Document Type : original article
Authors
1 Assistant Professor, Dental Research Center, Dep of Oral & Maxillofacial Pathology, School of Dentistry, Hamadan University of Medical Sciences, Hamadan, Iran
2 Associate Professor of Oral & Maxillofacial Pathology, AL Zahra Medical Center, Isfahan University of Medical Sciences, Isfahan, Iran
3 Associate Professor , Research Center for Modeling of Noncommunicable Disease, Dept of Biostatistics & Epidemiology, School of Public Health, Hamadan University of Medical Sciences, Hamadan, Iran
4 Assistant Professor, Dept of Oral & Maxillofacial Pathology, School of Dentistry, Qazvin University of Medical Sciences, Qazvin, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
کارسینوم سلول سنگفرشی دهان (OSCC) یکی از شایعترین سرطانها در سرتاسر جهان میباشد.(2و1) OSCC همچنین یک مشکل و معضل بهداشتی جوامع جهانی به شمار میرود که بروز موارد جدید آن سالیانه روبه افزایش است.(3) این تومور بدخیم مهاجم، ناتوانی و مرگ و میر قابل توجه بیماران مبتلا را در پی دارد.(1) با وجود پیشرفتهای فراوان، متوسط بقای 5 ساله آن بسیار کم بوده و در طی چند دهه اخیر بهبودی نیافته است.(3) از این رو تشخیص سریع و زودهنگام آن جهت اعمال روشهای درمانی مناسب در مراحل اولیه بروز ضایعه و بهبود پیش آگهی بیمار ضروری است.(3و2)
بسیاری از OSCCها به دنبال یک ضایعه پیش سرطانی شروع میشوند.(4و1) این ضایعات بالقوه بدخیم دهانی هر چند لزوماً به کارسینوم تبدیل نمیگردند(4)، اما به طور قابل ملاحظهای با افزایش خطر بروز OSCC همراه هستند.(2) لیکن پلان هانی (OLP) به عنوان یکی ازاین ضایعات مطرح شده است.(2)
OLP یک بیماری مزمن التهابی پوستی – مخاطی و از شایعترین اختلالات درماتولوژیکی میباشد که حفره دهان را درگیر میسازد، به طوری که حتی ممکن است این جایگاه تنها مکان ابتلا به ضایعه باشد.(6و5) OLP در 3-2% جمعیت و اکثراً در بزرگسالان بالای 40 سال، رخ میدهد(7و5) و زنان با نسبت تقریبی 4/1 به 1 بیش از مردان مبتلا میشوند.(6و5) برخلاف مشی بالینی لیکن پلان پوستی که اساساً خطر تغییر بدخیمی ندارد(7) برخی مطالعات نشان دادهاند که بیماران مبتلا به OLP در خطر ابتلا به OSCC هستند.(10-8و6)
سرطانزایی (کارسینوژنزیس) یک فرایند چندمرحلهای است که با وقوع جهشهای پی در پی و ناهنجاریهای اپیژنتیک در ژنهای متعدد حادث میگردد که در این میان ژنهای کنترلکننده چرخه سلولی از اهمیت خاصی برخوردار هستند. پیشرفت منظم سلولها طی چرخه سلولی به دقت به وسیله یک سری پروتئین به نام سیکلینها هدایت میشود که نقش خود را با اتصال و فعال نمودن کینازهای وابسته به سیکلین (CDK) به انجام
میرسانند.(11)
سیکلین D1 پروتئینی 45 کیلودالتونی است و به وسیله ژن CCND1، واقع بر کروموزوم 13q11 کد میگردد.(12و11) در طول مراحل مختلف چرخه سلولی (G1→S→G2→M) سیکلین D1 بخشی از سیستم مولکولی است که در تنظیم عبور چرخه سلولی از مرحله G1 به S (نقطه بازرسی G1/S) نقش دارد.(13و11) به طوری که این پروتئین بعد از تولید مجموعههایی را با CDK4 و CDK6 تشکیل داده، سبب فسفوریلاسیون پروتئین رتینوبلاستوما (RB) میشود. با فسفریله شدن RB مهار فعالیت عامل رونویسی E2F برداشته شده و سلول وارد مرحله S میشود.(14و13و11)
برخلاف عملکرد طبیعی سیکلین D1 به عنوان یک پروتئین کلیدی و تنظیمکنندهای مثبت بر پیشرفت منظم چرخه سلولی(14و13و11)، بروز بیش از حد آن سبب کوتاه شدن مرحله G1 و وابستگی کمتر سلول به عوامل رشد میگردد.(11) چنین شرایطی منجر به از دست رفتن کنترل طبیعی چرخه سلولی و به تبع آن تکثیر (پرولیفراسیون) سلولی کنترل نشده میشود.(12و11و1)
