Document Type : original article
Authors
1 Associate Professor Dept of Periodontology, Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran
2 Assistant Professor, Dept of Periodontology, Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran
3 Undergraduate Student, Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences, Ahvaz, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
پریودنتیت مزمن شایعترین فرم بیماری پریودنتال بوده و شیوع آن در جوامع مختلف متفاوت و گسترده میباشد.(1) Marina در سال 2007 میزان شیوع بیماری پریودنتال را در مردان مکزیکی، 7/62% بیان نمود.(2) بررسی شیوع بیماری پریودنتال در ایران به طور گسترده انجام نگرفته است؛ برای مثال شیوع پرودنتیت مهاجم در دانش آموزان 16-14 ساله در تبریز 5/0% گزارش شده است.(3) در افراد دیابتی(4) و در افراد دارای بیماری آرتریت روماتوئید(5)، شیوع بیماری پریودنتال بالا میرود. در مطالعه بررسی اثر تؤام تریاک و سیگار بر روی وضعیت بیماری های پریودنتال، به رابطه بین افزایش بیماریهای پریودنتال و مصرف سیگار پی برده شد.(6) این مطالعات بیانگر گسترش بیماری پریودنتال میباشد.
بیماری پریودنتال دارای علت های زیادی از قبیل میکروارگانیسمهای زیر لثهای، میانجیهای تخریبی ناشی از میکروارگانیسمها و میزبان میباشد؛ که اینها در بزاق و مایع شیار لثهای و بافت لثهای قابل مشاهده میباشند.(1)
بزاق منبع بسیار خوبی بوده و به آسانی جمعآوری میشود و حاوی نشانگرهای موضعی و سیستیک و همچنین آنزیمها و محصولات آنزیمی و ایمونولوژیک متفاوتی میباشد. این بیومارکرها OPG)، MMP-8، TAS، ROS، IL-1β، CRP، آسپارتات و ...) بسیار گسترده بوده و در مقالات بر نقش اینها با بیماری پریودنتال تاکید شده است و لذا به نظر میرسد که با تنظیم این بیومارکرها بتوان راه حل قابل قبولی را برای حل مشکلات پریودنتال فـراهم ساخت. یکی از ایـن بیومارکـرها اسـتئوپروتگرین میباشد.
استئوپروتگرین، پروتئینی است که به وسیله اتصال به لیگاند فعالکننده گیرنده هستهای RANK[1] موجود برروی استئوکلاستها از اتصال RANKL[2] به گیرنده مربوطه ممانعت به عمل میآورد و باعث تغییر در فعالیتهای سلولی استئوکلاستها و به دنبال آن ممانعت استئوکلاستها از تخریب استخوان می گردد و لذا کاهش آن باعث پیشرفت بیماری پریودنتال می گردد.(7)
گیرندههای RANK درون سلولهای PDL مشاهده شدهاند و محققان به این نتیجه رسیدهاند که در بیماریهای پریودنتال و حرکات ارتودنسی تعداد این سلولها افزایش مییابد.(8)
تحقیقات مختلف نتایج متفاوتی را در زمینه تأثیر استئوپروتگرین بر فرایند التهابی و بیماری پریودنتال ذکر کردهاند. در بعضی از مقالات ارتباط بین بیماری پریودنتال با کاهش میزان استئوپروتگرین در بزاق مطرح شده است یعنی با کاهش این فاکتور بیماری پریودنتال افزایش مییابد.(7) در بعضی از مقالات رابطه بین افزایش این بیومارکر و افزایش بیماری پریودنتال مطرح شده است(9) و در برخی دیگر هیچ ارتباطی بین این بیومارکر و یا کاهش بیماری پریودنتال بیان نشده است.(10) از آن جایی که پریودنتیت مزمن شایعترین نوع پریودنتیت بوده(11) و نمونههای جنرالیزه آن به راحتی در دسترس میباشد، لذا این مطالعه بر روی این بیماران و جهت بررسی بیشتر ارتباط بین بیومارکر استئوپروتگرین و بیماری پریودنتیت صورت گرفت.
