Document Type : original article
Authors
1 Assistant Professor, Dept of Oral & Maxillofacial Radiology, Islamic Azad University, Dental Branch, Tehran, Iran.
2 Radiologist, Aria Hospital, Tehran, Iran.
3 Assistant Professor, Dept of Endodontics, Islamic Azad University, Dental Branch, Tehran, Iran.
4 Dentist
Abstract
Keywords
مقدمه
گرانولوم و کیست پریآپیکال به ترتیب، شایعترین رادیولوسنسیهای انتهای ریشه هستند و در این میان کیستهای پریآپیکال، 75-50 درصد کیستهای ادونتوژنیک را تشکیل میدهند.(1) بررسی هیستوپاتولوژیک ضایعاتی که به درمان ریشه پاسخ ندادند، 59 درصد این ضایعات را گرانولوم، 22 درصد را اسکار پریآپیکال و 7 درصد باقیمانده را ضایعات دیگر معرفی کرده است.(2) در حال حاضر تشخیص ضایعات پریآپیکال و نیز بررسی سیر ترمیم این ضایعات توسط رادیوگرافی انجام میپذیرد.(3) تشخیص قطعی و نهایی ماهیت ضایعه نیز توسط بیوپسی و بررسیهای هیستوپاتولوژیک صورت میگیرد.(4و1) با انجام بیوپسی ترومای زیادی به بیمار وارد میشود و انجام آن در تمام بیماران امکان پذیر نیست.(6و5) رادیوگرافی نیز نه تنها قادر به تشخیص ماهیت ضایعه نمیباشد بلکه رادیوگرافیهای متعدد و CT اسکن باعث افزایش دوز در بیماران میگردد.(5) همچنین رادیوگرافی دارای معایب و محدودیتهایی است که میتوان به ماهیت دوبعدی، سوپرایمپوزیشن ساختارهای آناتومیک، عدم تشخیص صحیح ابعاد ضایعه و ناتوانی در تشخیص تغییرات کوچک در استخوان اشاره کرد.(11-7) رادیوگرافی دیجیتال در مقایسه با رادیوگرافی معمولی میتواند دوز بیماران را 80-50 درصد کاهش دهد. به علاوه با بکارگیری امکانات نرمافزاری مانند تغییر در کنتراست و روشنایی تصویر، تشخیص را بهبود میبخشد. مطالعات اخیر نشان دادند که رادیوگرافی دیجیتال حتی با استفاده از گزینههای نرمافزاری، در تشخیص ماهیت ضایعات پریآپیکال بهتر از رادیوگرافی معمولی نیست.(11)
بنابراین ما ناگزیر به بهره گیری از سیستمی هستیم که ضمن برطرف کردن این محدودیتها، سرعت کار را بالا برده و کیفیت را افزایش دهد و ضمن ارائه دقیقترین اطلاعات از ماهیت ضایعه و نیز بررسی دقیق سیر ترمیم، کمترین دوز اشعه ممکن را به بیمار برساند.(10و4) اولتراسونوگرافی یکی از روشهای کم خطر و کم هزینه تصویربرداری است که مبنای آن بازتاب امواج فراصوت میباشد.(12) در دندانپزشکی از این تکنیک برای تشخیص ضایعات استخوان، بیماریهای غدد بزاقی و ضایعات بافت نرم ناحیه دهان استفاده میشود. در صورت وجود خون در بافت نیز به منظور بررسی جهت و سرعت حرکت جریان مایع از کالر داپلر (Color Doppler) استفاده میشود.(3)
استفاده از اکوگرافی (اولتراسونوگرافی) به همراه Color-power Doppler flowmetry اولین بار توسط Cotti و همکاران در سال 2002 به عنوان روشی کارآمد که بدون استفاده از اشعه یونیزان، یافتههای ارزشمندی را در زمینه حدود، ابعاد و ماهیت ضایعات پریآپیکال در اختیار قرار میدهد، معرفی شد.(4) او معتقد بود سونوگرافی و کالر داپلر به عنوان تکنیکهای قابل تکرار، قادرند برای تشخیص و پیگیری ضایعات پریآپیکال جایگزین رادیوگرافی شوند، چون ارزان بوده و در مقایسه با CT اسکن از خطر کمتری برخوردارند.(14و13) همچنین بعضی محققین معتقدند این تکنیکها اطلاعات خوبی درباره ترمیم محل جراحی و بافت نرم مجاور آن در اختیار میگذارند و این کار با رادیوگرافی امکانپذیر نیست.(16و15) سونوگرافی در فک محدود به نواحی قدامی است، زیرا استخوان پوشاننده ضایعه باید نازک و یا به علت ضایعه از بین رفته باشد. از طرفی دقت این تکنیک تا حدودی به فرد انجام دهنده بستگی دارد.(11)
از زمان انجام این مطالعه تاکنون تحقیقات کمی برای اثبات تواناییهای سونوگرافی در تشخیص و بررسی ضایعات پریآپیکال انجام شده است و در جستجوی مقالات، مطالعهای در این زمینه در داخل کشور پیدا نکردیم که این امر لزوم تحقیق در این زمینه را به خوبی نشان میدهد.