با توجه به آن که تکثیر کنترل نشده سلول یکی از مهمترین مکانیسمهای بیولوژیک کارسینوژنزیس به شمار میرود(15) و تغییر در بروز پروتئینهای مرتبط با آن از شاخصههای مهم تعیین پتانسیل واقعی تغییر بدخیمی ضایعات به شمار میرود،(16و12) در پژوهش حاضر با استفاده از روش رنگ آمیزی ایمونوهیستوشیمی (IHC) بروز سیکلین D1 در ضایعات OLP و OSCC مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت تا شاید با استفاده از نتایج این مطالعه بتوان احتمال وقوع تغییرات بدخیمی آتی را در OLP پیش بینی نمود.
مواد و روشها
این پژوهش از نوع گذشتهنگر و توصیفی- تحلیلی بود که به روش مقطعی انجام گردید. پس از بررسی آرشیو بخش پاتولوژی دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی همدان و بیمارستان الزهرای اصفهان طی یک دوره 10 ساله (1390-1380) نمونههای مطالعه براساس مندرجات پرونده و گزارش آسیبشناسی بیماران انتخاب شدند. سپس کلیه نمونهها توسط 2 پاتولوژیست مورد بازبینی قرار گرفت. قابل ذکر است جهت تائید تشخیص ضایعات OLP از معیارهای تعریف شده توسط Eisenberg استفاده شد.(17) نمونههای واجد تغییرات دیسپلازی، مشکوک از نظر تشخیص، با ثبوت نامناسب، دارای خونریزی و نکروز کنار گذاشته شدند. همچنین ثبت ریسک فاکتورهای مداخلهگر چون مصرف سیگار، الکل و دارو در پرونده یا تشخیص همزمان ضایعات دیگر (همراه با نمونههای اصلی) جزء معیارهای خروج از مطالعه بود.
63 نمونه متشکل از ضایعات هیپرپلازی اپیتلیالی (گروه کنترل)، لیکن پلان و کارسینوم سلول سنگفرشی دهانی انتخاب شدند (21 نمونه در هر گروه). قابل ذکر است نمونههای هیپرپلازی انتخاب شده فاقد دیسپلازی بودند و گروه کارسینوم سلول سنگفرشی متشکل از 13 نمونه (90/61%) دارای تمایز خوب تا متوسط
(Grade I&II) و 8 مورد (10/38%) با درجه تمایز ضعیف (Grade III) بود. رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی نمونهها با آنتیبادی مونوکلونال موشی ضدسیکلین D1 آماده استفاده (دانمارک DAKO، ready-to-use،Code N16187) و به روش پراکسیداز-آنتی پراکسیداز به شرح ذیل انجام گردید:
از هر نمونه برش 4 میکرونی تهیه شده و بر روی لامهای آماده شده قرار گرفت. لامها در دمای c°58 در Oven به مدت 24 ساعت قرار داده شدند و سپس از دو ظرف گزیلل هر یک به مدت 5 دقیقه به منظور پارافینزدایی و از الکل با درجات مختلف (از الکل مطلق تا 70 درجه) جهت آبدهی عبور داده شدند. بعد از شستشو با آب مقطر در مرحله بعد به منظور بازیافت آنتیژنی لامها در محلول بافرسیترات با PH=9 گذاشته شد. این مجموعه ابتدا به مدت 5 دقیقه با توان 80 وات و سپس 15 دقیقه با توان 450 وات در مایکروویو قرار گرفت. پس از شستشوی لامها (به مدت 15 دقیقه) و خشک شدن آنها جهت مهار پراکسیداز داخلی تمامی نمونهها در هیدروژن پراکساید 3% به مدت 20 دقیقه انکوبه گردیدند. پس از این مرحله و در حد فاصل مراحل بعدی که به ترتیب شامل افزودن آنتی بادی اولیه، آنتیبادی ثانویه، کروموژن دیآمینوبنزیدین (DAB) و هماتوکسیلین جهت رنگآمیزی بود به منظور شستشو از محلول بافر فسفات (Phosphate buffered saline: PBS) استفاده شد. در مرحله نهایی نمونهها در الکل با درجات مختلف به منظور آبگیری و سپس گزیلل به منظور شفافسازی قرار داده شدند و نهایتاً مانت شدند. در تمام مراحل از نمونه Mantle cell lymphoma به عنوان کنترل مثبت برای اطمینان از صحت رنگ آمیزی استفاده گردید.
