Comparison of Flexural Strength of Conventional Brazing & Cast to Techniques in Fixed Partial Dentures Using Base Metal Alloys

Document Type : original article

Authors

1 Assistant Professor, Dept of Prosthodontics, Dental School, Babol University of Medical Sciences, Babol, Iran

2 Associate Professor, Dept of Prosthodontics, School of Dentistry and Dental Research Center of Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran

3 Associate Professor, Dept of Biostatistics, School of Medicine and Neonatal Research Center of Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran

Abstract

Introduction: Researches about conventional soldering of base metal alloys have shown that they are unpredictable and too technique sensitive. The objective of this study was the introduction of cast to technique (casting for second time) and comparison of its flexural strength with conventional soldering.
Materials & Methods: In this experimental in vitro study, 30 cylindrical metal patterns with 60mm length and 3mm diameter from base metal alloy "super cast" were prepared. Each was divided into two identical 30mm components by Cr-Co disc and subgrouped into two equal groups (N=30). In the first group, samples were placed on a plaster index with an interplaster distance of 0.3mm. Then this distance was filled with duralay acryl, and soldering process was accomplished on these 15 samples. In the second group, after creating an appropriate undercut at the end of each sample, specimens were attached with Duralay, a 10 gauge sprue with 12mm length was attached in the center of all samples and again the samples were burnout and cast with super cast alloy again. 3 point flexure test with zwick instron testing machine was accomplished and data were analyzed with F & T tests.
Results: The flexure strength comparison of conventional soldering and cast to technique showed that there was no statistical difference between them. According to coefficient of variation, dispersive investigation of flexure strength for both groups was accomplished and showed that in soldering group, it was 1.5 times greater than cast to group.
Conclusion: This study showed that flexural strength of cast to technique was comparable with conventional soldering. However, the results of cast to technique were more predictable than those of conventional soldering.

Keywords


مقدمه

لحیم‏کاری یکی از مراحل اجتناب ناپذیر در پروتزهای ثابت است. امروزه با توجه به اینکه قیمت آلیاژهای نابل بسیار زیاد است، استفاده از آلیاژهای بیس رو به افزایش می‏باشد. تاکنون، در مورد میزان موفقیت رستوریشن‏های فلز-سرامیک ساخته شده از آلیاژهای بیس نتایج مختلفی ذکر شده است.

از مزایای واضح لحیم‏کاری، تطابق بهتر مارژین در پروتزهای پارسیل ثابت (FPD[1]) لحیم شده می‏باشد.(1)

Gegauff و Rosentiel نشان دادند که بهترین تطابق مارژین توسط روش لحیم در مقایسه با روش کستینگ یک مرحله ای بدست می‏آید.(2) Celland و همکاران در مطالعه خود بر روی اسکلت فلزی (Frame work) واحدی ایمپلنت نشان دادند که میزان استرس منتقل شده به پایه‏ها وقتی اسکلت فلزی (Frame work) دو قسمت شده و لحیم می‏شود، کاسته می‏شود. این امر نشان دهنده نیاز به لحیم کردن برای اطمینان از تطابق غیرفعال (Passive fit) است.(3) Brantely و Carr نتیجه گرفتند که کستینگ‏های یک تکه ای سوپراستراکچر ایمپلنت‏ها، رضایت‏بخش نیستند. استفاده از لحیم یا لحیم لیزری سوپراستراکچر، باعث کاهش تنش‏های وارده به استخوان می‏شود.(4)

با وجود مزایای زیاد آلیاژهای بیس یکی از مشکلات مطرح هنگام استفاده از این آلیاژها، حساسیت بالای تکنیکی آنهاست. تنوع بسیار وسیعی در کیفیت و استحکام اتصالات لحیمی آلیاژهای بیس وجود دارد. دوعامل عمده نقایص ایجاد شده در لحیم آلیاژهای بیس، اعمال گرمای بیش از حد به فلز اصلی و استفاده بیش از حد فلاکس به منظور جریان کافی در لحیم می‏باشد. عدم توانایی فلاکس فلوراید در حل کردن اکسید بریلیوم در آلیاژهای بیس حاوی بریلیوم، یکی از دلایل ضعیف بودن استحکام آنهاست. کاملاً ثابت شده است که توانایی فلاکس در حل کردن اکسیدها، به ترتیب از نیکل به کروم و بریلیوم کاهش می‏یابد. نیاز به مقادیر بیشتری از فلاکس برای حل کردن اکسید بریلیوم، خود باعث افزایش نقایص در محل لحیم می‏شود. زیرا به دلیل زیاد بودن فلاکس حذف آن بصورت ناکافی انجام می‏گیرد.(5)

