستومتریک یونیورسال (Rochdale, England) جهت تست مقاومت به شکست قرار داده شدند و نیروی فشاری موازی محور عمودی دندان با سرعت 5/0 میلیمتر بر دقیقه از طریق یک سری گوی مانند از جنس استنلس استیل با قطر چهار میلیمتر بر سطح اکلوزال دندانها، وارد شد، به طوری که با شیب کاسپ ها در تماس بود.(28) منحنی استرس_ استرین و حداکثر نیرو در لحظه شکست نمونهها، به نیوتن ثبت گردید. در مرحلهی بعد نمونههای شکسته شده برای تعیین طرح شکست با بزرگ نمایی متوسط و توسط دو نفر (استاد و دانشجو) مورد بررسی قرار گرفت. دندانها از نظر حالت شکست به دو دسته ترمیم پذیر و غیرقابلترمیم تقسیم شدند. دندانهای شکسته شده در 2 میلیمتر زیر CEJ قابلترمیم و دندانهایی که در بیشتر از 2 میلیمتر زیر CEJ شکسته بودند، غیرقابلترمیم در نظر گرفته شدند. نوع شکست نمونهها (Mode) نیز بر اساس مشاهدات و طبق مشخصات زیر که توسط Burke و همکارانش(28) انجام شد، تعیین گردید:
: Mode 1 تخریب جزئی دندان
: Mode 2 شکست یک کاسپ، ترمیم دست نخورده و سالم
: Mode 3 شکست حداقل یک کاسپ و حداکثر یکدوم ترمیم
: Mode 4 شکست حداقل یک کاسپ و بیش از یکدوم ترمیم
: Mode 5 شکستگی وسیع تقریباً در همه ساختار دندان و یا شکستگی عمودی.
: Mode 6 شکست ترمیم
ابزار جمع آوری اطلاعات شامل چکلیست هایی بود که بعد از جمعآوری اطلاعات در آزمایشگاه، تکمیل و پیوست شدند )پیوست شماره 1).
دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 26 (SPSS Inc, Chicago, IL, U.S.A.) تجزیه و تحلیل شدند. جهت آنالیز داده ها با توجه به توزیع نرمال داده ها، از آزمون های ANOVA و مجذور کای و کروسکال والیس استفاده شد و سطح معناداری 05/0 تعیین گردید.
یافتهها
نتایج نشان داد که در مطالعه حاضر میانگین و انحراف معیار گروه کنترل، 04/368±00/1875 نیوتون، گروه TA.E&D 04/210±00/1800نیوتون، گروه TA.Dentin 85/191±00/1775نیوتون و در گروه حفره Conventional 85/251±00/1685 نیوتون بود. نتایج آزمون ANOVA نشان داد که اختلاف معنیداری بین گروهها وجود نداشت.(419/0=P)
آزمون مجذورکای برای مقایسه توزیع کلی حالت های شکست بین گروهها نشان داد که تفاوت معنیداری وجود نداشت (113/0P=) نتایج مطالعه نشان داد که در گروه کنترل، بیشترین شکست ها مربوط بهmode 1 و mode 2 بوده و شکست های mode 4 و mode 6 در این گروه، دیده نشد. در گروه TA.E&D و TA.Dentin، بیشترین شکست ها از نوع mode 6 (40%) و مربوط به ترمیم بود و شکست mode 4، در این گروهها دیده نشد. همچنین نتایج نشان داد که در گروه Conventional، شکست mode 6 دیده نشد، اما 50 درصد شکست ها از نوع mode 5 غیرقابلترمیم بودند(جدول 1).
بیشترین میزان شکستهای غیرقابلترمیم مربوط به حفره دسترسی Conventional بود(50% مربوط بهmode 5 ).در مقابل در گروههای کنترل و TA.E&D، 90% شکست ها قابلترمیم بودند.در گروه TA.Dentin، 80% شکست ها قابلترمیم بودند. گروههای حفراتTruss access TA.E&D)،(TA.Dentin بیشترین میزان شکست های mode6 را نشان دادند (40%) که نشان دهنده این است که اکثر شکست ها در ماده ترمیم بوده وساختار دندان دچار شکست نشده است.