هسته سلولهای رنگ گرفته با آنتیبادی (هستههای قهوهای شده) به عنوان رنگپذیری مثبت در نظر گرفته شد. جهت شمارش سلولهای رنگ شده با سیکلین D1 از میکروسکوپ نوری (Olympus BX41, Tokyo, Japan) استفاده شد. ابتدا لامها در درشتنمایی پایین (40×) مشاهده شده و مناطق با حداکثر رنگپذیری تعیین شدند. سپس با درشتنمایی 400× در این نواحی تعداد 1000 سلول اپیتلیالی شمارش گردید و درصد سلولهای رنگگرفته، لیبل ایندکس (Label Index: LI)، برای هر نمونه محاسبه شد (بررسی کمّی). همچنین بروز نشانگر (مارکر) سیکلین D1 به روش نیمه کمّی نیز بررسی شد. بر این اساس تعداد سلولهای رنگ پذیرفته به انواع کمتر از 1% رنگ گرفته = 0، 1-10% برابر یک مثبت، 10-35% برابر دو مثبت، 35-70% برابر سه مثبت و نمونههای بیش از 70% رنگ گرفته به عنوان چهار مثبت رتبهبندی شده و مورد مطالعه قرار گرفتند.(18)
اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرمافزار SPSS با ویرایش 16 و آزمونهای آماری One way ANOVA و Tukey (جهت مقایسه متغیرهای کمی بین گروهها)، Krurskal-Wallis و Mann-Whitney (به منظور مقایسه متغیرهای نیمه کمی بین گروهها) و 2χ و Fisher Exact (جهت مقایسه متغیرهای کیفی بین گروهها) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در همه آزمونها سطح معنیداری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافته ها
یافته های مربوط به توزیع فراوانی نمونهها (جنس، سن، محل ضایعه) در جدول 1 ارائه شده است.
آزمون 2χ نشان داد که در سه گروه از نظر جنسیت اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد (169/0P=). اما از نظر سن بیماران (با استفاده از آزمون One way ANOVA) و محل ابتلای ضایعات (با به کار بردن آزمون Fisher Exact) بین سه گروه مورد مطالعه اختلاف معنیدار آماری وجود داشت (001/0>P).
در بررسی رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی رنگپذیری هستهای با نشانگر سیکلین D1 (رنگپذیری مثبت) در تمامی گروهها (100%) مشاهده گردید (تصاویر 4-1) و شمارش سلولی مطابق آنچه در قسمت مواد وروشها شرح داده شد صورت گرفت.
میانگین درصد بروز نشانگر سیکلین D1 در گروه هیپرپلازی اپیتلیالی 00/6±69/13، در گروه OLP 53/3±38/28 و در گروه OSCC 49/14±94/66 بود. با توجه به اینکه دادهها دارای توزیع نرمال نبوده و به سمت راست چوله بودند، از تبدیل لگاریتم استفاده شد که برای گروه هیپرپلازی اپیتلیالی 22/0±09/1، OLP 06/0±45/1 و OSCC 10/0±82/1 به دست آمد و شرایط آزمون One way ANOVA برقرار شد. این آزمون نشان داد اختلاف معنیداری به لحاظ بروز سیکلین D1 در گروههای تحت مطالعه وجود دارد (001/0>P). همچنین با استفاده از آزمون Tukey میانگین درصد رنگپذیری سیکلین D1 در بررسی دوبدویی گروهها با یکدیگر نیز دارای تفاوت آماری معنیدار بود (001/0>P).
