Document Type : original article
Authors
1 Assistant Professor, Department of Oral and Maxillofacial Pathology, School of Dentistry, Ilam University of Medical Sciences, Ilam, Iran.
2 Assistant Professor, Department of Oral and Maxillofacial Surgery, School of Dentistry, Ilam University of Medical Sciences, Ilam, Iran.
3 Undergraduate Student, School of Dentistry, Ilam University of Medical Sciences, Ilam, Iran.
Abstract
Keywords
مقدمه
از دست دادن زودهنگام دندان ها، شکست درمان های قبلی و حضور فاکتورهای سیستمیک می تواند باعث پیشرفت تحلیل ریج آلوئولار شود. هدف جراحان بازسازی استخوان ازدست رفته مندیبل و برگرداندن عمل جویدن توسط گرفت و یا ایمپلنت است؛ اما محدودیت های آناتومیکی همچون محل عصب آلوئولار تحتانی وجود دارد، به همین دلیل روش های متفاوتی برای بازسازی این ناحیه پیشنهاد شد که هرکدام دارای مزایا و معایبی هستند. یکی از روش های پیشنهادی جابجایی عصب آلوئولار تحتانی است.(2و1) که به دو روش ترنسپوزیشن عصب آلوئولار تحتانی Inferior alveolar nerve transposition (IANT) و لترالیزیشن عصب آلوئولار تحتانی IANL (Inferior alveolar nerve lateralizaition) تقسیم می شود. IANT و IANL روش هایی هستند که بیش از 20 سال قدمت داشته و گاهی تنها روش های ممکن برای جایگذاری ایمپلنت در قسمت خلفی مندیبل که دچار تحلیل شده است، می باشند. این روش به بازسازی ریج های به شدت تحلیل رفته اختصاص دارد.(3) مزیت استفاده از روش های جراحی IAN، استفاده از ایمپلنت با طول بلندتر است. هرچند که امروزه ایمپلنت های با طول کوتاه تر هم کارایی قابل قبولی دارند اما مهم ترین شرط قرار دادن ایمپلنت، کیفیت و کمیت مناسب استخوان است. میزان تحلیل، تراکم استخوان و سطح عصب نسبت به استخوان پوشاننده فوقانی، جایگذاری ایمپلنت را با چالش روبه رو ساخته است و گاهی بیمار دچار اختلال موقتی یا دائمی عصب به شکل تغییر حس لب پایین و چانه می شود که به علت کشش عصب در فلپ موکوپریوستئال (Mucoperiosteal flap)، فشار ناشی از التهاب شدید و احتباس مایع اطراف تنه عصبی و گسترش آن پس از ایسکمی (Ischemia) گذرا و شکستگی تنه مندیبل است.(4و3و1)بازسازی سیستم دنتوآلوئولار (Dento alveolar) در بیمارانی که دچار تحلیل شدید مندیبل شده اند، جراحان و متخصصین را با مشکل مواجه ساخته است. جراحان در این شرایط درمان های متفاوتی انجام می دهند اما کماکان برای انتخاب قاطعانه انجام جابجایی عصب برای این گونه بیماران، اختلاف نظرهایی وجود دارد که این اختلافات به خاطر انتخاب بیمار، موفقیت ایمپلنت و عوارضی که برجای می گذارد، است.(5)مطالعات مختلفی در رابطه با این روش و روش های دیگر انجام شده است؛ برخی روش های مختلف را باهم مقایسه نموده اند یا به بررسی بقای ایمپلنت در هرکدام از روش ها پرداخته اند. در این مطالعه سعی شد با بررسی شیوع عوارض روش جابجایی عصب، از انجام این درمان به شکل روتین برای این گونه بیماران اطمینان حاصل شود.