همچنین آزمون کروسکال-والیس نشان داد که الگوی شکست (090/0=p) و الگوی شکست بر اساس ترمیمپذیری دندان (111/0P=) بین گروههای مورد مطالعه معنیدار نبودند. آزمون من-ویتنی نیز نشان داد که مقایسه الگوی شکست بر اساس ترمیمپذیری دندان هر گروه با یکدیگر تفاوت معنیداری نداشت (05/0<p).
|
گروها |
mode 1 |
mode 2 |
mode 3 |
mode 4 |
mode 5 |
mode 6 |
|
Control |
3 (30%) |
5 (50%) |
1 (10%) |
0 (0%) |
1 (10%) |
0 (0%) |
|
TA.E&D |
3 (30%) |
1 (10%) |
1 (10%) |
0 (0%) |
1 (10%) |
4 (40%) |
|
TA.Dentin |
1 (10%) |
2 (20%) |
1 (10%) |
0 (0%) |
2 (20%) |
4 (40%) |
|
Conventional |
1 (10%) |
2 (20%) |
1 (10%) |
1 (10%) |
5 (50%) |
0 (0%) |
بحث
طراحی مناسب حفره دسترسی در درمانهای اندودنتیک، نقش حیاتی در موفقیت درمان و حفظ ساختار دندانی ایفا میکند. برداشت گسترده بافت دندانی در مرحله آمادهسازی حفره دسترسی، موجب کاهش مقاومت دندان در برابر نیروهای اکلوزالی و افزایش احتمال شکستهای غیرقابلترمیم میشود.(29) در این راستا، رویکردهای محافظهکارانه در طراحی حفره دسترسی، بهویژه حفظ سقف پالپچمبر و عاج ناحیه سرویکال، بهعنوان راهکاری مؤثر برای افزایش دوام دندانهای درمانشده مطرح شدهاند.(30)
مطالعه حاضر با هدف ارزیابی تأثیر انواع طراحی حفره دسترسی truss access در دندانهای مولر فک پایین دارای حفرات MOD، ترمیمشده با کامپوزیت بالکفیل، انجام شد. نتایج نشان داد که اگرچه تفاوت آماری معناداری از نظر مقاومت شکست بین گروهها مشاهده نشد، اما الگوی شکستها تفاوت قابلتوجهی داشت. در گروههای TA.E&D و TA.Dentin، بیشترین شکستها از نوع قابلترمیم (mode 6) بودند، در حالیکه در گروه Conventional، شکستهای غیرقابلترمیم (mode 5)، غالب بودند. این یافتهها نشان میدهد که طراحی محافظهکارانه حفره دسترسی میتواند نقش مهمی در حفظ قابلیت ترمیم دندان ایفا کند.
از منظر بیومکانیکی، حفظ سقف پالپچمبر بهعنوان رابط بین سطوح باکال و لینگوال، موجب توزیع بهتر نیروهای اکلوزالی و کاهش تمرکز تنش در نواحی ضعیفتر دندان میشود. این موضوع با یافتههای مطالعات Abou-Elnaga و همکاران(31) و Plotino و همکاران(30) ، همراستا است که تأثیر مثبت طراحی truss access بر مقاومت شکست دندانهای درمانشده را گزارش کردهاند. در مطالعه Abou-Elanga(31) ، که طراحی حفره یکی از گروهها مشابه گروه مطالعه حاضر بود ، فقط دو دیواره باکال و لینگوال و سقف عاجی پالپچمبر حفظ شده بود و گزارش کردند که آمادهسازی حفره دسترسی truss در حفرات MOD ، مقاومت به شکست دندانهای درمان ریشه شده با حفرههای مزیو-اکلوزو-دیستال را بهبود بخشید. نتایج این مطالعات نشان میدهند که مقاومت به شکست در روشهای آمادهسازی محافظهکارانه حفره دسترسی به طور قابلتوجهی بالاتر از روشهای سنتی میباشد. در مطالعه حاضر هم بین گروههای دندانی از نظر مقاومت شکست اختلاف وجود داشت، ولی از نظر آماری معنیدار نبود، که احتمالاً به دلیل حجم کم نمونهها و نوع ماده ترمیمی می باشد. اما بین گروهها از نظر الگوی شکست تفاوت معناداری دیده شد، زیرا حجم دندانهای از دست رفته و نقطه تمرکز استرس به علت تفاوت ساختار دندان با ماده ترمیمی باعث شکستهای غیرقابلترمیم در حفرات بزرگتر میشود.