یافتههای مربوط به مطالعه بروز نشانگر سیکلین D1 به روش نیمه کمی (رتبهبندی) در گروهها در جدول 2 نشان داده شده است.
اختلاف آماری معنیداری به لحاظ رتبهبندی نشانگر سیکلین D1 بین سه گروه مورد مطالعه وجود داشت (001/0>P، آزمون Kurskal Wallis). این تفاوت آماری معنیدار در بررسی دو به دو بین گروهها نیز دیده شد (05/0>P، آزمون Mann-Whitney).
قابل ذکر است با توجه به جدول 2 رنگپذیری کمتر از 35% در تمام موارد گروه هیپرپلازی اپی تلیالی و OLP (100% نمونه ها) مشاهده شد در حالی که همه نمونههای گروه OSCC (100% موارد) رنگپذیری بیشتر از 35% را نشان دادند.
جدول 1 : میانگین و انحراف معیار سن، توزیع فراوانی جنس و محل ضایعه به تفکیک گروههای مورد مطالعه
لثه |
ریج آلوئول مندیبل |
کف دهان |
بوردر زبان |
مخاط باکال |
سن انحراف معیار±میانگین |
زن تعداد (درصد) |
مرد تعداد (درصد) |
تعداد |
گروه |
8 |
0 |
2 |
1 |
10 |
02/12±19/28 |
13 (9/61) |
8 (09/38) |
21 |
هیپرپلازی اپیتلیالی |
0 |
2 |
4 |
4 |
11 |
37/12±71/32 |
11 (38/52) |
10 (61/47) |
21 |
لیکن پلان دهانی |
1 |
3 |
2 |
15 |
0 |
33/10±19/62 |
7 (33/33) |
14 (66/66) |
21 |
کارسینوم سلول سنگفرشی |
Exact test: 001/0>P |
One-way ANOVA 001/0>P |
169/0P= 556/3= 2χ |
نتیجه آزمون |
تصویر 1 : بروز سیکلین D1 در نمونه هیپرپلازی اپیتلیالی - (بزرگنمایی 100 برابر)
تصویر 2 : بروز سیکلین D1 در نمونه لیکن پلان دهانی - (بزرگنمایی 100 برابر)
تصویر 3 : بروز سیکلین D1 در نمونه لیکن پلان دهانی - (بزرگنمایی 400 برابر)
تصویر 4 : بروز سیکلین D1 در نمونه کارسینومای سلول سنگفرشی دهان - (بزرگنمایی 400 برابر)
جدول 2 : توزیع فراوانی رتبه بندی نشانگر سیکلین D1 در گروههای تحت مطالعه برحسب سلولهای اپی تلیالی مثبت
گروه |
تعداد |
0 کمتر از 1% (درصد) تعداد |
1+ 10%-1% (درصد) تعداد |
2+ 35%-10% (درصد) تعداد |
3+ 70%-35% (درصد) تعداد |
4+ بیش از 70% (درصد) تعداد |
هیپرپلازی اپیتلیالی |
21 |
(0/0) 0 |
(5/28) 6 |
(5/71) 15 |
(0/0) 0 |
(0/0) 0 |
لیکن پلان دهانی |
21 |
(0/0) 0 |
(0/0) 0 |
(0/100) 21 |
(0/0) 0 |
(0/0) 0 |
کارسینوم سلول سنگفرشی |
21 |
(0/0) 0 |
(0/0) 0 |
(0/0) 0 |
(4/52) 11 |
(6/47) 10 |
کل |
63 |
(0/0) 0 |
(5/9) 6 |
(1/57) 36 |
(4/17) 11 |
(0/16) 10 |
001/0> P، Kurskal Wallis test
بحث