هدف از انجام این مطالعه توصیفی، یک بررسی اولیه و مقایسه یافتههای تصویربرداری دیجیتال، سونوگرافی و داپلر رنگی در ضایعات پریآپیکال بود.
مواد و روشها
29 بیمار که در مدت یک سال به بخش اندودونتیکس دانشکده دندانپزشکی آزاد اسلامی و بیمارستان بوعلی تهران مراجعه کرده و در معاینه و رادیوگرافی اولیه در انتهای ریشه دندان قدامی فک بالا یا پایین ضایعه مشاهده و متقاضی درمان در این مراکز بودند، در این مطالعه توصیفی، شرکت کردند. پس از کسب رضایت از بیماران ابتدا از دندان مورد نظر به کمک سنسور دیجیتالی از نوعCCD (Suni Medical Imaging, San Joe, USA) سایز 2، دارای پیکسل سایز 22 μm و رزولوشن Lp/mm 23 به روش موازی و توسط سنسورهولدر (Switzerland. HawaSA. Kerr sensor holder)رادیوگرافی به عمل آمد. تصویر به دست آمده ابتدا کالیبره شده و سپس توسط رادیولوژیست دهان، فک و صورت بررسی و ابعاد مزیودیستالی و فوقانی - تحتانی ضایعه توسط خط کش دیجیتالی نرمافزار محاسبه و در فرمهای اطلاعاتی ثبت شد. جهت ذخیره و مشاهده تصاویر از برنامه نرمافزاری Suni Ray-Xاستفاده و امکان تغییر کنتراست و دانسیته تصاویر برای مشاهده بهتر حدود ضایعات وجود داشت. تصاویر کدگذاری شده و در فایلهای مجزا ثبت شدند. دندانهای قدامی در این بررسی مورد ارزیابی قرار گرفتند و شرایط تابش برای تمام نمونهها یکسان بود. دستگاه رادیوگرافی مورد استفاده Minray (SOREDEX, Tusula, Finland)و دندانها با شرایط 70KVP= و 8mA= و زمان تابش 12/0 ثانیه تحت تابش قرار گرفتند. پس از انجام رادیوگرافی، بیماران در کمتر از یک هفته به بخش رادیولوژی بیمارستان بوعلی مراجعه کرده و برای هر بیمار سونوگرافی انجام گرفت. در این مطالعه دستگاه سونوگرافی 2008. Germany) GMBH(Aloka واجد امکانات کالر داپلر و پروب Linear مولتی فرکانس
MHZ10-2 مورد استفاده قرار گرفت و جهت بررسی ضایعات پریآپیکال فرکانس MHZ7-5 مناسب تشخیص داده شد. جهت کنترل عفونت، پروب اولتراسوند توسط پوشش پلاستیکی یک بار مصرف پوشانده شده و سپس یک لایه ژل سونوگرافی روی آن قرار گرفت.ابتدا پروب، بر روی پوست صورت ناحیه پریآپیکال دندان مورد نظر قرار داده شد. موقعیت پروب جهت دست یافتن به تعداد کافی اسکن متقاطع و تصویربرداری صحیح از نقص استخوانی تغییر داده میشد. اسکنهای طولی نیز توسط پروب به همین روش تهیه شد. همچنین پروب در داخل دهان و در سالکوس باکال ناحیه پری آپیکال دندان مورد نظر قرار می گرفت و از نواحی که دارای بیشترین وضوح از ضایعه بودند، تصویر گرفته میشد. تمام ضایعات در سه پلن فوقانی-تحتانی، مزیودیستالی، و قدامی- خلفی اندازه گیری شدند و ابعاد ضایعات در فرمهای اطلاعاتی ثبت شد. از کالر داپلر نیز در هر معاینه