نقایصی همچون ترک‏‏های کوچک، تخلخل، حباب‏‏های بزرگ و کوچک و تجمع فلاکس ممکن است به عنوان نقطه تمرکز تنش عمل کرده و باعث ایجاد شکست حتی در نیرو‏های کم می‏شود. در مطالعه Staffanou نشان داده شد که 20% از اتصالات لحیمی بعد از پخت پرسلن، در مورد آلیاژ‏های بیس، بایستی دوباره لحیم می‏شد، زیرا آنها به  قدری  ضعیف  بودند  که  با  فشار   انگشت  شکسته

می‏شدند.(6)

در مطالعه Towsend با وجود کنترل شرایطی همچون وجود فاصله کافی و مناسب بین قطعات، بیش از 3/1 اتصالات لحیمی آلیاژ‏های بیس مستعد شکستن بودند.(7) در مطالعه Anusavice تنوع زیادی در کیفیت محل لحیم با آلیاژ‏های بیس، بدون توجه به فاصله بین دو قطعه نشان داده شد که علت این شکست‏ها، بیشتر به خاطر حباب‏های ناشی از احتباس گاز یا انقباض موضعی بود. در کل لحیم‏کاری آلیاژ‏های بیس غیرقابل پیش بینی است.(5)

خواص مکانیکال، شیمیایی و فیزیکی اسکلت فلزی (Frame work) بطور اجتناب ناپذیری در روش لحیم‏کاری دستخوش تغییر می گردد. تغییر در ترکیب شیمیایی محل لحیم، باند پرسلن را تحت تاثیر قرار می‏دهد. مطالعه Calindo نشان داد که کاربرد لحیم در اسکلت فلزی FPD یا روکش می‏تواند استحکام شکست باند بین فلز و چینی را بکاهد و طول عمر یک FPD یا روکش را کم کند.(8)

به دلیل مشکلات لحیم‏کاری آلیاژ‏های بیس، روش‏‏ها‏ی جایگزین متنوعی توصیه شده است. یکی از این روش‏‏‏ها‏، کستینگ برای بار دوم یا روش Cast to است که اولین بار توسط Weiss و Munyon در سال 1980 ارائه شد. اجزایی که با این روش به هم متصل می‏شوند توسط گیر مکانیکی در کنار هم نگهداشته می‏شوند. اشکال گیردار (Undercut) در دو سمت قطعاتی که به هم اتصال خواهند یافت ایجاد می‏شود.(9)

از این روش استفاده متنوعی در مقالات شده است. از جمله آن، استفاده از کستینگ برای بار دوم در ساخت سوپراستراکچر‏‏ها‏ی  چند واحدی  متکی بر  ایمپلنت و  بار

اوردنچر از جنس آلیاژ‏‏ها‏ی High noble می‏باشد.(11و10)

در  مطالعه  Romero،  برای  بررسی  دقت  سه  روش

لحیم‏کاری معمولی،  کستینگ برای بار  دوم و  لحیم‏کاری

لیزری 30 بار متکی بر دو ایمپلنت ساخته شد (هر روش 10n=). جنس بار‏‏ها‏ی ساخته شده از طلای نوع IV بود. تطابق پاسیو بار‏‏ها‏ی ساخته شده توسط روش لیزری از همه بهتر بود. اختلاف قابل توجهی بین روش Cast to و روش لیزری وجود نداشت. ولی روش لحیم‏کاری معمولی بدترین نتایج را در پی داشت.(10)

تاکنون در مقالات، به بررسی استحکام خمشی الگو‏‏ها‏ی ساخته شده از آلیاژ بیس توسط روش Cast to، پرداخته نشده است. هدف اصلی از این تحقیق پاسخگویی به این سوال بود که، آیا استحکام خمشی روش Cast to در آلیاژ‏های بیس در حد و اندازه روش معمول لحیم‏کاری می‏باشد و آیا از این روش می‏توان به عنوان جایگزینی مناسب برای روش لحیم‏کاری معمولی (با توجه به معایب فراوان آن) استفاده کرد یا خیر؟