مواد و روش ها
در این مطالعه تحلیلی، افراد مورد مطالعه از میان بیماران مراجعهکننده به دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انتخاب شدند. تشخیص بیماری براساس معیارهای انجمن پریودونتولوژی آمریکا (American Academy of Periodontology) بود(12) و براساس آن، بیماران در گروه Generalized moderate chronic periodontitis قرار می گرفتند. این بیماران در حداقل 30 درصد از نواحی، دارای 3 تا 4 میلی متر از دست رفتن چسبندگی (Attachment loss) بودند. بیماران انتخاب شده با گروه سالم از نظر سن و جنس همسانسازی شدند. گروه سالم از میان بیمارانی که جهت انجام کارهای Screening به دانشکده مراجعه کرده بودند، به تعداد 15 نفر انتخاب شدند. این افراد فاقد بیماری پریودنتال بودند.
سابقه مصرف الکل، دخانیات، داروهای ضدالتهاب و آنتی بیوتیک در طی سه ماه گذشته، یا درمانهای پریودنتال در 4 ماه گذشته و ابتلاء به بیماری های سیستمیک و بارداری از موارد خروج از مطالعه در نظر گرفته شد. جهت جلوگیری از تغییرات آنتی اکسیدانتها جمعآوری نمونهها در ساعت مشخص (11-12) صبح صورت گرفت. بیمار دهان خود را قبل از نمونهگیری با آب شسته سپس با استفاده از لولههای فالکون استریل، ml 5 بزاق غیرتحریکی خود را در لوله استریل تخلیه میکرد، بزاق جمعآوری شده و به یخچال c˚20- منتقل شد. پس از اتمام جمعآوری نمونهها، آزمایشات لازم با استفاده از کیت (شرکت داتیس تشخیص) تهیه شده در دانشکده پزشکی در بخش ایمونولوژی و به روش الیزا صورت گرفت.
جـهت انجام تست الیزا، ابـتدا محلولهای استاندارد و نمونه ها با نسبت و غلظتهای آماده شده طبق دستور کارخانه سازنده کیت (Boster, China) به پلیت اضافه شده و در دمای 37 درجه سانتیگراد به مدت 90 دقیقه انکوباسیون انجام شد. کیت در این مرحله شسته نشد. سپس آنتیبادی بیوتینیله به پلیت اضافه شد و انکوباسیون مرحله دوم به مدت 60 دقیقه در همان دمای قبل انجام شد. در این مرحله پلیت سه مرتبه توسط محلول TBS شستشو داده شد. سپس ABC working به کیت اضافه شد. انکوباسیون مرحله سوم در همان دما به مدت 30 دقیقه انجام شد. در مرحله بعد پلیت، پنج مرتبه توسط TBS شسته شد. در ادامه، ماده رنگ زا (TMB color developing) به کیت اضافه شد و انکوباسیون مرحله آخر که چهارمین انکوباسیون بود، در دمای ذکر شده و در محیطی تاریک به مدت 20-15 دقیقه انجام شد. در انتها ماده متوقفکننده واکنش رنگ زایی (TMB stop solution) به کیت اضافه شد و کیت توسط دستگاه الایزا خوان، خوانده شد.
برای تحلیل آماری دادهها علاوه بر استفاده از شاخصهای آماری توصیفی از قبیل میانگین و انحراف معیار، از آزمون t-test مستقل استفاده شد. نرم افزار SPSS با ویرایش 13 جهت تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها
داده ها تحت آنالیز آماری Kolmogrov-Smirnov قرار گرفت و نرمالیتی آن بررسی شد. به طورکلی، با اینکه میانگین غلظت OPG در گروه سالم بیشتر بود ولی این تفاوت بین دو گروه معنی دار نبود. (068/0P=)
در جـدول 1، مـیانگین، انـحراف معیـار، حـداقـل و حداکثر میزان غلظت OPG در گروه افراد سالم و بیمار نشان داده شده است.