جهت بررسی وجود خون در ضایعات استفاده شد. تصاویر سونوگرافی توسط یک رادیولوژیست پزشکی با 18 سال سابقه کاری تهیه و ابعاد، Echo character، حجم و وجود خون در ضایعات بررسی شد. تشخیص ضایعات نیز بر مبنای تعاریف زیر انجام گرفت : کیست، ناحیه بدون اکو دارای حدود مشخص استخوانی، پر شده با مایع و بدون شواهدی از وجود خون در کالر داپلر، کیست عفونی، ناحیه هیپواکو با حدود مشخص و بدون وجود خون در کالر داپلر؛ گرانولوم، ناحیه هایپواکو با حدود نامشخص و دارای خون در کالر داپلر.(11و10)
برای نمونهها، جدول توصیفی (Descriptive Chart) تهیه و اطلاعات بیمار به همراه مشخصات ضایعه در رادیوگرافی، سونوگرافی و کالرداپلر در آن ثبت و مورد بررسی قرارگرفت. سپس اطلاعات، استخراج شده و یافتههای حاصل از سه روش تصویر برداری با آزمونهای مکنمار، Paired t-test و Wilcoxon Signed Ranks Test مورد قضاوت آماری قرار گرفت. میزان همبستگی مقادیر ابعاد در دو روش نیز با آزمون اسپیرمن بررسی شد.
یافتهها
رادیوگرافیهای پریآپیکال اولیه از 29 بیمار تهیه شد. چهار بیمار به علت عدم مراجعه به بیمارستان برای انجام سونوگرافی از مطالعه خارج شدند و تحقیق بر روی 25 نفر شامل 10 مرد (40 درصد) و 15 زن (60 درصد) با میانگین سنی 3/13±7/33 سال ادامه یافت.
براساس جدول توصیفی تهیه شده برای بیماران، رادیوگرافی دیجیتال قادر به نمایش ارتباط ضایعه با لندمارکهای نرمال اطراف در همه 25 مورد بود. این تکنیک در 20 مورد ضایعه را به صورت رادیولوسنسی مشخص پریآپیکال و در بقیه موارد به صورت پریودونتیت آپیکالی با نمای گشادی فضای پریودنشیوم (PDL Widening) نمایش داد. بنابراین 20 ضایعه در رادیوگرافی در دو بعد اندازهگیری شدند و در بقیه موارد به علت عدم وجود حدود مشخص، ضایعات به طور دقیق توسط خط کش دیجیتالی قابل اندازهگیری نبودند. در سونوگرافی قابلیت اندازهگیری تنها در 15 ضایعه وجود داشت و در بقیه موارد این تکنیک قادر به ارائه اندازه دقیق نبود. گرچه سونوگرافی ابعاد ضایعات را در سه بعد اندازهگیری کرد ولی امکان نمایش هیچگونه نقطه رفرنس آناتومیک مرتبط با ضایعه در این روش وجود نداشت.
بوردرهای ضایعات
رادیوگرافی و سونوگرافی در تشخیص وجود یا عدم وجود بوردر مشخص در اطراف ضایعه در 16 مورد (64 درصد) دارای همخوانی و در 9 مورد (36 درصد) بین دو تکنیک همخوانی وجود نداشت و آزمون مکنمار نشان داد که میزان همخوانی بین دو روش تصویربرداری به لحاظ آماری معنیدار نیست (508/0P=).
ابعاد ضایعه
اندازه ضایعات بر حسب ابعاد مزیودیستالی و فوقانی- تحتانی به تفکیک نوع تصویربرداری در جدول 1 مشاهده میشود. ضریب همبستگی اسپیرمن بین دو روش در بعد مزیودیستال برابر با 428/0 بود (165/0P=).