مواد و روش‏‏ها

جهت انجام این مطالعه آزمایشگاهی تجربی، از لوله‏‏های استوانه ای پلاستیکی، جهت تهیه 30 نمونه به طول 60 میلیمتر و قطر 3 میلیمتر استفاده شد. اندازه گیری دقیق نمونه‏‏ها توسط یک کولیس دیجیتال انجام گرفت. این نمونه‏‏ها، پس از اسپروگذاری با استفاده از گچ فسفات باندد (BeGo, Germany) Begovest سیلندرگذاری شدند. پس از عملیات Burn out، طبق دستور کارخانه سازنده، عمل ریختگی توسط آلیاژ بیس سوپرکست
(Super cast, Switzerland) و با استفاده از دستگاه سانتریفوژ Kerr (Germany) انجام گردید. پس از اینکه سیلندر‏ها در درجه حرارت اتاق سرد شدند، نمونه‏‏ها از سیلندر خارج شدند و با سندبلاست آلومینای 50 میکرونی اضافات برداشته شد. مجدداً ابعاد نمونه‏‏های تهیه شده، توسط کولیس اندازه‏گیری شد. نمونه‏‏هایی که ابعاد آنها تغییر یافته بود و بطور کلی نمونه‏‏های ناقص از رده خارج و طبق روش فوق بجای آنها نمونه جدید ساخته شد. نمونه‏‏های تهیه شده بوسیله دیسک Cr-Co به ضخامت 3/0 میلی متر که بر روی دستگاه Nonstop نصب شده بود به دو قسمت مساوی تقسیم شدند. بدین ترتیب برای هر گروه مورد مطالعه تعداد 30 قطعه 30 میلیمتری تهیه شد. به منظور اتصال نمونه‏‏ها به یکدیگر (در هر دو گروه) و ثابت کردن نمونه‏‏ها در فاصله مناسب از یکدیگر، یک ایندکس گچی بصورت یک سکو آماده شد. طوریکه نمونه‏‏ها در راستای مستقیم قرار بگیرند. برای تنظیم نمونه‏‏ها در فاصله مناسب از یکدیگر، صفحه ای به ضخامت 3/0 میلیمتر در حد واسط دو میله قرار گرفت و انتهای میله‏ها توسط موم چسب داغ به گچ زیرین متصل شد (تصویر 1).

 

 

 

تصویر 1 : ایندکس گچی و نمونه ها

 

در گروه لحیم‏کاری پس از برداشتن صفحه فاصله انداز بین دو میله، به جای آن آکریل دورالی
(Rilance, USA) با قوام مناسب قرار داده شد. پس از سخت شدن آکریل، دو قطعه فلزی متصل شده به هم، از روی گچ برداشته شد. نمونه‏ها در گچ فسفات باندد
BeGo Vest قرار گرفتند. از تورچ تک سوراخ گاز اکسیژن، به منظور لحیم‏کاری استفاده شد. پس از انجام لحیم‏کاری در این گروه، نمونه‏ها از گچ خارج شده و با سندبلاست آلومینای 50 میکرونی کاملاً تمیز شدند. محل لحیم با استفاده از ذره بین دقیقاً بررسی شد. مواردی که

دارای  حباب  بودند  از  رده  خارج  و  طبق روش فوق،

نمونه‏های جدید جایگزین گردید.

در گروه Cast to، قبل از قرار دادن نمونه‏ها بر روی سکوی گچی، آندرکات مناسبی در انتهای هر میله ایجاد شد (تصویر 2).

 

 

تصویر 2 : شکل آندرکات

 

سپس نمونه‏ها مانند نمونه‏های گروه اول مقابل هم بر روی سکو قرار گرفتند و با فاصله 3/0 میلی متر از یکدیگر با آکریل دورالی به یکدیگر متصل شدند. اسپرویی با قطر 10 گیج و طول 12 میلی متر به مرکز میله‏ها در محل اتصال قطعات توسط آکریل دورالی، بصورت عمودی وصل شد (تصویر 3).

 

 

 

تصویر 3 : اسپروگذاری

 

نمونه‏های این گروه مجدداً توسط گچ فسفات باندد BeGo Vest سیلندرگذاری شدند.

پس از عمل Burn out، برای ریختن از همان فلز Super Cast  اولیه استفاده شد. پس از سرد شدن سیلندرها

در دمای اتاق، نمونه‏ها از سیلندر خارج شده و با استفاده

از سندبلاست و مولت سنگی تمیز شدند.

