Document Type : original article
Authors
1 DDS, MSc, Assistant Professor, Dep of Oral & Maxillofacial Pathology, School of Dentistry, Babol University of Medical Sciences, Babol, Iran.
2 PhD, MD, Assistant Professor, Dep of Pathology, School of Medicine, Babol University of Medical Sciences, Babol, Iran.
3 DDS, MSc, Professor, Dep of Oral & Maxillofacial Pathology, School of Dentistry, Mashhad l University of Medical Sciences, Mashhad , Iran.
4 DDS, MSc, Assistant Professor, Dep of Pathology, School of Medicine, Tehran University of Medical Sciences, Tehran, Iran.
5 DDS, Dentist
6 PhD, MD, Assistant Professor, Dep of Epidemiology, School of Medicine, Babol University of Medical Sciences, Babol, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
تومورهای غدد بزاقی، نئوپلاسمهای اختصاصی با شیوع نسبتاً کم و مورفولوژی هتروژن در ناحیه فک، دهان و صورت بوده و 3% کل تومورهای سر و گردن را تشکیل میدهند. این تومورها شیوع بیشتری در بزرگسالان و در دهههای چهارم تا هفتم داشته و انواع خوش خیم آنها شایعتر است.(1) شایعترین تومورهای بدخیم غدد بزاقی، موکواپیدرموئید کارسینوما و سپس آدنوئیدسیستیک کارسینوما هستند.(2) موکواپیدرموئید کارسینوما 5 تا 10% تومورهای غدد بزاقی را تشکیل میدهد و دارای رفتار تهاجمی و تمایل به متاستاز بوده و به دلیل درجات تمایز مختلف دارای رفتار بیولوژیک متغیر میباشد. درمان آن از طریق جراحی با مارژین وسیع به همراه رادیوتراپی بوده و در ارتباط با تومورهای متاستاتیک، نوترون تراپی و شیمی درمانی نیز به کار میرود.(3) پیشآگهی به درجه تمایز و مرحله بالینی تومور بستگی دارد. در تومورهای با درجه بدخیمی بالا تنها 30 تا 40 درصد بیماران نجات مییابند.(2) طول عمر 5 ساله بیماران مبتلا 79% گزارش شده است.(4) آدنوئید سیستیک کارسینوما دومین تومور بدخیم غده بزاقی بوده، شایعترین محل آن در کام است و معمولاً دارای تورم و درد میباشد که به دلیل تهاجم عصبی تومور بوده و احتمال متاستاز نیز مطرح است. درمان آن جراحی با مارژین کافی به همراه رادیوتراپی میباشد و دارای 3 درجه تمایز شامل؛ غربالی (Cribriform)، توبولار (Tubular) و توپر (Solid) بوده که پیش آگهی متفاوت دارند و رفتار نوع توپر، تهاجمیتر از انواع دیگر است.(5) طول عمر 5 ساله بیماران مبتلا 74% گزارش شده است.(6) در بررسی مطالعات قبلی از درجه تمایز (Grade)، مرحله بالینی ((TNM(8و7) و محل آناتومی تومور به عنوان عوامل تعیینکننده پیش آگهی تومورهای بدخیم غدد بزاقی نام برده شده است(7) و برخی از محققین از اندازه هسته، سیتوپلاسم و نسبت آنها در تومورهای ادنتوژنیک و بدخیمیهای اپی تلیالی در تعیین پیش آگهی استفاده کردهاند.(9) اما امروزه با کاربرد ایمونوهیستوشیمی، استفاده از نشانگرهای مختلف به ویژه در رگسازی به عنوان عامل جدید تعیینکننده پیش آگهی نام برده شده است.