همچنین ضریب همبستگی بین دو روش در بعد فوقانی-تحتانی برابر با 335/0- بود (228/0P=).
میانگین ابعاد مزیودیستال در رادیوگرافی mm16/2±22/7 و در سونوگرافی mm14/2±62/4 بود و آزمون Paired t test نشان داد که این اختلاف از لحاظ آماری معنیدار است (005/0P=).
همچنین رادیوگرافی اندازه ضایعات رادر ابعاد فوقانی تحتانی بیشتراز سونوگرافی محاسبه کرد و آزمون Wilcoxen نشان داد که این اختلاف نیز معنیدار است (041/0P=).
در 3 مورد که دندان در قدام فک بالا قرار داشت، سونوگرافی فضاهایی با ابعاد نسبتاً بزرگ با میانگین mm5/1±8 در بعدفوقانی تحتانی، mm59/2± 5/5 در بعد مزیودیستالی و mm5/1±6/3 در بعد قدامی–خلفی و دارای مناطق هایپواکو با کانتور صاف و مشخص درداخل استخوان، بدون خونرسانی نشان داد که این مناطق احتمالاً انسیزیو فورامن بودند )تصویر 1).
جدول 1 : شاخصهای ضایعات در ابعاد مزیودیستالی و فوقانی- تحتانی به تفکیک نوع تصویربرداری
|
مزیودیستال انحراف معیار±میانگین |
فوقانی- تحتانی |
||||
رادیوگرافی |
سونوگرافی |
رادیوگرافی |
سونوگرافی |
|||
دامنه میانی چارکی |
میانه |
دامنه میانی چارکی |
میانه |
|||
شاخصها |
16/2±22/7 |
14/2±62/4 |
2425/4 |
32/6 |
5/3 |
6 |
نتیجه آزمون |
539/3t= 005/0P= |
040/2-Z= 041/0P= |
تصویر 1 : A، اندازهگیری ابعاد ضایعه در رادیوگرافی دیجیتال. B، اندازهگیری ابعاد ضایعه در سونوگرافی
به علاوه 10 مورد از ضایعات که در رادیوگرافی دارای میانگین ابعادی mm9/2±37/3 در بعد مزیودیستال و mm8/2±3/4 در بعد فوقانی- تحتانی بودند علی رغم اینکه در رادیوگرافی به شکل ضایعه پریآپیکال مشاهده و اندازه گیری شدند، در سونوگرافی دیده نشدند.
محتوا
توزیع تصاویر در سونوگرافی بر حسب اکوژنیسیتی در جدول 2 ارائه شده و نشان میدهد که در 9 مورد (36 درصد) ضایعات بدون اکو (Anechoic)، در 5 مورد (2 درصد) هیپو اکو (Hypo echoic) و 1 مورد (4 درصد) مختلط (Mixed) بودند و ضایعه هیپر اکو (Hyper echoic) مشاهده نشد.
در بررسی توسط کالر داپلر، در هیچ یک از ضایعات خون رسانی دیده نشد و تمام ضایعات دارای بوردر مشخص بودند. بر این اساس و با توجه به جدول، ضایعاتی که به صورت نواحی هایپواکوئیک (دارای اکوی داخلی غیریکنواخت) و در کالر داپلر بدون خونرسانی مشاهده شدند احتمالاً کیستهای عفونی بودند.
جدول 2 : توزیع فراوانی تصاویر در سونوگرافی بر حسب اکوژنیسیتی (Echogenicity)
اکوژنیسیتی |
فراوانی |
|
تعداد |
درصد |
|
بدون اکو |
9 |
0/36 |
هایپو اکو |
5 |
0/20 |
هیپر اکو |
- |
0/-0 |
مختلط |
1 |
0/4 |
غیر قابل بررسی |
10 |
0/40 |
کل |
25 |
0/100 |
یک ضایعه دارای نمای Mixed، بدون کانتور صاف و مشخص و در کالر داپلر فاقد خونرسانی داخلی بود و اطراف ضایعه نیز هایپرمی دیده شد.