مواد و روش ها
این مطالعه طولی پس از تصویب و اخذ مجوزهای لازم از کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی ایلام به اجرا در آمد. در این مطالعه از روش پرسشنامه استفاده شد. طی این مطالعه از بین بیمارانی که برای کاشت ایمپلنت در ناحیه خلفی مندیبل به کلینیک تخصصی دندانپزشکی مراجعه کردند، 26 بیمار انتخاب شدند. بیمارانی که به این مطالعه وارد شدند، همگی بالای 18 سال سن داشته و شرایط لازم پزشکی جهت انجام عمل جراحی را دارا بودند. بیماران سابقه مصرف سیگار نداشتند. بافت پریودنشیم سالم و عاری از بیماری بود. این بیماران در ناحیه خلف مندیبل بی دندان بودند و در بررسی کلینیکی تحلیل شدید استخوان را نشان می دادند. کیفیت و کمیت استخوان توسط کلیشه رادیوگرافی (CBCT و پانورامیک) مورد ارزیابی قرار گرفت و فاصلهبین کرست استخوان و سقف کانال آلوئولار پس از اندازه گیری های انجام شده در CBCT، کمتر از 10 میلی متر بود. قبل از اینکه بیماران وارد پروسه جراحی شوند، توضیحات لازم در مورد ریسک شکستگی، عفونت، بی حسی موقت و دائم وابسته به روش جابجایی عصب و همچنین ریسک شکست درمان ایمپلنت داده شد و درنهایت از آن ها فرم رضایت نامه گرفته شد. بر همین اساس، پرسشنامه ای که روایی آن به روش های کانونی ثابت شده طراحی گردید.
بیمار تحت بی حسی موضعی شامل یک کارپول لیدوکائین و اپی نفرین جهت بلاک عصب آلوئولار تحتانی و یک دوم کارتریج برای بی حسی ایفیلتره فورامن منتال قرار گرفت.
ابتدا دور دهان بیمار با بتادین ضدعفونی و داخل دهان بیمار با کلرهگزیدین 2/0 درصد شستشو داده شد. با بیستوری یک اینسیژن در کرست ناحیه رترومولارپد همراه با یک برش اینترا سالکولار در همان ناحیه و درنهایت دو برش آزادکننده در دو طرف برش افقی زده شد. فلپ بااحتیاط به صورت کامل توسط الواتور پریوست کنار زده شد.
با استفاده از CBCT نواحی مولر مشاهده شد و خطوط متقاطع با استفاده از ضخامت و ارتفاع استخوان باقی مانده طراحی و سپس نقشه موردنظر به نواحی مورد جراحی انتقال داده شد. خطوط برش شامل: خط افقی فوقانی 2 میلی متر بالاتر از لایه کورتیکال فوقانی کانال و 2 میلی متر دیستالی تر از فورامن منتال و 7 میلی مترخلفی تر از دیستال ایمپلنت ها گسترش داده شد و خط افقی تحتانی 2 میلی متر پایین تر از لایه کورتیکال تحتانی کانال مندیبولار زده شد. دو برش عمودی، دو برش افقی را که هرکدام 2 میلی متر دیستالی تر از فورامن منتال زده شده بوداند به هم متصل می کرد.
خطوط مورد نظر توسط اره دستگاه پیزو الکتریک اولتراسوند (Piezo electric ultrasound) استئوتومی انجام شده و در حین کار ناحیه با نرمال سالین شستشو گردید. سپس با یک الواتور آزادکننده (Freer elevator) استخوان باکال به دو تکه تقسیم شد و به کمک نوک کروی الماسی دستگاه پیزوالکتریک استخوان خارج شد تا به قسمت های انعطاف پذیر استخوان برسد. استخوان های ریز اطراف عصب خارج و ناحیه توسط نرمال سالین شستشو داده شد. با یک الواتور عصب به سمت باکال کشیده شد. سپس جایگاه ایمپلنت آماده و ایمپلنت GMI (Global Medical Implant) قرار داده شد.
یک لایه غشا قابل جذب بین پیچ ها و عصب IAN قرارگرفت و عصب سر جای خود برگردانده شد. درنهایت ضخامت تکه های حاصل از استئوتومی به منظور کاهش فشار به IAN، کاهش یافت، فلپ به مکان اولیه خود برگردانده شد و با روش پیوسته (Continuous) با نخ قابل جذب ویکریل (Vicryl) بخیه زده و پس از 15 روز بخیه ها خارج شد. بعد از عمل به منظور ارزیابی ایمپلنت ها، یک عکس پانورامیک از بیمار گرفته شد.