سطح مقطع محل اتصالات قطعات در هر دو گروه برای کلیه نمونه‏ها یکسان بود. بعد از آماده شدن نمونه‏ها، تست خمش سه نقطه ای توسط دستگاه
(Zwick, Germany) در آزمایشگاه دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد انجام گرفت. برای انجام آزمایش، از تست فشاری با سرعت 1 میلی متر در دقیقه استفاده شد. نیرو مستقیماً به مرکز میله‏ها بصورت عمودی وارد شد تا زمانی که شکست در نمونه‏ها رخ دهد. اطلاعات آماری بدست آمده، توسط آزمون کای دو و t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته‏ها

از تعداد 30 نمونه، 15 عدد به روش معمول لحیم‏کاری و 15 عدد به روش Cast to ساخته شد و توسط دستگاه Zwick تحت آزمایش تست استحکام خمشی قرار گرفت.

ابتدا، با استفاده از آزمون Kolmogrov Smirnov فرض نرمال بودن را برای 2 گروه تحت مطالعه مورد بررسی قرار دادیم. نتیجه بررسی نشان داد که در سطح 05/0=α داده‏های هر دو گروه نرمال بود. در ادامه میانگین و انحراف معیار استحکام شکست خمشی هر کدام از گروه‏ها بررسی شد (جدول 1).

میانگین استحکام شکست در نمونه‏های مربوط به گروه لحیم‏کاری از نظر مقدار بیشتر از گروه Cast to بود.

آزمون t-student نشان داد که میانگین دو روش لحیم‏کاری معمولی و روش Cast to از نظر استحکام خمشی، تفاوت آماری معنی داری نداشت (146/0P= و 49/1t=).

توزیع فراوانی سطوح استحکام خمشی در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن در جدول 2 آمده است، آزمون کای دو نتایج معنیداری را نشان نداد (058/0P=).

همچنین دو گروه از نظر ضریب تغییرات مورد مقایسه قرار گرفتند که نتایج آن در جدول 3 آمده است.

بر اساس جدول فوق، پراکندگی مقادیر استحکام خمشی در گروه Soldering تقریباً 5/1 برابر گروه Cast to بود.


 

جدول 1 : میانگین و استحکام شکست در گروه‏های مورد مطالعه بر حسب نیوتن

گروه‏های مورد مطالعه

تعداد نمونه

میانگین استحکام خمشی

انحراف معیار

حداقل

حداکثر

Soldering

15

1/234

6/81

97/54

33/334

Cast to

15

8/197

5/46

23/138

12/287

146/0P=         49/1t=

 

جدول 2 : توزیع فراوانی استحکام خمشی در گروه لحیم‏کاری معمولی و گروه Cast to

گروه

Soldering

Cast to

تعداد

درصد

تعداد

درصد

N250

7

7/46

12

0/80

N250>

8

3/53

3

0/20

مجموع

15

100

15

0/100

58/3Chi-square=                       058/0P=                         N= Newton

جدول 3 : ضریب تغییرات در دو گروه مورد مطالعه

گروه

ضریب تغییرات

Soldering

8/34

Cast to

5/23

 

 


بحث

لحیم‏کاری یکی از مراحل اجتناب ناپذیر در پروتزهای ثابت است. با وجود استفاده گسترده از آلیاژهای بیس در دندانپزشکی، حساسیت تکنیکی لحیم‏کاری، به دلیل وجود متغیرهای مختلف، بسیار بالاست. از جمله علل این حساسیت تکنیکی می‏توان به عدم توانایی فلاکس در انحلال اکسیدهای فلزی، روش‏های نامناسب فلاکس زدن، گرمادهی بیش از حد یا کمتر از حد محل اتصال، فاصله غیرایده آل و یا ترکیبی از این متغیرها اشاره کرد.(5)

فاکتورهای بی شماری کیفیت و استحکام محل لحیم را تحت تاثیر قرار می‏دهند و منجر به شکست آن می‏شوند. محل لحیم مقاومت بسیار کمی به خوردگی داشته که نه تنها نتایج زیبایی ضعیفی دارد، بلکه خوردگی لحیم، خصوصیات فیزیکی محل لحیم را متاثر ساخته و باعث تحریک بیولوژیک محیط دهان شامل واکنش‏های آلرژیک، لیکن پلان و ... می‏شود.(12) لحیم، پتانسیل بد رنگ کردن چینی را دارد و علاوه بر آن استحکام شکست باند بین لحیم و چینی کمتر از فلز اصلی و چینی است.(13)

