Document Type : original article
Authors
1 Associate Professor, Dept of Oral and Maxillofacial Pathology, School of Dentistry and Dental Research Center of Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
2 Assistant Professor, Dept of Oral and Maxillofacial Pathology, School of Dentistry and Dental Research Center of Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
3 Associate Professor, Dept of Pathology, Ghaem Hospital, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
4 Associate Professor, Dept of Epidemiology, Ghaem Hospital, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
5 Dentist
6 Postgraduate Student, Dept of Oral and Maxillofacial Pathology, Dental School, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
لکوپلاکیا بنا به تعریف WHO عبارت است از: پلاک یا لکه (Patch) سفیدی که از لحاظ بالینی یا آسیبشناسی به هیچ ضایعه دیگری اطلاق نشود و نتوان آن را از روی مخاط پاک کرد.(4-1) به علت اینکه لکوپلاکیا محدوده وسیعی از یک هایپرکراتوز خوشخیم تا یک سرطان سلول سنگفرشی مهاجم را دربرمیگیرد، بیوپسی برای تشخیص قطعی الزامی میباشد. مانند اکثر ضایعات سفید دهانی، رنگ ضایعه در نمای بالینی، ناشی از ضخیمشدن لایه کراتین سطحی یا ضخیمشدن لایه خاردار میباشد.(3-1)
لکوپلاکیا معمولاً به عنوان یک ضایعه پیشبدخیم یا پیشسرطانی در نظر گرفته میشود. شیوع تغییرات بدخیمی این ضایعات بیشتر از مخاط طبیعی است.(1)
تغییرات هیستوپاتولوژیک از یک هایپرکراتوز، دیسپلازی تا کارسینوم درجا و سرطان سلول سنگفرشی متفاوت است.(3و1)
از لحاظ میکروسکوپی، لکوپلاکیا به وسیله یک لایه ضخیم کراتین روی اپیتلیوم سطحی (هایپرکراتوز)، همراه یا بدون افزایش ضخامت لایه خاردار (آکانتوزیس) مشخص میشود. برخی از لکوپلاکیاها در عین حال که هایپرکراتوز سطحی دارند، آتروفی یا نازک شدن اپیتلیوم زیرین را نشان میدهند. اغلب در بافت همبندی زیرین، تعداد متفاوتی از سلولهای آماسی مزمن مشاهده میشوند.(3و1)
دیسپلازی اصولاً در اپیتلیوم دیده میشود و با مجموعهای از تغییرات شامل عدم یک شکل بودن سلولها و نیز از بین رفتن نظم ساختاری آنها مشخص میشود. همچنین سلولهای دیسپلاستیک تفاوت قابل توجهی در شکل (پلیمورفیسم) از خود نشان میدهند و اغلب دارای هستههای هیپرکروماتیک میباشند و نسبت اندازه هسته به سیتوپلاسم به طور غیرطبیعی بزرگ میباشند. اشکال میتوزی بیشتر از حد عادی دیده میشوند. به طور شایع میتوز در نواحی غیرطبیعی در اپیتلیوم ظاهر میشود.(5) اکثر ضایعات لکوپلاکیایی در بیوپسی هیچ گونه تغییر دیسپلازی را نشان نمیدهند. شواهد مبنی بر وجود دیسپلازی اپیتلیال تنها در 5% تا 25% موارد (در صورت احتساب کلیه نقاط دهان) دیده شده است. در صورتی که دیسپلازی حضور داشته باشد، این تغییرات دیسپلاستیک معمولاً از قسمتهای بازال و پارابازال اپیتلیوم آغاز میشوند. هر قدر اپیتلیوم بیشتر دیسپلاستیک گردد، تغییرات غیرمعمول اپیتلیال به سوی درگیری کل ضخامت اپیتلیوم وسعت مییابند.(3و1)
در مطالعهای که توسط Warnakulasuriya و همکارانش در سال 2008 بر روی سیستمهای طبقه بندی دیسپلازی دهانی انجام شد، پیشنهاد شده است به علت اختلاف در بین پاتولوژیستها در تصمیمگیری برای وجود دیسپلازی و شدت آن، بهتر است از سیستم جدید طبقهبندی دوتایی (بدون دیسپلازی، مشکوک، ریسک پایین/ متوسط تا شدید و متمایل به ریسک بالا) استفاده کرد. به نظر میرسد کاهش میزان انتخاب از سیستم سهتایی به دوتایی، باعث افزایش میزان توافق در بین پاتولوژیستها میشود. میزان کارآیی این سیستم باید در آینده ارزیابی شود.(6)
PCNA[1]، یک پروتئین با وزن مولکولی 36 کیلودالتون میباشدو در اوایل فاز G1 و فاز S از چرخه سلولی ساخته میشود. این پروتئین همچنین در ارتباط با مکانیسمهای تخریب و ترمیم DNA میباشد. PCNA بطور قوی با مناطق هستهای که در آن سنتز DNA اتفاق میافتد مرتبط میباشد
PCNA یک مارکر مفید در پرولیفراسیون سلولی است چون تظاهر و انتشار آن با میزان پرولیفراسیون سلولی و سنتز DNA مرتبط میباشد.