پس از عمل، آنتی بیوتیک به مدت 7 روز شامل 500 میلی گرم آموکسی سیلین هر 8 ساعت تجویز شد و برای بیمارانی که به پنی سیلین حساسیت داشتند، 300 میلی گرم کلیندامایسین هر 8 ساعت تجویز گردید. همچنین، ضدالتهاب ها به مدت 4 روز شامل 400 میلی گرم ایبوپروفن هر 6 ساعت و دهان شویه کلرهگزیدین 2/0 درصد دو بار در روز به مدت 7 روز تجویز گردید.
بیماران با استفاده از پرسشنامه و معاینه بالینی (شامل بررسی میزان درد، التهاب و خونریزی) در طی 1 هفته، 1، 3، 6 ماه و یک سال بعد از جراحی تحت پیگیری قرار گرفتند.
داده های به دست آمده از پرسشنامه با استفاده از میانگین و انحراف معیار از طریق نرم افزار SPSS با ویرایش 19 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها
این مطالعه بر روی 26 نفر از افراد مراجعه کننده به کلینیک تخصصی دندانپزشکی که جراحی عصب آلوئولار تحتانی انجام داده بودند، جهت تعیین شیوع عوارض عصبی، خطرات و معایب جابجایی عصب آلوئولار تحتانی انجام شد. 16 نفر (5/61 درصد) از این افراد مذکر و 10 نفر (5/38 درصد) مونث بودند. گروه سنی این افراد 67-40 سال، با میانگین سنی 7/6±56 سال بود. به طور متوسط 71/0±23/1 درصد بعد از عمل جراحی بی حسی شروع شده بود. یک هفته، 1، 3، 6 ماه بعد از جراحی، بیشترین عارضه ناحیه عصب IAN، بی حسی و کمترین عارضه، حس سوزش بوده است.
از مقایسه یافته های به دست آمده این تحقیق می توان نتیجه گرفت که بی حسی یک سال بعد از جراحی کاهش داشته و از 2/96 درصد به 19 درصد رسیده است. حس سوزش سه ماه بعد از جراحی از 7/7 درصد به 8/3 درصد رسیده و تا یک سال بعد از جراحی ثابت ماند. حس درد 1 ماه بعد از جراحی از 1/3 درصد به صفر رسیده و تا یک سال بعد از جراحی نیز صفر بوده است. حس خارش نیز یک و سه ماه بعد از جراحی نسبت به یک هفته بعد از جراحی کاهش یافته و در 3 ماه بعد از جراحی به 8/3 درصد رسیده بود و در پایان سال اول این نتیجه ثابت مانده بود.سوزن سوزن شدن نیز روند کاهشی داشته و از 8/30 درصد در یک هفته بعد از جراحی به 5/11 درصد در سه ماه بعد از جراحی رسیده و تا 6 ماه و یک سال بعد از جراحی نیز همین 5/11 درصد بوده است. بر اساس نتایج این تحقیق، جواب مثبت به سؤالات 1 الی 3 پرسشنامه با گذشت زمان افزایش یافته است. با توجه به نتایج به دست آمده، پنج نفر از بیماران از لحاظ بی حسی لب و چانه به صورت کامل بهبود نیافتندو با توجه به سؤال اول و دوم تنها یکی از آن 5 نفر با لمس آن ناحیه چیزی احساس نمی کرد؛ بنابراین دچار آنستزیا شده بود و 4 نفر دیگر دچار هایپواستزیا شده بودند. با توجه به سؤال سوم نیز به این نتیجه می رسیم که در کلیه بیماران حتی در آن پنج نفر نیز اندازه ناحیه بی حسی کاهش یافته و در 20 نفر به صفر رسیده بود.در سؤالات 4 الی 7، جواب مثبت کاهش یافته بود؛ یعنی در بیمارانی هم که بی حسی باقی مانده بود باز هم از لحاظ ریزش آب از دهان، گزش گونه و انجام فعالیت روزانه خود هیچ گونه مشکلی نداشته اند و فقط 2 نفر از آن ها به خاطر باقی ماندن بی حسی لب و چانه ناراضی بوده اند. نتیجه می گیریم که عوارض با گذشت زمان کمتر شده و در بسیاری موارد به صفر رسیده بود.