(3) آنژیوژنز، فرایند پیچیدهای در شرایط نرمال و پاتولوژیک است و عبارت است از تشکیل عروق خونی جدید از ساختار عروق خونی اولیه میزبان. تومورها جهت رشد، تهاجم، متاستاز، تامین اکسیژن و مواد غذایی نیاز به خونرسانی دارند. در صورتی که اندازه تومور بیشتر از 2 تا 3 میلیمتر گردد، رگسازی ضروری است. از آنجا که تومورها دارای ساختار هتروژن هستند، بنابراین تراکم عروق خونی در نواحی مختلف تومور یکسان نیست.(8) در مطالعات مختلف جهت سنجش تراکم عروق خونی از نشانگرهای مختلفی مانند CD31، CD34، Vonvilbrand و CD105 استفاده شده است. با CD31 علاوه بر رنگپذیری عروق خونی بزرگ و کوچک، سلولهای کارسینوماهم رنگ پذیر میگردند. با CD34 نیز عروق خونی جدید و قدیمی و سلولهای مزانشیمی رنگ پذیر میگردند. با فاکتور فون ویلبراند علاوه بر عروق خونی، عروق لنفی نیز رنگ میگیرد. اگرچه برخی از مطالعات از CD105 به عنوان نشانگر حساس و اختصاصی جهت رگسازی جدید استفاده میکنند؛ اما شدت رنگپذیری با CD34 بیشتر از CD105 به نظر میرسد شاید به این دلیل که CD105 در رنگپذیری عروق خونی تازه تشکیل شده نقش دارد.(12-9)
CD34 گلیکوپروئین 110-120 کیلودالتون و نشانگر پان اندوتلیالی میباشد، به عنوان سیالوموسین در اتصال لیگاندهای مختلف عمل میکند و جهت مشخص کردن رگهای خونی جدید و قدیمی به عنوان نشانگر اختصاصی در روش ایمونوهیستوشیمی است.(9) در مطالعات قبلی انجام شده تراکم عروق خونی در تومورهای بدخیم بیشتر از خوش خیم گزارش شده است(13) اما این که با افزایش درجه بدخیمی در تومورهای بدخیم بزاقی تفاوتی در تراکم عروق خونی مشاهده میشود یاخیر بحث انگیز است و این که آیا عوامل دیگری به جز تراکم عروق خونی، مانند سطح مقطع آن در رفتار تهاجمی تومورهای بدخیم با درجات مختلف تمایز موثرند، جای سوال دارد. تا به امروز مطالعات اندکی، تراکم عروق خونی را در تومورهای بدخیم غدد بزاقی بررسی کردهاند و آنژیوژنز در تومورهای بدخیم بزاقی شناخته شده نیست، همچنین به دلیل وجود نتایج متناقض در ارتباط با نقش آنژیوژنز در ضایعات دهانی(14و12و11)، هدف مطالعه حاضر، بررسی و مقایسه تراکم عروق خونی (MVD) در دو تومور شایع بدخیم بزاقی و ارتباط آن با فاکتورهای بالینی – پاتولوژی بود.
مواد و روشها
در این مطالعه توصیفی-تحلیلی، کلیه فایلهای آرشیو پاتولوژی بیمارستان امیر اعلم تهران و دانشکده دندانپزشکی مشهد، مربوط به سال 1387 بررسی شدند. پرونده بیماران با تشخیص تومورهای بدخیم و شایع غدد بزاقی (موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئیدسیستیک کارسینوما) خارج شد و اطلاعات بالینی شامل سن، جنس و محل ضایعه در جداولی ثبت گردید. سپس بلوکهای پارافینه آنها خارج و 40 بلوک پارافینه تومورهای بدخیم (21 نمونه آدنوئیدسیستیک کارسینوما و 19 مورد موکواپیدرموئید کارسینوما) که دارای بافت کافی و فیکساسیون مناسب بود، انتخاب شد. نمونههای با خونریزی زیاد، آماس و بافت ناکافی، فیکساسیون نامناسب، همچنین ضایعات تومورال بزاقی با عود و درمانهای قبلی و بیوپسی اینسیژنال از مطالعه خارج شدند. جهت تأیید تشخیص و ورود به مطالعه، برشهای 5 میکرونی برای رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین زده شد. پس از مشاهده توسط پاتولوژیست دهان و تأیید تشخیص، درجه تمایز موکواپیدرموئید کارسینوما بر اساس معیارهای Aucair(15و14و2) تعیین شد.