P53 یک مهارکننده ذاتی رشد سلولی میباشد و شکل جهش یافته آن در ایجاد تومور نقش دارد.(8و7) ژن سرکوب کننده تومور P53 اثرات مهارکننده رشد خود را حداقل تا حدی به وسیله تنظیم افزایشی تولید مهارکننده کینازهای وابسته به سیکلین اعمال میکند. موتاسیون این ژن و افزایش پروتئین آن در کارسینومهای سر و گردن مشاهده میگردد.(5و3) Soares و همکارانش در سال 2006 یک مطالعه گذشته نگر بر روی 95 بیوپسی دهانی انجام دادند که 27 نمونه فیبروز هیپرپلازی، 40 نمونه لکوپلاکیا و 28 نمونه کارسینوم سلولهای سنگفرشی دهانی بود. از 40 نمونه لکوپلاکیا، 16 مورد غیردیسپلاستیک و 24 مورد دیسپلاستیک بودند که 50% آنها دیسپلازی متوسط تا شدید داشتند. مقایسه بین این 4 گروه نشان داد که P53 و Ki67 به ترتیب در ضایعات خوشخیم، پیشبدخیم و بدخیم افزایش داشت. در مقابل ارتباط بین افزایش سطح PCNA و ضایعات پیشبدخیم و بدخیم غیرممکن بود و در نتیجه آنها نتیجه گرفتند که PCNA مارکر خوبی برای نشان دادن ضایعات پیشسرطانی نمی باشد.(9)
هدف از این مطالعه تعیین و مقایسه بروز آنتی ژن P53 و
PCNA در لکوپلاکیای مخاط دهان با و بدون دیسپلازی و اپیتلیوم طبیعی مخاط دهان به روش ایمونوهیستوشیمی بود.
مواد و روشها
در این مطالعه توصیفی-تحلیلی که به صورت مقطعی اجرا گردید، نمونهها از آرشیو دانشکده دندانپزشکی مشهد بخش آسیبشناسی تهیه شد. نمونههای مورد مطالعه شامل 63 بلوک موجود در بایگانی بخش آسیبشناسی دانشکده دندانپزشکی مشهد بود. 53 مورد از این 63 بلوک، مربوط به لکوپلاکیا (17 مورد بدون دیسپلازی، 15 مورد با دیسپلازی خفیف، 14 مورد با دیسپلازی متوسط و 7 مورد با دیسپلازی شدید) و 10 مورد مربوط به مخاط طبیعی دهان بود. ولی به دلیل آماسی بودن بافت همبندی مربوط به مخاط طبیعی دهان در اکثر موارد، نتوانستیم نمونههای بیشتری تهیه نماییم.
پس از بازبینی نمونهها توسط دو پاتولوژیست و نشانهگذاری کانون مناسب از هر بلوک پارافینی دو برش 4 میکرونی جهت رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی برای مشخص شدن میزان بروز پروتئینهای P53 و PCNA طبق دستورالعمل کارخانه سازنده (Novo Castra) تهیه گردید.