نواحی که به طور آشکار دارای مناطق بدون اکو با کانتور صاف و مشخص و در داپلر بدون خونرسانی داخلی بودند را میتوان به عنوان ضایعات پری اپیکال با تظاهر کیستیک معرفی کرد. بنابراین تمام موارد بررسی شده، توسط سونوگرافی و کالر داپلر دارای ماهیت کیستیک تشخیص داده شدند. براساس نمای رادیوگرافی به تنهایی امکان تشخیص ماهیت ضایعات وجود نداشت.
بحث
رادیوگرافی روشی ساده، کم هزینه و در دسترس بوده و در بررسی ضایعات پریآپیکال معمولاً به عنوان اولین تکنیک تشخیصی مورداستفاده قرار میگیرد. رادیوگرافی دیجیتال نیز به علت کاهش دوز اشعه و دارا بودن امکاناتی مانند نرمافزارهای بهبوددهنده کنتراست و دانسیته و خطکشهای دیجیتالی، شرایطی را جهت تشخیص و درمان بهتر برای کلینیسین فراهم میکند. با وجود مزایای متعدد، رادیوگرافی به تنهایی قادر به تشخیص ماهیت دقیق ضایعات پریآپیکال نیست.(17و11و10)
در این مطالعه جهت بررسی 25 ضایعه از رادیوگرافی دیجیتال، سونوگرافی و کالر داپلر استفاده شد. در این تحقیق بوردرهای ضایعات و روابط آنها با ساختارهای آناتومیک اطراف مورد مطالعه قرار گرفت.
20 ضایعه در رادیوگرافی و 15 ضایعه در سونوگرافی قابل اندازهگیری بودند و ضایعات با کالر داپلر نیز مورد بررسی قرار گرفت. ضایعاتی که در سونوگرافی دارای بوردر مشخص گزارش شدند، علیرغم این که بعضی بدون اکو و بعضی هایپواکو بودند در داپلر وجود عروق در هیچ یک گزارش نشد و بنابراین ماهیت ضایعات تماماً کیستیک تشخیص داده شد. در این تحقیق به منظور به دست آوردن ابعاد دقیقتر، رادیوگرافی با تکنیک موازی انجام گرفت و سونوگرافی نیز به کمک پروب مولتی فرکانس MHZ7-5 از نوع Linear انجام شد.(10و4)
این مطالعه نشان داد که تصویربرداری اولتراسوند در بسیاری از موارد نمیتواند اطلاعات دقیقی درباره ضایعات پریآپیکال به خصوص زمانی که سایز کوچکی دارند ارائه نماید و نیز اندازهگیری ابعاد ضایعات توسط سونوگرافی چندان قابل اعتماد نمیباشد؛ ولی در عین حال میتواند در صورت بزرگ بودن ابعاد ضایعه، نازک شدن کافی صفحه استخوان باکال و نیز عدم نزدیکی به حفرات آناتومیک فکی به عنوان روشی مکمل اطلاعات قابل قبولی درباره محتوا و نوع ضایعات پریآپیکال که رادیوگرافی قادر به نمایش آن نیست ارائه کند.