تقسیم بندی موکواپیدرموئید کارسینوما بر اساس درجه تمایز به صورت زیر انجام شد:
در ارتباط با آدنوئید سیستیک کارسینوما سه نوع هیستوپاتولوِژی شامل Solid، Tubular و Cribriform در نظر گرفته شد.(15و2) نئوپلاسمهای بدخیم بزاقی بر اساس رفتار بیولوژیکی در دو گروه بدخیم با درجه بدخیمی بالا شامل موکواپیدرموئید کارسینومای 3Grade، آدنوئید سیستیک کارسینوما و بدخیمی با درجه پایین شامل موکواپیدرموئید کارسینومای Grade1,2 طبقه بندی شدند.(2)
رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی با نشانگر CD34 جهت ارزیابی تراکم عروق خونی به شرح زیر انجام شد.
برشهای 4 میکرونی جهت رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی از بلوکهای پارافینه فوق تهیه شد و سپس بلوکهای پارافینه در گزیلن دپارافینه شدند و در درجات مختلف الکل (اتانول مطلق، اتانول 96 درجه، اتانول 70 و 80 درجه) دهیدراته شدند و سپس تحت تأثیر هیدروژن پراکسید 03/0% قرار گرفتند و 3 دقیقه در فسفات بافرسالین (PBS) شسته شدند. بعد از آن جهت فرآیند بازیافت آنتی ژن، اسلایدها به مدت 10 دقیقه در میکروویو (پاناسونیک 1280 وات) با فشار 2 اتمسفر و دمای 120 درجه سانتیگراد قرار گرفتند و به مدت 20 دقیقه در درجه حرارت اتاق قرار گرفته و سرد شدند. بعد از شستشو در PBS، اسلایدها تحت تأثیر آنتی بادی اولیه (DAKO، QBend 10، Anti CD34 Clone/A4، GLostrunp Demark) قرار گرفتند به طوری که به رقت یک پنجاهم و به مدت 30 دقیقه در دمای اتاق روی اسلایدها ریخته شدند. بعد اسلایدها تحت تأثیر آنتی بادی ثانویه قرار گرفتند و سپس در فسفات بافرسالین شسته شدند و تحت تأثیر کروموژن DAB (دی آمینوبنزیدین تتراکلراید) Sigmal/USA)) قرار گرفته و با هماتوکسیلین-مایرز رنگ آمیزی شدند. سپس اسلایدها در درجات صعودی الکل و سپس در گزیلن قرار گرفته و با Entellan و لامل پوشانده شدند. کارسینوم مجرایی پستان به عنوان شاهد مثبت و حذف آنتی بادی اولیه و جایگزینی با PBS، کنترل منفی در نظر گرفته شد. همچنین 4 مورد بافت غده بزاقی پاروتید و مجاور به تومور غده بزاقی به عنوان کنترل مثبت داخلی مورد استفاده قرار گرفت.
روش بررسی اسلایدها: تعیین تراکم عروق خونی با میکروسکوپ نوری Olympus (BX41, Tokyo, Japan) صورت گرفت. بخشهایی از اسلایدهای هیستوپاتولوژی (3 ناحیه) که دارای حداکثر تراکم عروق خونی بودند، با بزرگنمایی 10 انتخاب و سپس تراکم عروق خونی در هر ناحیه با بزرگنمایی 40 برابر بررسی شد. میانگین تعداد عروق خونی رنگ پذیر با CD34 در هر اسلاید در نظر گرفته شد و ثبت گردید.(16) همچنین تراکم عروق خونی در ناحیه Intra tumoral (مرکز تومور) و Peritumoral (حاشیه تومور) تعیین و میانگین تراکم عروق خونی در مرکز و حاشیه در مورد تومورهای بدخیم غده بزاقی در نـظر گرفته شد. سـپس نتایج با آنـالیزهای آمـاری مـورد
بررسی و مقایسه قرار گرفتند.