روش رنگ آمیزی: پس از تهیه برشهای بافتی از بلوکهای پارافینی به ضخامت 4 میکرون، آنها را بمدت 24 ساعت در حرارت اتاق قرار دادیم. سپس آنها را در گزیلن دپارافینه کرده و سپس مراحل رنگآمیزی را براساس دستورالمعل کارخانه سازنده (Novo Castra) بدینگونه انجام دادیم: به منظور بازیافت آنتیژنی ابتدا آنها را در محلول سیترات در ماکروویو به مدت 35 دقیقه قرار دادیم. سپس آنها را با آبمقطر شسته و آنها را در محیط مرطوب گذاشتیم و پس از آن به ترتیب در محلولهای پراکسیداز، آنتیبادی
(PCNA, P53)، Link، استرپتاویدین، کروموژن، هماتوکسیلین گذاشته و در بین هریک از مراحل فوق، به مدت 5 دقیقه آنها را در آبمقطر شستشو دادیم. سپس در الکل مطلق قرار داده و با چسب انتلان چسباندیم. اسلایدهای رنگآمیزی شده زیر میکروسکوپ نوری با درشت نمایی 400´ و 100´ تحت مطالعه قرار گرفته و با استفاده از مقایسه با نمونه شاهد مثبت (آدنوکارسینوم کولون، گره لنفی راکتیو) از صحت رنگآمیزی اطمینان حاصل گشت. برای ارزیابی فعالیت نشانگر P53 نمونههایی که کمتر از 5% سلولهای اپیتلیالی آنها رنگ گرفته بود به عنوان (-)، نمونههایی که 25-6% سلولهای اپیتلیالی آنها رنگ گرفته بود به عنوان (+) در نظر گرفته شدند. نمونههایی که 50-26% سلولهای اپیتلیالی آنها رنگ گرفته بود به عنوان (++) در نظر گرفته شدند.(10) در نهایت چنانچه بیش از 50% سلولهای اپیتلیالی رنگ میگرفت به عنوان (+++) در نظر گرفته میشد. برای ارزیابی فعالیت نشانگر PCNA، تعداد سلولهای مثبت در حداقل 1000 سلول در مناطقی با حداکثر فعالیت PCNA شمارش گردید و تعداد سلولهای مثبت به شکل درصدی از کل سلولهای شمارش شده برآورد شد (Label Index).(11)
از لحاظ شدت رنگ پذیری نشانگرها، رنگ پذیری هسته سلولهای تومورال به 4 دسته عدم بروز (-) ضعیف (قهوهای کم رنگ+)، متوسط (قهوهای بلوطی ++) و شدید (قهوهای سوخته +++) تقسیمبندی شدند.(12)
موقعیت بروز P53 و PCNA به تفکیک محل در اپیتلیوم در 1) طبقه بازال، 2) در طبقه بازال و پارابازال، 3) در 3/1 ضخامت اپیتلیوم، 4) در 2/1 ضخامت اپیتلیوم، 5) در 3/2 ضخامت اپیتلیوم، 6) در تمام ضخامت اپیتلیوم مشخص گشت.
آزمونهای آماری مورد استفاده عبارت بود از آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه، کروسکال-والیس و ضریب همبستگی اسپیرمن. در همه آزمونها سطح معنیداری 05/0 بود.
یافتهها
اکثریت نمونههای بافت نرمال و لکوپلاکیای بدون دیسپلازی، پروتئین P53 را در طبقه بازال بروز دادند (به ترتیب 50% و 5/76%) و همچنین اکثریت نمونههای لکوپلاکیا با دیسپلازی خفیف، P53 را در ناحیه بازال بروز دادند (7/66%). این ارقام در مورد لکوپلاکیا با دیسپلازی متوسط (4/21%) و مربوط به ناحیه بازال و پارابازال و برای لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید (9/42%) و مربوط به کل ضخامت اپیتلیوم بود (تصویر 1).
در نهایت 40% نمونههای نرمال و 6/17% لکوپلاکیای بدون دیسپلازی P53 را بروز دادند. با توجه به آزمون کروسکال-والیس اختلاف معنیداری از لحاظ درجه بندی P53 در بین گروههای تحت مطالعه وجود داشت (001/0P<). با توجه به این آزمون اختلاف معنیداری از لحاظ درجهبندی P53 در بین انواع لکوپلاکیا وجود داشت (001/0P<). همچنین اختلاف معنیداری از لحاظ درجهبندی P53 در بین سه گروه مخاط نرمال، لکوپلاکیا بدون دیسپلازی و لکوپلاکیاهای با دیسپلازی به عنوان یک مجموعه وجود داشت (001/0P<) (جدول 1).