با استفاده از آزمون Chi-Squre، دو گروه از نظر جنس مورد بررسی قرار گرفتند و مشخص شد که بین این دو گروه اختلاف معنیداری از نظر آماری وجود نداشت (جدول 2) (72/0P=).
با استفاده از آزمون t-test دو گروه از نظر سن مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سنی دو گروه اختلاف معنیداری با یکدیگر نداشت (جدول 3) (72/0P=).
جدول 1 : میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر میزان غلظت OPG(mg/dl) در گروههای تحت مطالعه
افراد |
تعداد |
کمترین |
بیشترین |
میانگین |
سطح معنی داری |
|
سالم |
15 |
36/40 |
78/644 |
81/210 |
068/0 |
|
بیمار |
15 |
63/19 |
09/278 |
63/117 |
|
جدول 2 : توزیع جنسیت افراد در دو گروه سالم و بیمار
گروه |
جنسیت |
|||
مونث |
مذکر |
کل |
||
سالم |
تعداد |
8 |
7 |
15 |
درصد |
3/53 |
7/46 |
0/100 |
|
بیمار |
تعداد |
7 |
8 |
15 |
درصد |
7/46 |
3/53 |
0/100 |
|
کل |
تعداد |
15 |
15 |
30 |
درصد |
0/50 |
0/50 |
0/100 |
جدول 3 : میانگین و انحراف معیار سن افراد در دو گروه بیمار و سالم
گروه |
شاخصهای آماری |
||
تعداد |
میانگین (سال) |
انحراف معیار (سال) |
|
سالم |
15 |
93/35 |
06/7 |
بیمار |
15 |
23/36 |
16/8 |
بحث
به طور کلی، بیماری پریودنتال جزء دومین بیماریهای شایع در جهان بعد از پوسیدگی میباشد و ارتباط آن با بیماریهای قلبی عروقی و تشکیل پلاک آترواسکلروزیس به اثبات رسیده است.(13)
با توجه به مطالب فوق ایجاد راهکارهایی برای کاهش میزان این بیماری مورد توجه زیادی قرار گرفته است. یکی از این راهکارها کاهش سایتوکاینها و محصولات تخریبی بزاق و افزایش بیومارکرهای سازنده میباشد. در میان این فاکتورها استئوپروتگرین، گلیکوپروتئینی است که در بزاق به طور طبیعی حضور دارد و مطالعات مختلف تأثیرات مختلفی از آن را بیان کرده اند.(14)
به طور کلی فعالیت متابولیک نرمال استخوان و پایدار ماندن توده استخوانی، بسته به تعادل میان RANKL و OPG است. سیگنالهای RANKL وOPG پیچیده است و نیاز به فاکتورهای مختلفی دارد که در تعامل با هم عمل کنند.(15)
فعالیت کاتابولیکی RANKL به وسیله OPG مهار میگردد، به این صورت که OPG به وسیله باند شدن به رسپتور RANKL یعنی RANK از فعال شدن RANKL جـلوگیری کـرده و بـدین طریـق سـبب افـزایش تـوده استخوانی میگردد.(16)
در این مطالعه OPG در تمام نمونههای بزاق یافت شد که این موضوع با اکثریت مقالات همخوانی داشت و در مقالات دیگر نیز این فاکتور در تمام نمونهها اعم از مایع شیار لثهای و بافتهای پریودنتال یافت شده بود.(10و9و7)
در این تحقیق مانند اکثر تحقیقات جدید، در تمام نمونهها OPG مشاهده شد، که این موضوع میتواند به دلیل روش جدید و غیرتهاجمی و استفاده از روش آزمایشگاهی دقیق، حساس و کاملاً اختصاصی برای OPG باشد. با مقایسه غلظت OPG در دو گروه سالم و بیمار، با اینکه میانگین غلظت OPG در گروه افراد سالم بیشتر بود ولی این تفاوت معنیدار نبود.