مطالعات اخیر از جمله تحقیق Shirani و همکاران(17) ، نیز تأکید کردهاند که حفظ ساختارهای کلیدی مانند مارجینالریجها و سقف پالپچمبر، نقش تعیینکنندهای در افزایش مقاومت به شکست دارد. همچنین، مطالعه Patil و همکاران(26) ، نشان داد که طرحهای محافظهکارانه مانند traditional endodontic access cavity design (TEC)در مقایسه با conservative endodontic access cavity design (CEC)، مقاومت بالاتری در برابر شکستگی در حفرات MOD دارند. یافتههای مطالعه Shafik و همکاران(23) ، نیز نشان داد که طراحی truss access زمانی مؤثر است که ساختار دندانی بهطور قابلتوجهی تضعیف شده باشد و طراحی حفره دسترسی truss بهتنهایی در افزایش مقاومت به شکست دندان تأثیر نداشت، اما زمانی که ساختار دندان تضعیف شده بود، حفره دسترسی truss تأثیر قابلتوجهی بر بهبود مقاومت به شکست داشت، که این نتایج همسو با نتایج مطالعه حاضر میباشند. به طور کلی یکی از اهداف حفظ سقف پالپچمبردر روشهای دسترسی محافظهکارانه، توزیع نیروهای اکلوزالی سنگین در حین جویدن قبل از رسیدن به کف پالپچمبر و همچنین حفظ عاج ناحیه سرویکال است. حفظ سقف پالپچمبر و دسترسی به کانال ریشه دندان از پروگزیمال علاوه بر حفظ عاج دندان، دسترسی بهتری به انتهای کانال فراهم میکند.(8) امروزه با روشهای پیشرفته رادیوگرافی مانند CBCT، میتوان با استفاده از روشهای ذکر شده در این مطالعه، دسترسی آسان به کانالهای دندانی را با کمترین خطا فراهم کرد و نتایج تقویت قابل قبولی در دندانها به دست آورد.(30)
در مقابل، برخی مطالعات مانند Özyürek و همکاران(32) و Corsentino و همکاران(29) ، تفاوت معنیداری در مقاومت شکست بین طراحیهای مختلف حفره دسترسی گزارش نکردهاند، بهویژه زمانیکه دندان ها ترمیم شده باشند یا از دست رفتن مارجینالریجها در نظر گرفته شده باشد. در مطالعه Ozyurek و همکاران(32) ترمیم با کامپوزیت بالک فیل مقاومت به شکست دندان را افزایش داده، ولی طراحی حفره دسترسی نقشی در افزایش مقاومت به شکست نداشت. مطالعه Corsentino و همکاران(29) اهمیت بالاتر از دست رفتن مارجینال ریجها را نشان داد. از آنجایی که در مطالعه ما هم از کامپوزیت بالک فیل(Xtrafil)جهت ترمیم دندانها استفاده شده و ترموسایکلینگ انجام شده و هم تراش حفره دسترسی در حفراتMOD بوده، این تفاوت نتایج نشاندهنده اهمیت شرایط آزمایشگاهی و ساختار باقیمانده دندان در تعیین نتایج نهایی هستند.
هنگامی که بخش زیادی از نسج دندان به دلیل پوسیدگی، تروما ویا بدنبال درمان ریشه از دست میرود و یکحفره بزرگ ایجاد میشود، ترمیم آن چالشهای خاصی را به همراه دارد که میتواند منجر به شکستهای غیرقابلترمیم شود. شکستهای غیرقابلترمیم در حفرات بزرگ دندانی که با کامپوزیت بالکفیل ترمیم شدهاند، نتیجه ترکیبی از کاهش حمایت ساختاری دندان، تفاوتهای بیومکانیکی بین دندان و ماده ترمیمی (از جمله مُدول الاستیسیته، ضریب انبساط حرارتی و انقباض پلیمریزاسیون) و ایجاد نقاط تمرکز استرس است. درک این عوامل برای طراحی مناسب حفره، انتخاب مواد ترمیمی و تکنیکهای کارآمد برای افزایش طول عمر ترمیمها و حفظ دندان ضروری است. این موضوع تأکید میکند که در حفرات بزرگ، نیاز به رویکردهای ترمیمی پیچیدهتر و شاید استفاده از تکنیکهای تقویتی مانند استفاده از روکشها onlays/inlays)) باشد.(33،34)
در مجموع، یافتههای این مطالعه نشان میدهد که طراحی محافظهکارانه حفره دسترسی، بهویژه حفظ سقف پالپچمبر و عاج ناحیه سرویکال، میتواند نقش مهمی در افزایش قابلیت ترمیم و کاهش شکستهای غیرقابلترمیم ایفا کند. با این حال، برای دستیابی به نتایج قطعیتر، مطالعات آینده با حجم نمونه بیشتر، بررسی مواد ترمیمی متنوع و شرایط بالینی واقعی توصیه میشود.
نتیجه گیری
براساس نتایج این مطالعه گروههای کنترل و TA.E&D دارای بیشترین دندانهای قابلترمیم نسبت به گروههای دیگر بودند. میتوان گفت که طراحی حفره دسترسی در دندانهایی که تحت درمان ریشه قرار گرفته و با کامپوزیت بالکفیل ترمیم شدند، نقش بسیار مهمی در مقاومت شکست نهایی دندان دارد. این رویکرد محافظهکارانه، در کنار استفاده از مواد ترمیمی بالکفیل، در پایداری طولانیمدت دندان، میتواند کمک کننده باشد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمان بابت فراهمسازی امکانات آزمایشگاهی و حمایت علمی تشکر مینمایند.
تضاد منافع
هیچگونه تضاد منافع توسط نویسندگان گزارش نشده است. این مقاله منتج از پایانامه ای با عنوان تاثیر انواع طراحی حفره دسترسی بر مقاومت به شکست دندان ترمیم شده با کامپوزیت بالک فیل با شماره 793 در دانشگاه عاوم پزشکی رفسنجان می باشد.