تمامی نمونهها PCNA را بروز دادند. بیشترین میانگین درصد بروز PCNA در بین گروههای تحت مطالعه در لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید (5/12±1/87) و کمترین میزان آن در لکوپلاکیا بدون دیسپلازی (1/7±06/15) دیده شد و با توجه به آنالیز واریانس یک طرفه اختلاف آماری معنیداری از لحاظ بروز PCNA بین گروههای تحت مطالعه وجود داشت (001/0P< و 395/50F=).
بر طبق آزمون، اختلاف آماری معنیداری از لحاظ بروز PCNA در بین انواع لکوپلاکیا وجود داشت (001/0P< و 752/54F=). همچنین اختلاف آماری معنیداری از لحاظ بروز PCNA بین سه گروه مخاط نرمال، لکوپلاکیا بدون دیسپلازی و مجموعه لکوپلاکیاهای با دیسپلازی وجود داشت (001/0P< و 728/8F=). با توجه به آزمون کروسکال-والیس اختلاف آماری معنیداری از لحاظ درجه بندی PCNA در بین 5 گروه تحت مطالعه وجود داشت (001/0P<) و همچنین اختلاف آماری معنیداری از لحاظ درجهبندی سلولهای اپیتلیالی ضایعات، در بروز PCNA در بین انواع لکوپلاکیاها وجود داشت (001/0P<) که در لکوپلاکیا بدون دیسپلازی در رابطه با درجه بندی (+) از همه بیشتر و در لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید از همه کمتر بود. درجه بندی (++) در لکوپلاکیا با دیسپلازی متوسط از همه بیشتر و در لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید از همه کمتر بود. درجه بندی (+++) در
لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید از همه بیشتر بود (تصویر 2).
همچنین اختلاف آماری معنیداری از لحاظ درجهبندی PCNA بین سه گروه مخاط نرمال، لکوپلاکیای بدون دیسپلازی و مجموعه لکوپلاکیاهای با دیسپلازی وجود داشت (001/0P<) (جدول 2).
با استفاده از آنالیز واریانس یکطرفه اختلاف آماری معنیداری میان 5 گروه وجود داشت (001/0P<). همچنین اختلاف آماری معنیداری میان انواع لکوپلاکیا وجود داشت (001/0P<) و تفاوت معنیداری بین بافت نرمال، لکوپلاکیا بدون دیسپلازی و مجموعه لکوپلاکیا با دیسپلازی وجود داشت (001/0P<) (جدول 3).
با توجه به آنالیز واریانس یکطرفه اختلاف معنیداری بین گروههای تحت مطالعه از نظر بروز P53 وجود داشت (001/0P< و 9/63F=).
بر طبق همین آزمون اختلاف معنیداری از لحاظ درصد بروز P53 در بین انواع لکوپلاکیا وجود داشت (001/0P< و 6/68F=). همین طور تفاوت معنیداری از لحاظ بروز P53 بین بافت نرمال، لکوپلاکیای بدون دیسپلازی و مجموعه لکوپلاکیا با دیسپلازی وجود داشت (001/0P< و 097/9F=).
با توجه به ضریب همبستگی اسپیرمن، P53 و PCNA با یکدیگر ارتباط مستقیم داشته و همسوی با هم عمل میکنند) (764/0r=) (نمودار 1).