یکی از ضایعاتی که امروزه به عنوان شرایط پیشبدخیم مطرح میگردد لیکن پلان دهانی است.(8-10و6) بر این اساس اگرچه OLP به لحاظ بالینی نماهای خاص (تیپیک) و کاملا قابل تشخیص دارد(6و5) اما بیوپسی این ضایعه جهت بررسیهای هیستوپاتولوژیک و رد وجود آتیپی سلولی و علائم بدخیمی توصیه شده است.(6) ولی از آنجا که تنها نماهای بالینی یا میکروسکوپی تعیینکننده پیشرفت و تبدیل یک ضایعه پیشبدخیم به بدخیمی نمیباشد، یافتن و شناسایی نشانگرهای مولکولی که میتوانند معرف چنین ویژگی باشند ضروری به نظر میرسد.(19) از دست رفتن کنترل چرخه سلولی و به تبع آن افزایش تکثیر سلولی اساس تغییر بدخیمی به شمار میرود(20) و به عنوان یکی از شاخصههای وجود ناهنجاریهای ژنتیکی مرتبط با پیشرفت ضایعات پیشبدخیم و بدخیم استفاده میشود.(12) میزان فعالیت تکثیر سلولی را میتوان با مارکرهای معرف آن چون PCNA، Ki67 و سیکلین D1 و به روش ایمونوهیستوشیمی بررسی نمود(12) که در این مطالعه از مارکر سیکلین D1 استفاده شد.
در مطالعه حاضر تمامی نمونههای گروه کنترل (100%) رنگپذیری با سیکلین D1 را نشان دادند که مشابه مطالعه Kotelnikov و همکاران(18) و Hirota و همکاران(21) میباشد. مغایر با این مطالعات،
Bascones-Martinez و همکاران(22) و Turatti و همکاران(23) بروز این نشانگر را در هیچ یک از نمونههای گروه کنترل خود گزارش نکردند.
همچنین میزان تکثیر سلولی گروه کنترل بررسی ما نسبت به مطالعه Hirota و همکاران(21) بیشتر بود. این برتری در مقایسه با پرولیفراسیون گروه کنترل برخی مطالعات دیگر (تعیین شده با مارکر Ki67) نیز مشاهده گردید.(26-24)
قابل ذکر است در پژوهش حاضر به دلایل اخلاقی و عدم وجود بلوک مخاط نرمال در آرشیو از نمونههای هیپرپلازی اپیتلیالی بعنوان جایگزین گروه کنترل واقعی (مخاط طبیعی دهان) استفاده شد در حالی که در مطالعات مقایسه شده گروه کنترل مخاط نرمال بوده است.(26-24و21)
در هیپرپلازی عوامل رشدی (Growth factors) تولید میشوند که با اتصال به گیرندههای اختصاصی در سطح سلولها مسیرهای پیامرسانی خاصی را در داخل سلول فعال ساخته و منجر به تحریک تکثیر سلولی میگردند. در حالی که در یک بافت نرمال سلول در یک وضعیت ثبات (همئوستازیس) بسر میبرد(27) این امر شاید بتواند علت بیشتر بودن تکثیر سلولی گروه کنترل پژوهش حاضر را نسبت به مطالعات دیگر(26-24و21) توضیح دهد.
در مطالعه ما همچون گزارش Hirota و همکاران(21)
بروز سیکلین D1 در تمامی نمونههای گروه OLP (100%) دیده شد اما میزان تکثیر سلولی بدست آمده بیشتر از پرولیفراسیون گروه OLP در مطالعه Hirota و همکاران بود.(21) همچنین در مقایسه با دیگر مطالعات (انجام شده با سایر مارکرهای پرولیفراسیون) نتیجه شمارش ما بسیار نزدیک به مطالعه Lee و همکاران(28) (مارکر PCNA) و کمتر از مطالعه Taniguchi و همکاران(29) (مارکر Ki67) بود.
در تحقیق حاضر بروز سیکلین D1 در 100% نمونههای گروه OSCC وجود داشت. این یافته مغایر با مطالعه Turatti و همکاران(23) و Bascones-Martinez و همکاران(22) بود که به ترتیب بروز این مارکر را در 6/66% و 6/46% نمونههای OSCC گزارش نمودند.