جهت ارزیابی مقایسهای تراکم عروق خونی در نئوپلاسمهای بدخیم غدد بزاقی، نئوپلاسم بدخیم بزاقی با درجه بدخیمی بالا و پایین و همچنین درجات مختلف بدخیمی در موکواپیدرموئید کارسینوما و انواع پاتولوژی آدنوئید سیستیک کارسینوما، از آزمونهای ناپارامتری، کروسکال والیس، من ویتنی، ویلکاکسون و مجذور کایدو استفاده شد. P-value کمتر از 05/0 معنیدار تلقی گردید.
یافتهها
در مجموع 40 بلوک پارافینه از نئوپلاسم بدخیم غدد بزاقی شامل 21 مورد آدنوئیدسیستیک کارسینوما و 19 مورد موکواپیدرموئید کارسینوما مورد مطالعه قرار گرفتند. اطلاعات بالینی بیماران (سن، جنس و محل ضایعه) در جدول 1 خلاصه شده است.
میانگین سنی بیماران در افراد مبتلا به آدنوئید سیستیک کارسینوما بیشتر از موکواپیدرموئید کارسینوما بود (002/0=P). اختلاف آماری معنیداری از نظر جنس (102/0=P) و محل ضایعه (060/0=P) بین دو گروه مشاهده نشد.
از 21 مورد آدنوئید سیستیک کارسینوما، 8 مورد الگوی هیستوپاتولوژیک غربالی، 4 مورد الگوی توبولار و 9 مورد الگوی توپر داشتند. از 19 مورد موکواپیدرموئید کارسینوما، 5 مورد Grade I، 6 مورد Grade II و 8 مورد Grade III مشاهده شد. نئوپلاسم بدخیم با درجه بدخیمی بالا شامل 21 مورد آدنوئید سیستیک کارسینوما و موکواپیدرموئید کارسینومای Grade 3 و 11 مورد نئوپلاسم بزاقی بدخیم با درجه بدخیمی پایین موکواپیدرموئید کارسینومای Grade1,2 وجود داشت.
یافتههای رنگ آمیزی CD34: میانگین تراکم عروق خونی در جداول 2، 3 خلاصه شده است.
اگرچه تراکم کلی عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما بیشتر از آدنوئید سیستیک کارسینوما بود اما این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (279/0=P). اختلاف آماری معنیداری در تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی (171/0=P)و محیطی (734/0=P) دو تومور بدخیم غده بزاقی مشاهده نشد.
میانگین تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما بیشتر از نواحی محیطی بود. این اختلاف آماری در ارتباط با تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی و محیطی آدنوئید سیستیک کارسینوما معنیدار بود (003/0=P) ولی در موکواپیدرموئید کارسینوما معنیدار نبود (144/0=P) (جدول 2).
اختلاف آماری معنیداری در نوع هیستوپاتولوژی آدنوئید سیستیک کارسینوما با تراکم کلی عروق خونی دیده نشد (524/0=P). اختلاف آماری معنیداری در درجات مختلف تمایز موکواپیدرموئید کارسینوما با تراکم کلی عروق خونی وجود نداشت (879/0=P) (جدول 3).