مطالعات بسیاری بر روی لحیم‏کاری آلیاژهای بیس صورت گرفته است و اکثریت آنها به غیرقابل پیش بینی بودن لحیم آلیاژهای بیس اشاره می‏کنند. در شرایط کنترل شده از نظر مقدار فاصله و شرایط Investing و لحیم‏کاری، باز هم نتایج غیرقابل پیش‏بینی و گاهی بی‏ثبات است.(14و9)

در بیشتر  این مطالعات،  از استحکام کششی  به منظور

ارزیابی استحکام پیوند استفاده شده است. با وجودی که اطلاعات استحکام کششی، به منظور ارزیابی کفایت روش‏های لحیم‏کاری مفید است، ولی تنش خمشی نوع اولیه و اصلی تنش است که توسط پروتز تحمل می‏شود. علاوه بر این، هیچ گونه اطمینانی وجود ندارد که نقطه اوج تنش کششی که در خلال بارگذاری رخ می‏دهد، در درون محل اتصال ایجاد شود. تست استحکام خمشی، خیلی بهتر استرس‏های مرکب را در پروتز پارسیل ثابت نشان می‏دهد.(15)

در مطالعه ما نیز، نتایج لحیم‏کاری معمولی، غیرقابل پیش‏بینی است. در نمونه‏‏های لحیم شده، علیرغم یکسان بودن شرایط مورد مطالعه (مقدار فاصله، نوع لحیم، دمای کوره، تکنسین و تکنیک عمل کننده و ...) اعداد استخراج شده از آزمایش تست خمشی، تغییراتی را از خود نشان می‏داد (6/81SD=).

یک نمونه لحیم شده در مطالعه ما، می‏تواند استحکام خمشی در حد 97/54 نیوتن داشته باشد و یا اینکه استحکام خمشی آن به بزرگی 33/334 نیوتن باشد. در مطالعه Wiskott نیز اعدادی مشابه مطالعه ما بدست آمد. حداقل و حداکثر استحکام خمشی در مطالعه وی بین 75 تا 300 نیوتن گزارش شد.(16) بنابراین با وجود بالا بودن مقادیر استحکام خمشی در لحیم‏کاری معمولی در مقایسه با روش Cast to، این روش هنوز هم نیازمند بهبود در تکنیک و خصوصاً دستگاه‏های حرارتی و کنترل اکسیداسیون  و  ترکیبات  لحیم  می‏باشد   تا  لحیم‏کاری

آلیاژ‏های بیس، از ثبات قابل قبول تری برخوردار باشد.

تاکنون در مقالات و کتب، تحقیقی بر روی استحکام خمشی روش Cast to در آلیاژ‏های بیس گزارش نشده است. هر چند از این روش استفاده متنوعی در مطالعات شده است.(11و10) در تحقیق ما اختلاف آماری معنی داری بین استحکام خمشی نمونه‏‏های تهیه شده توسط روش Cast to با روش لحیم‏کاری معمولی مشاهده نشد. میانگین مقادیر استحکام خمشی روش Cast to؛ 8/197 نیوتن بود که در حد بسیار قابل قبول کلینیکی است. از نظر مقداری هر چند کمتر از گروه لحیم‏کاری است، ولی می‏تواند در برابر نیرو‏های اکلوزالی مقاومت قابل قبولی داشته باشد. حداکثر نیروی اکلوزالی که به دندان‏های خلفی وارد می‏شود تقریباً 250 نیوتن است.(17)

از مزایای واضح روش Cast to، یکنواخت بودن جنس فلز در کل ساختار نمونه ساخته شده است. باند چینی به محل اتصال دو قطعه مشابه با فلز اصلی خواهد بود. نیازی به استفاده از فلاکس (که پتانسیل بدرنگ کردن چینی را دارد) نیست. نیازی به استفاده از تورچ هم نخواهد بود. زیرا کنترل دقیق حرارت یکنواخت با تورچ امکان پذیر نیست و امکان دیستورشن فریم ورک، بخصوص فریم ورک‏های حجیم وجود دارد.

داده‏‏های تست استحکام خمشی در گروه Cast to با توجه به جدول 3، پراکندگی یکنواخت تری داشت. این نشان می‏دهد که نتایج روش Cast to قابل پیش بینی تر است.