نمودار 1 : درصد عوارض بعد از عمل جراحی در زمان های مختلف
جدول 1 : توزیع فراوانی افراد دچار عوارض در زمان های مختلف بعد از جراحی
|
یک هفته بعد از عمل |
یکماه بعد از عمل |
سه ماه بعد از عمل |
شش ماه بعد از عمل |
یکسال بعد از عمل |
بی حسی |
(2/96)25 |
(2/96)25 |
(2/96)25 |
(7/57)15 |
(0/19)5 |
سوزش |
(7/7)2 |
(7/7)2 |
(8/3)2 |
(8/3)2 |
(8/3)2 |
درد |
(1/23)6 |
(0/0)0 |
(0/0)0 |
(0/0)0 |
(0/0)0 |
خارش |
(7/34)9 |
(8/30)10 |
(8/3)1 |
(8/3)1 |
(8/3)1 |
سوزن سوزن شدن |
(8/30)10 |
(9/26)7 |
(5/11)3 |
(5/11)3 |
(5/11)3 |
بر اساس جدول 1، عوارض در زمان های مختلف بعد از عمل متفاوت بوده است. همچنین کاهش عوارض با گذشت زمان در زیر گروه ها، متفاوت بود.
بحث
این پژوهش به منظور بررسی میزان شیوع عوارض عصبی، خطرات و معایب ناشی از جابجایی عصب آلوئولار تحتانی متعاقب جایگذاری ایمپلنت در قسمت خلفی مندیبل که دچار تحلیل شدید شده بود، صورت گرفت. نتایج نشان داد جابجایی IAN امکان قرار دادن ایمپلنت با طول بلندتر و ثبات اولیه بهتر را فراهم می کند؛ اما این روش موجب آسیب به IAN به شکل اختلال حسی در عصب منتال در تمامی بیماران در روز پس از جراحی شد ولی از آنجایی که این اختلال اجتناب ناپذیر است، انجام این روش با خطرات نسبی باارزش است. دلیل این امر را می توان به مواردی چون تروما یا جراحی ایاتروژنیک نسبت داد که موجب حالاتی چون هایپواستزیا و پارستزیا شد. Abavey و Juodzbalys(6) یک مطالعه مروری با هدف بررسی اندیکاسیون ها، کنترااندیکاسیون ها، مزایا، معایب و روش جراحی IANL و IANTانجام دادند و پس از بررسی 16 مقاله پیرامون این موضوع، چنین نتیجه گیری کردند که روش جابجایی عصب تنها روش ممکن در بیمارانی که دارای تحلیل شدید در ناحیه خلفی مندیبل بوده و نیازمند پروتز ثابت هستند، می باشد.
Pekovits و همکاران(7)یک مطالعه مروری با هدف بررسی عوارض، خطرها و معایب جراحی IANL و IANT انجام دادند. آنها پس از بررسی 21 مقاله پیرامون این موضوع چنین نتیجه گیری کردند که شایع ترین عارضه در هر دو روش به علت جابجایی رشته عصبی، اختلالات عصبی است که درنتیجه کشش عصب در فلپ موکوپریوستئال، فشار ناشی از التهاب و احتباس مایعات و پس از آن ایجاد ایسکمی و شکستگی بادی مندیبل ایجاد می شود.
نتایج مطالعه حاضر از نظر روش جراحی و ابزار مورد استفاده در استئوتومی، با مطالعه Vicente و همکارانش(8) همخوانی داشت. وی طی یک مطالعه بالینی آینده نگر به تأثیر استفاده از دستگاه پیزوسرجری در جابجایی عصب به روش لترالیزیشن پرداخت. نتایج این مطالعه نشان داد استفاده از پیزوسرجری آسیب های وارده به بافت اطراف (به خصوص عصب) و آسیب های ناشی از گرما در روش های سنتی را کمتر می کند. نتایج مطالعه این گروه از محققان نشان داد که از نظر میزان بی حسی باقی مانده تفاوت معناداری بین دو گروه وجود نداشت.