در مطالعه Lu(10) بر روی مایع شیار لثهای انجام گرفت، نتایجی مشابه با تحقیق ما به دست آمد و غلظت OPG تفاوت معنیداری را بین افراد دارای بیماری پریودنتال و افراد سالم نشان نداد.
در مطالعه Lappin(17)، غلظت OPG در افراد دارای بیماری پریودنتال کاهش یافته بود که علت اختلاف این نتیجه با مطالعه ما میتواند به دلیل این باشد که در این مطالعه غلظت سرمی OPG در افراد سیگاری بررسی شد در حالی که در مطالعه ما غلظت بزاقی این ماده و در افراد غیرسیگاری مورد بررسی قرار گرفت و خود سیگار میتواند به عنوان فاکتور مخدوشگر عمل نماید که در این مطالعه حذف گردید. در مطالعه Duarte نتایجی مغایر با تحقیق ما به دست آمد و سطح OPG در افراد بیمار کاهش یافته بود. علت اختلاف این نتیجه با مطالعه ما میتواند به دلیل این باشد که در این مطالعه نمونهها از بافت لثهای و از افراد دیابتیک انتخاب شدند ولی در مطالعه ما نمونه بزاق از افراد سالم و غیردیابتیک جمعآوری شد. همچنین در مطالعه مذکور نمونهها به روش PCR مورد بررسی قرار گرفتند ولی در مطالعه ما نمونهها به روش الیزا بررسی شدند. PCR در مقایسه با الیزا دارای حساسیت زیادتری میباشد ولی دارای هزینه بالاتر بوده ودرصورتی که قطعه DNA خارجی وارد محیط PCR شود، مورد تکثیر قرار گرفته و نتایج متناقض و دور از واقعیتی به وجود خواهد آورد.(7)
در مطالعه Bostanci(10)، نتایجی مغایر با تحقیق ما به دست آمد و سطح OPG درافراد دارای بیماری پریودنتال کاهش یافته بود که علت اختلاف نتایج این تحقیق با مطالعه ما میتواند به این علت باشد که در این مطالعه نمونهها از بافت اپیتلیوم جمعآوری و به روش PCR مورد بررسی قرار گرفتند. چرا که بافت به دلیل تماس نزدیکتر با فرایندهای بیماری میتواند تجمع بیشتری از بیومارکرها را در مقایسه با بزاق در برگیرد.(9)
در مطالعه Miller(18)، نتایجی مشابه با تحقیق ما به دست آمد. در تحقیق وی بعد از بررسی آنالکتیک و حذف عوامل مخدوشکننده، ارتباطی بین OPG و شاخصهای پریودنتال به دست نیامده است که در این دو مطالعه روش کار مشابه بود و ارزیابی از طریق روش الیزا صورت گرفت ولی نمونههای Miller از بزاق بیماران پریودنتیت مزمن متوسط تا شدید جمعآوری شده بود.
با توجه به مجموعه این اطلاعات و مطالعات بررسی شده به نظر میرسد که عمده این اختلافات مربوط به روش انتخاب بیماران، نوع نمونه ها (بافت اپیتلیوم، بزاق) و روش انجام آزمایش (الیزا، PCR) میباشد.
نتیجه گیری
در این تـحقیق، تـفاوت مـعنیداری بین افـراد دارای بیماری پریودنتیت مزمن متوسط جنرالیزه و افراد سالم از نظر غلظت اوستئوپروتگرین بزاق یافت نشد.(05/0P>) پس به نظر میرسد که غلظت OPG در بزاق نمیتواند به عنوان نشانگری برای بررسی بیماری پریودنتال مورد استفاده قرار گیرد.
تشکر و قدردانی
این مقاله برگرفته از پایاننامه دانشجویی با شماره 320 و طرح تحقیقاتی مصوب شماره 90287 میباشد. بدینوسیله از معاونت محترم پژوهشی دانشکده دندانپزشکی اهواز که ما را در اجرای این طرح یاری نمودند تقدیر و تشکر میگردد.