جدول 1 : توزیع فراوانی متغیرها (سن، جنس و محل) در دو ضایعه آدنوئید سیستیک کارسینوما و موکواپیدرموئید کارسینوما
پارامترها (Mean±SD) |
نوع ضایعه |
P-value |
|||
آدنوئید سیستیک کارسینوما |
موکواپیدرموئید کارسینوما |
||||
سن (سال) |
2/17±6/52 |
2/18±5/33 |
002/0 |
||
جنس
|
مذکر |
(9/61) 13 |
(8/36) 7 |
102/0 |
|
مونث |
(1/38) 8 |
(2/63) 12 |
|||
محل ضایعه |
غدد بزاقی اصلی |
(8/23) 5 |
(6/52) 10 |
060/0 |
|
|
غدد بزاقی فرعی |
(2/76) 16 |
(4/47) 9 |
||
جدول 2 : میانگین تراکم کلی عروقخونی MVD)) و تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی و محیطی تومور در نئوپلاسمهای بدخیم غدد بزاقی
تراکم عروق خونی (Mean±SD) |
آدنوئید سیستیک کارسینوما
|
موکواپیدرموئید کارسینوما
|
P-value |
مرکزی Intra tumoral)) |
9/5±9/11 |
63/5±47/14 |
171/0 |
محیطی Peri tumoral)) |
3/2±8/4 |
73/1±63/4 |
734/0 |
کل (Total) |
4/7±6/16 |
44/6±11/19 |
279/0 |
P-value |
003/0P= |
144/0P= |
|
جدول 3 : ارتباط تراکم کلی عروق خونی با انواع هیستولوژی در آدنوئید سیستیک کارسینوما
نوع نمونه |
(الگوی هیستولوژیک) درجه تمایز |
تراکم کلی عروق خونی (Mean±SD) |
P-value |
آدنوئید سیستیک کارسینوما |
توبولار |
1/8±2/14 |
524/0 |
غربالی |
7/6±63/14 |
||
توپر |
7/7±5/19 |
||
موکواپیدرموئید کارسینوما |
Grade I |
81/7±20 |
879/0 |
Grade II |
25/5±18 |
||
Grade III |
18/7±38/19 |
در موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما، ارتباطی بین تراکم عروق خونی با سن (به ترتیب 624/0=P1 و 343/0=P2)، جنس (193/0=P1 و 622/0=P2) و محل ضایعه (533/0=P1 و 136/0=P2) وجود نداشت.
اگرچه میانگین تراکم عروق خونی در تومور بدخیم بزاقی در غدد بزاقی بزاقی ماژور (16/8±33/19) بیشتر از مینور (26/6±92/16) بود، اما اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود (3/0(P=.
میانگین تراکم عروق خونی در نئوپلاسمهای بدخیم با درجه بدخیمی بالا 19/7±47/19 و در نئوپلاسمهای بدخیم با درجه بدخیمی پایین 81/6±61/16 بود. اختلاف آماری معنی داری در تراکم عروق خونی بین دو گروه مشاهده نشد (21/0P=) (تصاویر 8-1).
تصویر 1 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 در آدنوئید سیستیک کارسینوما با طرح غربالی (10 ×)
تصویر 2 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 در آدنوئید سیستیک کارسینوما با طرح غربالی(40 ×)
تصویر3 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 در آدنوئید سیستیک کارسینوما با طرح توبولار (40 ×)
تصویر 4 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 در آدنوئید سیستیک کارسینوما با طرح توپر (40 ×)
تصویر 5 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 درموکواپیدرموئید کارسینومای Grade I(10 ×)
تصویر 6 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 درموکواپیدرموئید کارسینومای Grade I(40 ×)
تصویر 7 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 درموکواپیدرموئید کارسینومای Grade II (40 ×)
تصویر 8 : رنگپذیری عروق خونی با نشانگر CD34 درموکواپیدرموئید کارسینومای Grade III(40 ×)
بحث
بر اساس نتایج مطالعه حاضر، تراکم عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما بیشتر از آدنوئید سیستیک کارسینوما بود، اما اختلاف آماری معنیداری دیده نشد. Dhanuthai و همکارانش(17) معتقدند که وجود سلولهای میواپیتلیالی در آدنوئید سیستیک کارسینوما به دلیل ترشح عوامل مهارکننده عملکرد متالوپروتئازها از رگسازی جلوگیری میکند، به طوری که تراکم عروق خونی در آدنوئید سیستیک کارسینوما کمتر از موکواپیدرموئید کارسینوما گزارش شده است. در مطالعه تدبیر و همکاران(18) نیز تراکم عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما بیشتر از آدنوئید سیستیک کارسینوما گزارش شده است. اگرچه در مطالعه تدبیر(18) و Dhanuthai(17) تراکم عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما بیشتر از آدنوئید سیستیک کارسینوما بوده است، اما در مطالعه حاضر این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود که شاید از دلایل تفاوت با نتایج مطالعه حاضر، اختلاف در حجم نمونه باشد.