نتایج تحقیقات حسنی و همکاران(9) نشان داد که اختلالات عصبی در اولین هفته پس از عمل (IANL) در تمام بیماران صورت می گیرد؛ اما یک ماه بعد از عمل، میزان این اختلالات به صورت چشم گیری کاهش می یابد و به 26 درصد می رسد. پس از 6 ماه این میزان به 3 درصد رسید و تا یک سال بعد از عمل این میزان ثابت ماند. به طور میانگین مدت زمان بازگشت فانکشن عصب 22 تا 52 روز گزارش شده است؛ بنابراین باید بیماران را از تغییرات حسی بعد از عمل آگاه کرد.
آسیب به IAN ممکن است در طول سه فاز در جراحی صورت گیرد: تحت فشار قرار گفتن عصب منتال در زمان بلند کردن فلپ، در هنگام نمایان شدن عصب در حین استئوتومی، در طول جایگذاری ایمپلنت.
مدت زمان و درجه اختلال عصب ممکن است همیشه به طور مستقیم به میزان فشرده سازی و کشش در هنگام عمل بستگی داشته باشد. اختلال عملکرد ممکن است همیشه به صورت بالقوه به دلیل تماس مستقیم عصب و ایمپلنت رخ دهد. ایمپلنت های دارای رزوه تیز قادر به تحریک مزمن عصب هستند که گاهی می تواند به صورت طولانی مدت موجب تشکیل ادم و بافت اسکار شود.(8)
Pimentel و همکاران(10) در مطالعه خود استخوان کورتیکال وستیبولاری را که توسط پیزوسرجری برداشته بودند به مکان اولیه خود بازگرداندند و آن را توسط مینی پلیت تثبیت کردند. درنتیجه تغییرات التهابی نمایان شدند و اندازه آن افزایش یافت. پس خیلی مهم است که عصب IAN تا حد ممکن تحت فشار قرار نگیرد. در مطالعه حاضر، به منظور کاهش فشرده سازی، ضخامت استخوان کاهش داده شد، به مکان اولیه خود برگردانده شد و فقط با سوچور تثبیت یافت.
بافت استخوان تا حداکثر دمای 47 درجه سانتی گراد به مدت یک دقیقه را می تواند تحمل کند. اگرچه در این دما آنزیم ها و سلول ها آسیب می بینند اما می توانند بازسازی شوند. در دماهای بالاتر جریان خون متوقف شده و نکروز غیر قابل برگشت رخ می دهد. در مطالعه Harder و همکاران(8) گزارش شده است که در صورت استفاده از پیزوسرجری برای استئوتومی، تنها 3 درجه سانتی گراد افزایش دمای درونی ایجاد می شود. طبق مطالعه آزمایشگاهی Schutz و همکاران(12) حتی استفاده متناوب از پیزوسرجری به مدت یک دقیقه دمایی کمتر از 47 درجه سانتی گراد ایجاد می کند؛ بنابراین استفاده از پیزوسرجری احتمال آسیب به عصب آلوئولار تحتانی را حین استئوتومی کاهش می دهد.
در یک مطالعه که از ایمپلنت هایی با قطر عریض تر (6 میلی متر) استفاده شده بود، در 43 درصد از بیماران امکان بازسازی در قسمت خلفی مندیبل به شدت تحلیل رفته با این نوع ایمپلنت به دلیل کمبود استخوان از نظر عرضی وجود نداشت؛ بنابراین در بیمارانی که در ناحیه خلفی مندیبل دارای ریج به شدت تحلیل رفته هستند و از نظر عرضی امکان قرار دادن ایمپلنت با قطر بالا وجود ندارد و همچنین استفاده از گرفت هم اندیکاسیون ندارد، از روش IANL استفاده می شود.(13و8)Kan و همکاران(14) دو روش IANL و IANT را با هم مقایسه کردند و پس از 10 تا 67 ماه مشاهده کردند در بیمارانی که در آن ها جراحی IANT انجام شده است، اختلالات بی حسی به صورت قابل توجهی از بیمارانی که در آن ها جراحی IANL انجام شده بود، بیشتر بود.
Rathod و همکاران(15)، 19 جراحی IANL در 15 بیمار انجام دادند. در تمامی بیماران، پس از عمل، اختلال بی حسی مشاهده شد؛ که با مشاهدات مطالعه حاضر تطابق داشت.
در برخی مطالعات اختلال بی حسی در روز بعد از عمل 100 درصد اعلام شده است.