جدول 1 : فراوانی درجه بندی تظاهر نشانگر P53 در گروههای تحت مطالعه بر حسب تعداد سلولهای شمارش شده مثبت
ضایعه |
- |
+ |
++ |
+++ |
||||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
بافت نرمال |
6 |
0/60 |
4 |
0/40 |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
لکوپلاکیا بدون دیسپلازی |
4 |
5/23 |
13 |
5/76 |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
لکوپلاکیا با دیسپلازی خفیف |
3 |
0/20 |
10 |
7/66 |
2 |
3/13 |
0 |
0/0 |
لکوپلاکیا با دیسپلای متوسط |
0 |
0/0 |
5 |
7/35 |
8 |
1/57 |
1 |
2/7 |
لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
2 |
6/28 |
5 |
4/71 |
تصویر 1 : تظاهر شدید P53 با سلولاریتی +++ در دیسپلازی شدید در تمام ضخامت اپیتلیوم (بزرگنمایی x100)
تصویر 2 : تظاهر شدید PCNA با سلولاریتی +++ در تمام ضخامت – دیسپلازی شدید (بزرگنمایی x100)
جدول 2 : محل بروز PCNA در گروههای تحت مطالعه
محل بروز |
نرمال |
لکوپلاکیا بدون دیسپلازی |
لکوپلاکیا با دیسپلازی خفیف |
لکوپلاکیا با دیسپلازی متوسط |
لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید |
|||||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
ناحیه بازال |
6 |
0/60 |
12 |
5/70 |
7 |
7/43 |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
ناحیه بازال و پارابازال |
4 |
0/40 |
5 |
4/29 |
6 |
5/37 |
5 |
4/38 |
0 |
0/0 |
ناحیه 3/1 ضخامت اپیتلیوم |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
2 |
5/12 |
2 |
3/15 |
0 |
0/0 |
ناحیه 2/1 + 3/2 ضخامت اپیتلیوم |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
1 |
25/6 |
3 |
0/23 |
4 |
1/57 |
کل ضخامت اپیتلیوم |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
0 |
0/0 |
3 |
0/23 |
3 |
8/42 |
جدول 3 : میانگین و انحراف معیار درصد سلولهای اپیتلیالی رنگ آمیزی شده با PCNA و P53
ضایعه |
PCNA |
P53 |
||
تعداد |
(انحراف معیار) میانگین |
تعداد |
(انحراف معیار) میانگین |
|
بافت نرمال |
15 |
(2/4) 0/18 |
10 |
(1/6) 2/4 |
لکوپلاکیا بدون دیسپلازی |
17 |
(1/7) 0/15 |
17 |
(7/5) 1/7 |
لکوپلاکیا با دیسپلازی خفیف |
16 |
(8/17) 6/22 |
15 |
(3/10) 8/17 |
لکوپلاکیا با دیسپلای متوسط |
13 |
(1/12) 6/34 |
14 |
(3/12) 1/12 |
لکوپلاکیا با دیسپلازی شدید |
7 |
(5/12) 1/87 |
7 |
(6/12) 5/12 |
نتیجه آنالیز واریانس |
001/0P< و 395/50F= |
001/0P< و 9/63F= |
نمودار 1 : ارتباط تظاهر P53 و PCNA در ضایعات مورد مطالعه
بحث
لکوپلاکیا شایعترین ضایعه پیشبدخیم در مخاط دهان است.(14و13) علت آن همچنان ناشناخته باقی مانده است.(4) البته موارد متعددی را در بروز آن دخیل دانستهاند که شامل سیگار یا تنباکوی جویدنی، برخی از میکروارگانیسمها و ...
میباشد.(15و4و3و1)
از لحاظ میکروسکوپی لکوپلاکیا به وسیله یک لایه ضخیم کراتین روی اپیتلیوم سطحی همراه یا بدون افزایش ضخامت لایه خاردار مشخص میشود. تغییرات هیستوپاتولوژیک از یک هیپرکراتوز، دیسپلازی تا کارسینوم درجا و سرطان سلول
سنگفرشی متفاوت است.(4و3)
اکثر ضایعات لکوپلاکیا در بیوپسی هیچگونه تغییر دیسپلازی را نشان نمیدهند و دیسپلازی اپیتلیال تنها در 25-5% موارد دیده شده است.(4)
P53 یک مهارکننده ذاتی رشد سلولی میباشد و شکل جهش یافته آن در ایجاد تومور نقش دارد.(7و6)
یک مارکر دیگر که برای پیشبینی در بعضی از مطالعات پیشنهاد گردیده است، Proliferative cell nuclear antigen
(PCNA) میباشد که جهت بررسی فعالیت تکثیری سلولها استفاده میشود(16) مطالعه ما که تظاهر P53 را هم از لحاظ تعداد سلولهای اپیتلیالی مثبت و هم از لحاظ شدت رنگپذیری آنها بررسی نموده، نشان داده است که تعداد سلولهای P53 مثبت و همچنین شدت رنگپذیری آنها به ترتیب از بافت نرمال به سمت دیسپلازی شدید افزایش مییابد و این در حالی است که هر چه به سمت دیسپلازی شدید پیش میرویم محل بروز P53 از لایههای بازال در سلولهای طبیعی به سمت لایههای سطحیتر و تمام ضخامت پیشرفت میکند.