در مقایسه میزان پرولیفراسیون گروه OSCC مطالعه حاضر با مطالعات موجود نیز مشخص گردید که نسبت به مطالعه Kotelnikov و همکاران(18) (نمونههای مورد استفاده: SCCهای سر و گردن، مارکرسیکلینD1 ) و Kurokawa و همکاران(25) (مارکر Ki67)، بیشتر ولی مشابه با مطالعه Saito و همکاران(30)) (مارکرKi67) بود. ضمن در نظر گرفتن ناهمگونی بافتهای مورد بررسی و گاهی استفاده از نشانگرهای مختلف، تفاوتها در مطالعات فوق (به ویژه در مواردی که نشانگر مورد استفاده مشابه بوده است) شاید بیانگر وجود مشکلات در بررسیهای ایمونوهیستوشیمی برشهای بافتی حاصل از بلوکهای پارافینی باشد. به نظر میرسد عوامل متعددی چون استفاده از مواد و روشهای غیراستاندارد در نگهداری، ثابت کردن بافتها و طی مراحل تهیه بلوک پارافینی، کاربرد روشهای مختلف رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی، نوع آنتیبادی به کار برده شده (مونوکلونال/ پلی کلونال) و شرکت سازنده آن میتواند
بر نتایج حاصل از این شیوه بررسی تاثیرگذار باشد.
در مطالعه حاضر میزان تکثیر سلولی گروهها به دو روش کمی و نیمه کمی مورد بررسی قرار گرفت که حاکی از افزایش معنیدار پرولیفراسیون از گروه کنترل تا OSCC بود.
در بررسی دوبه دو بین گروهها نیز تکثیر سلولی گروه OLP از گروه کنترل به طور معنیداری بیشتر بود که این یافته با نتایج حاصل از مطالعات موجود (البته با گروه کنترل مخاط نرمال و کاربرد یکی از مارکرهای پرولیفراسیون) مشابهت داشته است.(34-31و29و28و21) در این مطالعه بیشتر بودن پرولیفراسیون گروه OLP در مقایسه با هیپرپلازی اپیتلیالی را شاید بتوان با التهاب مزمن، آزاد شدن واسطههای التهابی و سیتوکاینهای اختصاصی از سلولهای التهابی موجود در این دسته از ضایعات مرتبط دانست.
در OLP برخی از سیتوکاینهای پیش التهابی (کموکاینها) توسط سلولهای لنفوسیت T ترشح میشود که میتوانند ماستسلها را به داخل ضایعه جذب کرده و دگرانولاسیون آنها را تحریک نمایند.(5) دگرانولاسیون ماستسلها با آزاد شدن TNF-α و کیمازها همراه است که خود سبب افزایش تنظیمی (UP-regulation) لنفوسیتهای T جهت ترشح مجدد کموکاینها میگردد(5)، بنابراین در حالی که هیپرپلازی اپیتلیالی یک سازگاری سلولی محسوب میشود که به موجب آن وضعیتی تغییر یافته اما با ثبات جدید حاصل شده است(27) در لیکن پلان دهانی چرخهای معیوب در حال تکرار شدن است که ضمن مزمن نمودن التهاب به نظر میرسد میتواند تکثیر سلولهای اپیتلیالی را نیز متاثر سازد.(35،31و5)
ارتبـاط بین سـرطان و الـتهاب در مـطالعات بسیاری
بررسی شده و یافتهها به رابطهای مثبت بین التهاب مزمن و سرطان اشاره دارد.(38-36) ارتشاح التهابی به عنوان یک ریسک فاکتور قوی برای ایجاد بدخیمی در وضعیتهای التهابی مزمن چون کولیت اولسراتیو، مری بارت و گاستریت آتروفیک در نظر گرفته شده است و اخیراً نیز پیشنهاد گردیده که OLP را هم میتوان به این گروه اضافه نمود.(34) سلولهای التهابی و انواع واسطههای التهابی آنها چون سیتوکاینها، کموکاینها و آنزیمها از طریق تسهیل رگزایی، افزایش تولید ماتریکس متالوپروتئینازها، تخریب غشاء پایه و افزایش تکثیر سلولی میکرو محیطی مناسب برای شروع تغییرات بدخیمی و ایجاد سرطان به وجود میآورند.(39)