خواجه احمد و همکاران(17) دو روش جراحی لترالیزیشن و ترنسپوزیشن را باهم مقایسه کردند. یک هفته بعد از جراحی، بی حسی لب پایین در هر دو گروه مشاهده شد. بعد از سه ماه، احساس لب پایین در هر دو گروه به جزیک نفر در هر گروه، نرمال گزارش شد. در نهایت هم بعد از یک سال این اختلال بی حسی در بیمار باقی ماند.
Vertimella و همکاران(3) جراحی لترالیزیشن در 125 بیمار و ترنسپوزیشن در 150 بیمار را انجام دادند. آن ها کمترین زمان بهبودی کامل را 6 ماه و بیشترین زمان پیگیری را 1/49 ماه اعلام کردند و در پایان 7 درصد از بیماران هنوز اختلال بی حسی داشتند.
نتایجی که از مطالعه مروری Abaye و همکاران(6) به دست آمد نشان داد که در تکنیک جابجایی عصب، کمترین زمان بهبودی دو ماه و بیشترین زمان بهبودی 4 ماه است و در نهایت، تمامی بیماران بهبودی کامل یافتند.
در مطالعه حاضر که بر روی 26 بیمار صورت گرفت، کمترین زمان بهبودی کامل یک هفته و بیشترین زمان پیگیری 12 ماه بود و درنهایت 19 درصد بیماران به طور کامل بهبود نیافتند. در تمامی بیماران اندازه ناحیه بی حس شده کاهش یافته و فقط یک نفر (8/3 درصد) از بیماران با لمس ناحیه ای که تاکنون بی حس مانده بود، چیزی احساس نمی کرد. همچنین تمامی بیمارانی که بعد از عمل جراحی دچار گزش گونه و لب شده بودند و دچار ریزش آب دهان در هنگام غذا خوردن و تکلم می شدند، به صورت کامل بهبود یافتند؛ درنهایت 3/92 درصد از بیماران از عمل جراحی خود رضایت کامل داشتند. در هیچ کدام از بیماران بی حسی باقی مانده مانع فعالیت روزانه آن ها نشده بود.
نتیجه گیری
همه بیماران روز پس از عمل جراحی عصب آلوئولار تحتانی متعاقب جایگذاری ایمپلنت اختلالات عصبی را گزارش کردند، اما پس از گذشت چند هفته به حالت نرمال اولیه بهبود یافتند.
تشکر و قدردانی
این مقاله از پایان نامه دکترای دندانپزشکی با کد اخلاق IR.MEDILAM.REC.1397.103 می باشد. بدینوسیله از دانشگاه علوم پزشکی ایلام که در انجام این کار تحقیقاتی ما را مساعدت فرمودند، کمال تشکر را دارم.
پرسشنامه
نام و نام خوانوادگی: جنس:
تاریخ تولد: شماره تلفن:
آدرس:
یک هفته بعد از جراحی تاریخ: / /
1-چه مدت بعد از عمل جراحی بی حسی شروع شده است؟
2-کدام یک از علائم زیر را دارید؟
بی حسی کامل بلی* خیر*
سوزش بلی* خیر*
درد بلی* خیر*
خارش بلی* خیر*
سوزن سوزن شدن بلی* خیر*
3-آیا با لمس آن ناحیه چیزی احساس می کنید ؟
بلی* خیر*
4-آیا از زمان بی حس شدن آن ناحیه تا به حال تغییری در بی حسی آن ناحیه ایجاد شده است ؟ (مثل مور مور شدن یا سوزن سوزن شدن) بلی* خیر*
5-آیا از زمان شروع بی حسی اندازه ناحیه بی حس شده کاهش یافته است ؟ بلی* خیر*
6-آیا شما در هنگام صحبت کردن، جویدن غذا و بلعیدن لب یا گونه خود را گاز می گیرید ؟ بلی* خیر*
7-آیا هنگام صحبت کردن، جویدن و بلعیدن، غذا یا آب از دهان شما سرازیر می شود ؟ بلی* خیر*
8-آیا این بی حسی مانع فعالیت های روزانه شما شده است؟ بلی* خیر*
9-آیا این بی حسی شما را از لحاظ احساسی تحت تاثیر گذاشته است ؟ بلی* خیر*