این نتایج با تحقیق Soares و همکارانش مطابقت دارد. در این مطالعه نشان داده شد که تظاهر P53 به ترتیب از ضایعات خوشخیم به پیشبدخیم تا بدخیم افزایش مییابد.(9)
همین طور در مطالعهای که توسط Santos-Garcia با استفاده از تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد، مشخص گردید که ارزیابی نشانگر Ki-67 در مراحل اولیه ضایعات لکوپلاکیا و مارکر P53 در مراحل پیشرفته این ضایعات ارزشمند است و مطالعه این مارکرها میتواند در تشخیص زودرس ضایعات پیشسرطانی و نتیجتاً درمان آنها مفید باشد. این مطالعه از لحاظ بررسی P53 و نتایج آن، با مطالعه ما مطابقت نسبی دارد.(17)
در مطالعه ما، بررسی بروز PCNA از لحاظ تعداد سلولهای اپیتلیالی مثبت و شدت رنگپذیری آنها در گروههای هدف انجام شد که به ترتیب از دیسپلازی خفیف تا شدید افزایش داشت و همین طور محل بروز آن در نمونههای بافت نرمال و دیسپلازی خفیف، بیشتر در لایه بازال و در دیسپلازی شدیدتر به سمت لایههای سطحی و در نهایت کل ضخامت اپیتلیوم بوده است. این نتایج در مورد نشانگرهای P53 و PCNA مشابه مطالعات ذیل بوده است.
در مطالعه Tsuzuki، تظاهر PCNA را در سرطان سلول سنگفرشی با استفاده از تکنیک ایمنوهیستوشیمی نشان داد و نتیجه گرفت که PCNA با پیشرفت بیماری افزایش مییابد.(18)
در مطالعه Iwasa، P53 و PCNA مثبت بطور ثابتی از 35 تا هیپرپلازی تا دیسپلازی خفیف، متوسط، شدید و در نهایت سرطان سلول سنگفرشی افزایش نشان داد که با مطالعه ما در مورد لکوپلاکیا همخوانی دارد.(19)
همینطور در مطالعه Girod که بر روی 256 نمونه پیشبدخیم، بدخیم و متاستاتیک نشان داده شد که یک افزایش در تظاهر PCNA از بافت طبیعی به سمت سرطان سلول سنگفرشی با درجه تمایز متوسط وجود دارد.(20)
Lan و همکارانش نشان دادند که میزان بروز P53 و PCNA با درجه دیسپلازی ضایعات لکوپلاکیا و درجهبندی هیستولوژیک سرطان سلول سنگفرشی حفره دهان ارتباط مستقیم دارد و در اپیتلیوم دیسپلاستیک این دو مارکر در نواحی سوپرابازال و لایههای تحتانیتر طبقه خاردار بروز مییابند که از لحاظ خصوصیات دیسپلاستیک با مطالعه ما مطابقت دارد.(21)
در مقابل میتوان از مطالعه Anghelina و همکاران نام برد که میزان بروز P53 در نمونههای کارسینوم درجا در درصد پایینی از نمونهها بروز یافته است (28% دیسپلازی متوسط و فقط یک نمونه کارسینوم درجا) که ممکن است به دلیل اختلاف در نحوه رنگآمیزی ایمنوهیستوشیمی باشد. البته در این مطالعه نشانگر PCNA در تعیین شدت دیسپلازی مفید دانسته شده است.(22)
مطالعه دیگری که با نتایج تحقیق ما ناهمگون میباشد، مطالعهای است که توسط Liu و Klein با استفاده از تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام گردید، نشان داده شد که مارکرهای پرولیفراسیون سلولی مثل PCNA، قادر به درجهبندی دیسپلازی در لکوپلاکیا نمیباشند و با توجه به سادگی در استفاده و پذیرش همگانی، Ki-67 را به عنوان یک مارکر قابل اعتماد برای پیش بینی بدخیمی پیشنهاد کردند.(23)
نتیجه گیری
افزایش بروز P53 و PCNA با درجه دیسپلازی لکوپلاکیای دهان ارتباط دارد و از این دو نشانگر میتوان برای درجهبندی دقیقتر دیسپلازی، همچنین یافتن ضایعات لکوپلاکیای دیسپلاستیک استفاده نمود. همچنین، میتوان از PCNA و P53 بعنوان مارکرهای پیش بینی کنندة تغییرات بدخیمی در ضایعات لکوپلاکیای دهانی استفاده نمود.
تشکر و قدردانی
بدینوسیله نویسندگان این مقاله از حمایت مادی و معنوی معاونت محترم پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در انجام این طرح تحقیقاتی قدردانی میگردد.