Cotti و همکاران برای اولین بار، استفاده از امواج اولتراسوند را به عنوان تکنیکی جدید به منظور مطالعه ضایعات استخوانی ناحیه پریآپیکال معرفی کردند. آنها تاکید کردند که سونوگرافی به علت عدم کاربرد اشعه یونیزان با ارزش است و انجام تحقیقات بیشتری برای بررسی ویژگیها و موارد استفاده آن مورد نیاز است. آنها در این مطالعه به نتیجهای مشابه با مطالعه ما دست یافتند و اعلام کردند که تصاویر سونوگرافی، ضایعه را به صورت سهبعدی نمایش داده، ابعاد ضایعه قابل اندازهگیری میباشد و همچنین حجم و محتوای ضایعه و عروق خونی در این روش قابل تشخیص میباشد در حالی که رادیوگرافی فقط قادر به توصیف نسبی ضایعات و نمایش رابطه آنها با لندمارکهای آناتومیک در تصاویر دوبعدی میباشد، و اطلاعات صحیحی در مورد حجم و ماهیت ضایعه فراهم نمیکند.(4)
Gundappa و همکاران به بررسی قدرت سونوگرافی، رادیوگرافی دیجیتال و معمولی در تشخیص افتراقی ضایعات پریآپیکال پرداختند. در این تحقیق 15 دندان دارای ضایعه، تحت جراحی (Endo surgery ) قرار گرفتند و پس از مشخص شدن نتیجه هیستوپاتولوژی، مشاهده شد که تشخیصهایی که بر مبنای سونوگرافی در هر 15 بیمار انجام شده بود با نتایج هیستوپاتولوژیک کاملاً انطباق داشته و بنابراین سونوگرافی قادر به تشخیص ماهیت ضایعه بود. در مطالعه فوق نیز مشاهده شد که سونوگرافی ابعاد ضایعه را کمتر از حد طبیعی تخمین میزند.(17)
Raghav و همکاران نیز قدرت رادیوگرافی معمولی، دیجیتال و سونوگرافی را در تشخیص افتراقی ضایعات پریآپیکال بررسی کردند. مقایسه نتایج حاصل از تکنیکهای فوق با نتایج هیستوپاتولوژی نشان داد که اولتراسوند حساسیت و اختصاصیت بالایی در بین سه تکنیک فوق برای تشخیص نوع ضایعات پریآپیکال داراست. بنابرنتیجه این تحقیق به علت تاثیر ماهیت ضایعه در انتخاب نوع درمان، اولتراسوند میتواند در کنار رادیوگرافی معمولی و دیجیتال به عنوان روش تکمیلی مورد استفاده قرار گیرد و مطالعه ما نیز این یافتهها را تأیید میکند.(11)
Tikku و همکاران نیز توانستند سیر بهبود ضایعات پریآپیکال را با استفاده از اولتراسوند و کالر داپلر بررسی نموده و با نتایج رادیوگرافی مقایسه کنند و به این نتیجه رسیدند که اولتراسونوگرافی و کالرداپلر در تشخیص بهبود و ترمیم در بافت سخت ناحیه جراحی نسبت به رادیوگرافی دقیقتر هستند ولی فقط در شرایطی توانایی نمایش مراحل ترمیم را دارند که پرفوراسیون و یا نازکی در استخوان پوشاننده ضایعه موجود باشد.(18) در بعضی مطالعات نیز سونوگرافی و کالر داپلر صرفاً به عنوان ابزاری موثر و بیخطر در بررسی سیر ترمیم ضایعات پریآپیکال معرفی شدند.(19و3) همچنین در مطالعهای که توسط Goel و همکاران جهت بررسی توانایی سونوگرافی در تشخیص افتراقی بین کیست و گرانولوم انجام شد، سونوگرافی ابعاد ضایعات را کوچکتر از رادیوگرافی نشان داد که با مطالعه ما همسو است. این محقق معتقد است در سونوگرافی سایز نمیتواند معیار تشخیص افتراقی ضایعه باشد.
به علاوه هنوز پروبهای موجود، توانایی بررسی در نواحی که ضخامت استخوان زیاد است مانند نواحی خلفی را دارا نمیباشند.(20)
در مطالعه حاضر تمامی رادیوگرافیها به منظور دقت بیشتر در تعیین سایز ضایعه با تکنیک موازی و به کمک فیلمنگهدار تهیه و تصاویر قبل از اندازهگیری کالیبره شدند. ابعادی که با استفاده از نرمافزار اولتراسوند به دست آمد چندان قابل اعتماد نیست؛ علت این موضوع بدین خاطر است که لبههای استخوانی ضایعه یک Shadow آکوستیک روی دیوارههای جانبی آن ایجاد میکند و این امر سبب دشوار شدن قرارگیری کالیبرهای الکترونیک برای اندازهگیری صحیح میشود.(17)
به علاوه در سونوگرافی قادر نیستیم محل دقیق ضایعه را بدون داشتن رفرنس رادیوگرافیک مشخص کنیم چون لندمارکهای دندانی مانند ریشه دندان در سونوگرافی قابل مشاهده نیستند، در نتیجه گاهی امکان مشاهده و اندازهگیری اشتباه حفرات آناتومیک فکی (سوراخ انسیزیو) به جای ضایعه بخصوص در فک بالا وجود دارد.