افزایش تکثیر سلولی بعنوان یکی از اولین شاخصههای بدخیمی مطرح شده و یک رویداد کلیدی در ایجاد سرطان به شمار میرود.(20) از این رو شاید بتواند جزء تغییراتی محسوب شود که حتی با عدم وجود نماهای بالینی و هیستوپاتولوژیک یک نئوپلاسم بدخیم، بیانگر وقوع مرحله ابتدایی کار سینوژنزیس بوده و نشان دهد که یک ضایعه ظاهراً خوشخیم تحت تغییرات بدخیمی واقع گردیده است.(4) اما در مطالعه حاضر تکثیر سلولی در OSCC به طور معنیداری بیشتر از OLP بود که مشابه نتایج حاصل از مطالعات de Sousa و همکاران(20و9) و Lee و همکاران(28) میباشد (مارکر مورد استفاده مطالعات PCNA). در مقایسه با OSCC کمتر بودن پرولیفراسیون سلولی OLP در پژوهش حاضر شاید حاکی از آن باشد که در این گروه از ضایعات هنوز برخی مکانیسمهای حفاظتی فعال بوده و نقش خود را به طور مناسب و کارآمد ایفاء مینمایند.
به عنوان مثال، تکثیر سلولی در OLP تلاشی جهت حفظ ضخامت اپیتلیوم و جلوگیری از زخم شدن آن عنوان شده است.(35و34) اما به نظر میرسد مکانیسمهایی حفاظتکننده مانع از تکثیر بیرویه سلول میشوند، یکی از آنها حذف سلولها از طریق فعال شدن مسیر آپوپتوز (مرگ برنامهریزی شده سلول) میباشد. به عنوان مثال Fan و همکاران(40) نشان دادند که بروز بیش از حد Bax (پروتئین القاء کننده آپوپتوز) با مرگ برنامهریزی شده سلولهای اپیتلیالی در OLP مرتبط است. de Sousa و همکاران(9) هم گزارش نمودند که با تکثیر سلولی بیشتر در ضایعات OLP بروز Bax بیشتری نیز مشاهده شده است.(9) این امر به ویژه اجازه به حذف سلولهایی میدهد که دارای آسیب ژنتیکی غیرقابل برگشت هستند و از این طریق از فعالیت کارسینوژنها بر روی اپیتلیوم کاسته میشود.(9)
مکانیسم دیگر در مقابله با افزایش تکثیر سلولی ناشی از التهاب در OLP شاید افزایش قابل ملاحظه در گیرندههای (رسپتورهای) TNF-αسلولهای اپیتلیالی این ضایعه باشد که میتواند در مهار پرولیفراسیون نقش داشته باشد.(31)
از طرفی، عنوان شده رابطهء مستقیمی بین میزان بروز P16 (پروتئین مهارکننده چرخه سلولی) و درجه التهاب بافتی وجود دارد. بروز بیش از حد این پروتئین در تحریکات التهابی مزمن (چون OLP) با میزان بالای
TNF-α مرتبط بوده و در راستای محدود کردن تکثیر سلولی صورت میگیرد تا از رشد کنترل نشده سلولهای اپیتلیالی شبه بدخیم (Malignant-Like) جلوگیری نماید.(41)
در مجموع میتوان چنین انگاشت که در پی وقوع تکثیر سلولی در OLP این روند کنترل شده بوده و بین تنظیمکنندههای مثبت و منفی آن تعادل وجود دارد. اما باید در نظر داشت که این یافتهها الزاماً ایجاد تغییرات بدخیمی در OLP را رد نمیکند. بسیار مهم است به این نکته اشاره نماییم که در ضایعات التهابی مزمن محصولاتی توسط سلولهای التهابی تولید میشوند که میتوانند از طریق آسیب به DNA سلولی، نقص در پاسخهای محافظتکننده وابسته به P53 (ژن سرکوبگر تومور) و تجمع جهشهای (موتاسیونهای) انکوژنیک به عنوان عوامل موتاسیونزا برای سلولهای اپیتلیالی عمل نمایند.(39) بنابراین هر چه میزان تکثیر سلولی در لیکن پلان دهانی بیشتر باشد احتمال وجود سلولهای موتاسیون یافته افزایش مییابد که میتواند ایجاد بدخیمی در این ضایعه را به دنبال داشته باشد.(34)
در این زمینه یافتههای حاصل از بررسی نیمه کمی بروز نشانگر سیکلین D1 درنمونههای OLP و OSCC تحقیق حاضر حائز اهمیت است.