به نظر می‏رسد، با توجه به قابل قبول بودن مقادیر استحکام خمشی در گروه Cast to و همچنین قابل پیش‏بینی‏تر بودن تکنیک آن (حساسیت تکنیکی کمتر این روش نسبت به روش لحیم‏کاری معمولی) این روش می‏تواند قابل تعمیم به شرایط کلینیکی باشد. این روش بخصوص می‏تواند در ساخت بار اوردنچر ایمپلنت و فریم ورک‏های حجیم متکی بر ایمپلنت بکار رود.

پیشنهاد می‏شود در تحقیقات بعدی این روش در شرایط کلینیکی هم تست شود تا با توجه به مزایای واضح آن، جایگزین مناسبی برای روش لحیم‏کاری معمولی باشد.

نتیجه گیری

  1. 1.       در این مطالعه اختلاف آماری معنی داری بین استحکام خمشی روش لحیم‏کاری معمولی و روش Cast to وجود نداشت (05/0P>).
  2. 2.       نتایج حاصل از روش Cast to نسبت به روش مرسوم لحیم‏کاری قابل پیش بینی تر است.

تشکر و قدردانی

بدین وسیله از زحمات جناب آقای طوسی (لابراتوار) و جناب آقای مهندس ولی زاده (انجام تست خمش) تقدیر و تشکر می‏شود.



[1]. Fixed partial denture

  1. Rosenstiel SF, Land MF, Fujimoto J. Contemporary Fixed Prosthodontics. 4th ed. China: Mosby CO; 2006. P. 843-67.
  2. Gegauff AG, Rosenstiel SF. The seating of one-piece fixed partial dentures. J Prosthet Dent 1989; 62(3): 292-7.
  3. Celland NL, Carr AB, Gilat A. Comparison of strains transferred to a bone stimulant as-cast & post soldered implant frameworks for a five-implant-supported fixed prosthesis. J Prosthodont 1996; 5(3): 193-200.
  4. Carr AB, Brantley WA. Characterization of noble metal implant cylinders: As received cylinders and cast interfaces with noble metal alloys. J Prosthet Dent 1996; 75(1): 77-85.
  5. Anusavice KJ, Okabe T, Galloway SE, Hoyt DJ, Morse PK. Flexure test evaluation of presoldered base metal alloys. J Prosthet Dent 1985; 54(4): 507-17.
  6. Staffanou RS, Radke RA, Jendresen MD. Strength properties of soldered joints from various ceramic-metal combinations. J Prosthet Dent 1980; 43(1): 31-9.
  7. Townsend LW, Vermilyea SG, Griswold WH. Soldering non-noble alloys. J Prosthet Dent 1983; 50(1): 51-3.
  8. Galindo DF, Ercoli C, Graser GN, Tallents RH, Moss ME. Effect of soldering on metal-porcelain bond strength in repaired porcelain-fused-to-metal castings. J Prosthet Dent 2001; 85(1): 88-94.
  9. Anusavice KJ. Phillip's science of Dental Materials. 11th ed. Philadelphia: W.B. Saunders CO; 2003. P. 608-18.
  10. Romero GG, Engelmeier R, Powers JM, Canterbury AA. Accuracy of three corrective techniques for implant bar fabrication. J Prosthet Dent 2000; 84(6): 602-7.
  11. Luk HW, Pow EH, Mcmillan AS, Hui CF. A double casting technique to minimize distortion when constructing fixed partial dentures on implants. J Prosthet Dent 2004; 91(1): 93-6.
  12. Zupancic R, Legat A, Funduk N. Tensile strength and corrosion resistance of brazed and laser-welded cobalt-chromium alloy joints. J Prosthet Dent 2006; 96(4): 273-82.
  13. Nikellis I, Levi A, Zinelis S. Effect of soldering on the metal-ceramic bond strength of a Ni-Cr base alloys. J Prosthet Dent 2005; 94(5): 435-9.
  14. Butson TJ, Nicholls JI, Ma T, Harper RJ. Fatigue life of preceramic soldered and post ceramic soldered joints. Int J Prosthodont 1993; 6(5): 468-74.
  15. Chaves M, Vermilyea SG,Papazoglou E, Brantley WA. Effects of three soldering techniques on the strength of high-palladium alloy solder joints. J Prosthet Dent 1998; 79(6): 677-84.
  16. Wiskott HW, Nicholls JI, Belser UC. Fatigue resistance of soldered joints: A methodological study. Dent Mater 1994; 10(3): 215-20.
  17. Waddell JN, Payne AG, Swain MV. Physical and metallurgical considerations of failures of soldered bars in bar attachment systems for implant over dentures: A review of the literature. J Prosthet Dent 2006; 96(4): 283-8.