در مطالعه Prince و همکاران نیز به این واقعیت اشاره شده است که به دلیل ناتوانی سونوگرافی در نمایش موقعیت صحیح آناتومیک ضایعات در فک، کاربرد همزمان رادیوگرافی و سونوگرافی ضروری است. سونوگرافی در تشخیص ماهیت ضایعه برتر از رادیوگرافی است ولی نمیتواند جایگزین هیستوپاتولوژی در این امر شود.(21) در مطالعه Summer و همکاران یافتههای سونوگرافی و داپلر فقط در مورد گرانولوما با واقعیت منطبق بود و از مجموع ضایعات نیز دو ضایعه با این روش قابل تشخیص نبودند.(22)
در هیچ یک از مطالعاتی که به عنوان پیشینه این تحقیق بود، به کمترین سایزی که سونوگرافی امکان نمایش و اندازهگیری دارد اشارهای نشده است و نیز برخلاف مطالعه حاضر به حفرات آناتومیک فک به عنوان یک مداخلهگر در تشخیص صحیح ضایعات توجهی نشده است. در بررسی حاضر 10 ضایعه در سونوگرافی دیده نشد که احتمالاً علت این امر سایز کوچک ضایعات و یا ضخامت صفحه استخوان آلوئولار باکال و در نتیجه عدم عبور امواج اولتراسوند از این نواحی بود. همچنین مشاهده کردیم که سونوگرافی ابعاد ضایعه را کمتر از رادیوگرافی نشان میدهد، گرچه براساس مطالعه Gundappa و همکاران سایز ضایعه نمیتواند مبنای تشخیص نوع ضایعه (کیست یا گرانولوم) باشد(17)، در حالی که سونوگرافی و داپلر این توانایی را دارند که بر مبنای خون رسانی و اکوژنیسیتی ضایعه، افتراق دقیقی بین کیست و گرانولوما ارائه کنند.(23و17و11و10)Maity و همکاران نیز تنها بر مبنای یافتههای سونوگرافی و داپلر ضایعات را به دو گروه کیست و گرانولوم تقسیم و روند ترمیم پس از درمان ریشه را در آنها بررسی کردند. در این مطالعه نیز فقط دندانهای قدامی فک بالا بررسی شده و همانند مطالعه حاضر به محدودیتهای مشابهی در سونوگرافی اشاره شده است.(24)
رادیوگرافی برای بررسی ابعاد ضایعه، ابزار دقیقتری به نظر میرسد به خصوص زمانی که با تکنیک موازی تهیه شود، بنابراین تشخیص بوردرهای ضایه با تکنیک رادیوگرافی قابل اعتمادتر از سونوگرافی است. همچنین رادیوگرافی بر مبنای رادیو لوسسنی ایجاد شده قادر به افتراق کیست و گرانولوم نیست، در حالی که سونوگرافی به تشخیص ماهیت کیستیک و Solid ضایعات کمک میکند.
نتیجه گیری
یافتههای این مطالعه نشان داد ابعاد ضایعات در تصاویر رادیوگرافی و سونوگرافی تفاوت داشته و نیز این مقادیر در دو روش فاقد همبستگی میباشد. همچنین بین دو روش عدم همخوانی در گزارش وجود بوردر مشاهده شد. سونوگرافی به همراه داپلر میتواند به عنوان ابزار کمکی برای تشخیص ماهیت ضایعات به کلینیسین کمک کند. بررسی دقیق حفرات آناتومیک فکی در استخوان نرمال و فاقد ضایعه به وسیله سونوگرافی از نظر ابعاد و شکل به منظور عدم تداخل در تشخیص ضایعات پریآپیکال پیشنهاد میشود.
تشکر و قدردانی
این مقاله منتج از پایان نامه خانم دکتر ندا نوروز شمسیان به شماره 23518 میباشد. بدینوسیله از همکاری پرسنل بخش رادیولوژی دهان فک و صورت و بخش اندودانتیکس دانشکده دندانپزشکی آزاد اسلامی تهران و بخش رادیولوژی بیمارستان بوعلی تهران تقدیر و تشکر میگردد.