در تمامی نمونههای OLP مورد بررسی میزان بروز سیکلین D1 کمتر از 35% بود در حالی که در گروه OSCC تمامی نمونهها رنگپذیری بیشتر از 35% را نشان دادند. بر مبنای این نتیجه شاید بتوان حد متمایزکننده (Cut-off) تکثیر سلولی ضایعات OLP و OSCC را از یکدیگر رنگپذیری سلولهای اپیتلیالی به میزان 35% با نشانگر سیکلین D1 در نظر گرفت و پیشنهاد نمود که در نمونههای OLP با بروز کمتر از 35% به احتمال زیاد مکانیسمهای حفاظتکننده بدرستی عملکرد خود را انجام میدهند، توانایی و ظرفیت حذف سلولهای واجد موتاسیون و تغییرات ژنتیکی را دارند و بنابراین ثبات ژنومی این ضایعات حفظ میگردد.
در حالی که اگر تکثیر سلولی بیش از 35% باشد (عبور از نقطهء Cut-off) به دلیل همپوشانی و شباهت با میزان پرولیفراسیون سلولی ضایعات OSCC، احتمال وجود سلولهای جهش یافته و نقص در ساز و کارهای محافظتکننده بیشتر شده و امکان وقوع تغییرات بدخیمی در این دسته از ضایعات OLP افزایش مییابد.
البته باید به این نکته نیز توجه داشت هرچند افزایش تکثیر سلولی به عنوان یکی از مهمترین علائم شروع کارسینوژنزیس مطرح گشته است،(20و15) اما تایید و استفاده از Cut-off پیشنهاد شده با در نظر گرفتن محدودیتهای انجام مطالعه حاضر، از قبیل تعداد کم نمونهها و همچنین عدم وجود مطالعهای مشابه نیازمند انجام تحقیقات بیشتر و گستردهتر میباشد
نتیجه گیری
اگرچه پیشنهاد شده است بیماران مبتلا به OLP در خطر ابتلای بیشتری به OSCC هستند، اما درخصوص ارتباط بین OLP و OSCC اختلاف نظر وجود داشته و پتانسیل بدخیمی OLP هنوز اثبات نشده است. یافتههای پژوهش حاضر با نشانگر سیکلین D1 حاکی از آن بود که تکثیر سلولی در ضایعات OLP به طور معنیداری کمتر از نمونههای OSCC میباشد. این مساله هشداری برای کلینیسینها خواهد بود که بیماران مبتلا به OLP، به ویژه آن دسته که دارای افزایش تکثیر سلولی هستند، را همواره تحت پیگیریهای دورهای منظم و معاینات دقیق و مستمر قرار دهند تا کوچکترین تغییر ایجاد شده در ضایعات آنها در همان مراحل اولیه شناسایی شود و درمان مناسب صورت گیرد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از معاونت محترم پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی همدان به خاطر حمایت مالی از این پژوهش تقدیر و تشکر مینمایند. شایان ذکر است این مقاله منتج از پایان نامه دکتر مهرناز علی خاصی با شماره 81 جهت دریافت درجه دکترای تخصصی دندانپزشکی در رشته آسیب شناسی دهان، فک و صورت به راهنمایی دکتر معصومه زرگران و دکتر شکوفه جمشیدی میباشد.
Montebugnoli L, Venturi M, Gissi DB, Leonardi E, Farnedi A, Foschini MP. Immunohistochemical expression of p16 (INK4A) protein in oral lichen planus. Oral Surg Oral Med Oral Pathol Oral Radiol Endod 2011; 112(2): 222-7.