برخی مطالعات تراکم عروق خونی را در نواحی مرکزی در تومورهای غدد بزاقی مهمتر از نواحی محیطی گزارش کردهاند.(11) در این مطالعه، اگرچه تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی بیشتر از محیطی بود، اما این اختلاف در موکواپیدرموئید کارسینوما از نظر آماری معنیدار نبود. در بررسی سرطانهای مختلف، در کارسینوم سلول سنگفرشی دهان، تراکم عروق خونی در نواحی مرکزی بیشتر بود(19)، اما در سرطانهای ریه و پستان تراکم عروق خونی در نواحی محیطی بیشتر از مرکزی گزارش شده است.(20) حدس زده میشود که چون ناحیه سر و گردن نسبت به نواحی دیگر پر عروقتر است، بنابراین نئوپلاسمهای این ناحیه کمتر به ساخت عروق خونی جدید وابسته میباشند.(21) در مطالعه Chou و همکاران(22)، تراکم عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما در نواحی محیطی و مرکزی تومور یکسان بود که مشابه نتایج مطالعه مذکور است.
در این مطالعه ارتباطی بین سن، جنس، محل ضایعه و درجه تمایز (Grade) با تراکم عروق خونی در موکواپیدرموئید کارسینوما و آدنوئید سیستیک کارسینوما دیده نشد. در مطالعات انجام شده در نواحی دیگر بدن و یا سر و گردن نیز ارتباطی بین درجه تمایز، سن، جنس و محل ضایعه با تراکم عروق خونی مشاهده نشد(24و23و4)Olivera و همکاران(21)، ارتباطی بین میانگین تراکم عروق خونی با درجه تمایز، عود و متاستاز گزارش نکردند. Chou و همکاران(22) نیز ارتباط معنیداری بین تراکم کلی عروق خونی با درجه تمایز پیدا نکردند، اما بیان نمودند که با مرحله بالینی مرتبط است. در مطالعه Ozawa و همکاران(3)، سن و روش درمان به عنوان فاکتورهای موثر در پیشآگهی موکواپیدرموئید کارسینوما گزارش شده است. در مطالعه اعتماد مقدم و همکاران(23)، ارتباط معنیداری بین تراکم عروق خونی با درجه تمایز موکواپیدرموئید کارسینوما یافت شد، به طوری که با افزایش درجه بدخیمی، تراکم عروق خونی افزایش نشان داد. ایشان مطرح نمودند که این امر شاید به دلیل نیاز بیشتر سلولهای تومورال به اکسیژن و مواد غذایی جهت رشد و گسترش باشد. نتایج مطالعه Olivera(21) و Chou(22) تاییدکننده نتایج مطالعه مذکور است، اما نتایج مطالعه Ozawa(3) و اعتماد مقدم(23) متفاوت با نتایج این مطالعه است. این احتمال میرود که نوع سیستم طبقه بندی درجات مختلف تمایز موکواپیدرموئید کارسینوما متفاوت باشد. در مطالعه ما از سیستم Aucair(14و2) استفاده شد که متفاوت از مطالعه اعتماد مقدم و همکارانش(23) است.
در مطالعه Fernndez و همکارانش(25)، در تومورهای بزاقی، ارتباط مثبتی در تراکم عروق خونی با نشانگر VEGF با متاستاز به عقده لنفی و بقای کمتر بیماری یافت شد که از جهاتی متفاوت از نتایج مذکور است.
آنژیوژنز پدیده پیچیدهای بوده که حاصل تعادل عوامل رگسازی و ضدرگسازی است. اکثر تومورها جهت رشد و گسترش نیاز به اکسیژن و مواد غذایی دارند و در صورتیکه فاصله سلولهای تومورال با رگ خونی وراء 10 میکرون شود، نیاز به تکثیر عروق خونی وجود دارد.(26) اکثر تومورها جهت تغذیه به اکسیژن و مسیر اکسیداتیو وابسته اند. تومورها با رشد آهسته میتوانند از مسیر گلیکولیز نیازهای تغذیهای را تامین نمایند.(28)Costa و همکارانش(27) در مطالعهای با نشانگر Piroxiredoxin گزارش کردند که موکواپیدرموئید کارسینوما بیشتر مسیر تغذیهای وابسته به اکسیژن داشته ولی در آدنوئید سیستیک کارسینوما مسیر تغذیهای مرتبط با گلیکولیز به چشم میخورد.
به نظر میرسد از آنجا که فرمانده اصلی در رگسازی در ضایعات تومورال، سلولهای پارانشیم هستند، لذا ویژگیهای این سلولها و ماهیت ژنتیک آنها و ویژگیهای استروما و فاکتورهای ترشح شده توسط پارانشیم درون استروما در تراکم عروق خونی در ضایعات موثر باشد.
در مطالعه حاضر تفاوتی در میانگین تراکم عروق خونی در تومورهای بدخیم با درجه بدخیمی بالا و پایین مشاهده نشد.
حدس زده میشود که تراکم عروق خونی از تومورهای خوش خیم به تومورهای بدخیم بزاقی افزایش چشم گیری نشان دهد ولی تفاوت محسوسی در تراکم عروق خونی در تومورهای بدخیم مشهود نیست. از آنجا که آدنوئید سیستیک کارسینوما دارای رشد آهسته، عود و متاستاز طولانی مدت است، بنابراین آنچه در رفتار متاستاتیک این ضایعه موثر است، تراکم عروق خونی نبوده بلکه ممکن است سطح مقطع عروق خونی و ویژگیهای سیتوژنیک سلولهای میواپیتلیال باشد. در مطالعه Lukka و همکاران(7)، سطح مقطع بزرگتر عروق خونی با شدت رنگپذیری کمتر منعکسکننده پیشآگهی ضعیف در آسینیک سل کارسینومای بزاقی گزارش شده است. در مطالعه Costa و همکاران(27)، روی انواع متاستاتیک و غیرمتاستاتیک آدنوکارسینوما، تفاوتی در تراکم عروق خونی دیده نشد که به نوعی میتواند گویای این مطلب باشد که عوامل دیگری غیر از تراکم عروق خونی در این زمینه موثر هستند.
در مورد تراکم عروق خونی و ارتباط آن با درجه تمایز، مرحله بالینی، سن، جنس و محل ضایعه در مطالعات مختلف، نتایج متناقضی مشهود است. شاید از دلایل آن زمان فیکس کردن نمونهها، روش بررسی روند ایمونوهیستوشیمی، نوع نشانگر مورد استفاده در بررسی عروق خونی و بزرگنمایی میکروسکوپ به کار رفته باشد. اینگونه حدس زده میشود که معضل اصلی، نداشتن یک روش بررسی واحد جهت تعیین تراکم عروق خونی در ضایعات مختلف باشد. شاید ارائه یک سیستم واحد به این تناقضات پایان دهد. همچنین مدت زمان پیگیری بیماران نیز مهم به نظر میرسد.
نتیجه گیری
براساس نتایج مطالعه حاضر، به نظر میرسد سن، جنس، محل ضایعه و افزایش درجه بدخیمی تاثیری بر تراکم عروق خونی در آدنوئیدسیستیک کارسینوما و موکواپیدرموئید کارسینوما نداشت. نواحی مرکزی تومور فعالیت رگ سازی بیشتری نسبت به نواحی محیطی نشان دادند.
تشکر و قدردانی
این مقاله حاصل طرح تحقیقاتی مصوب دانشگاه علوم پزشکی بابل و پایان نامه دانشجویی زهرا دهقان به شماره 508 میباشد. بدین وسیله از حمایتهای مادی و معنوی معاونت محترم پژوهشی، تقدیر و تشکر به عمل میآید.