Document Type : original article
Authors
1 Associated Professor of Department of Endodontics, Dental school, Shiraz University of medical science, Shiraz, Iran
2 Professor of Department of Bacteriology, Shiraz University of medical science, Shiraz, Iran
3 Assistant Professor of Department of Endodontics, Dental school, Shiraz University of medical science, Shiraz, Iran
4 Dentist, Shiraz, Iran
5 Assistant Professor Oral and Center Disease Research Center, Department of Dental Public Health, School of Dentistry, Shiraz University of Medical Sciences, Shiraz, Iran
6 Assistant Professor Pharmaceutical Science Research Center and Pharmaceutical Biotechnology Department, Shiraz University of Medical Sciences, Shiraz, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
مقدمه
از سالها پیش پذیرفته شده است که میکروارگانیسمها علت اصلی بیماریهای پالپ و ایجاد ضایعات پری اپیکال هستند(2و1)، به همین دلیل در درمان اندودنتیک سعی میشود به روش فیزیکی و شیمیایی میزان باکتریهای کانال ریشه به حداقل برسد.(3) مطالعات نشان داده اند که در آماده سازی مکانیکی بخش وسیعی از دیوارههای کانال دست نخورده باقی میمانند و حذف کامل باکتریها از کانال با تکیه بر آن به تنهایی امکان پذیر نمیباشد؛ که دلیل این امر آناتومی پیچیدهی سیستم کانال ریشه میباشد. بنابراین کاربرد محلولهای شست و شو دهنده که اثرات ضدمیکروبی داشته باشند برای حذف بقایای پالپی و کشتن میکروارگانیسمها و آماده سازی کانال لازم میباشد.(5و4) با وجود قابلیت بالای ضدمیکروبی شویندههای رایج (هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین) در مطالعات in vitro، در مطالعات کلینیکی نشان داده شده است که پس از مراحل آماده سازی و علی رغم استفاده از این محلولها، هم چنان باکتریهای زنده ای در کانال حضور دارند.
علاوه بر آناتومی پیچیده کانالها و مقاومت باکتریها(6)، یکی دیگر از دلایل عدم حذف باکتریها پس از شست و شو حضور انواع مهارکنندههای بافتی (Tissue inhibitors) در کانالها میباشد. کانالهای عفونی حاوی باکتریها و محصولات آنها، مایعات بافتی، عاج، ماتریکس عاج و بقایای بافت پالپی میباشند که نشان داده شده است که این محتویات باعث کاهش و یا مهار کامل اثرات ضدمیکروبی کلرهگزیدین و آیودین پتاسیم آیوداید میگردند.(8و7) بخش معدنی عاج نیز به دلیل قابلیت بافرینگ، نقش مهمی به عنوان مهارکننده دارد. مشخص شده است که عاج اثرات ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم و Qmix را کاهش میدهد.(9) در تحقیقی دیگر نیز نشان داده شد که هم پودر عاج و هم سلولهای کشته شدهی Candida albicans باعث کاهش چشمگیر فعالیت ضدمیکروبی کلرهگزیدین میگردند.(10) همچنین گزارش شده است که عاج و آلبومین سرم گاوی (Bovine serum albumine) باعث کاهش قدرت میکروب کشی کلرهگزیدین و MTAD میگردند.(11) بنابراین لازم است شویندههای جدید و استراتژیهای ضدعفونی کنندهی جدید در حضور مهارکنندههای بافتی بررسی شوند تا توانایی ضدمیکروبی آنها به خوبی ارزیابی گردد.
اخیرا نانو ذرات نقره به دلیل توانایی ضدباکتریایی و ضدویروسی وسیع الطیفی که دارند در بسیاری از زمینههای بهداشتی مورد استفاده قرار گرفته اند.(12) نانو ذرات نقره به دلیل نسبت بالای سطح به حجم و همچنین ویژگیهای منحصر به فرد فیزیکی و شیمیایی از قدرت واکنش پذیری بالایی برخوردار میباشند.(13) مکانیسم ضدباکتریایی این نانو ذرات مربوط به چسبیدن و نفوذ انها به دیواره سلولی باکتریهاست که در نهایت منجر به ازدست رفتن یکپارچگی و افزایش نفوذ پذیری دیواره سلولی میگردد.(14) مطالعات نشان داده اند که نانوذرات نقره از پتانسیل ضدباکتریایی بالایی بر علیه باکتریهای گرم مثبت و منفی(16و15) و باکتریهای مقاوم بر خوردارند.(14)
خاصیت ضدمیکروبی قابل قبول و همچنین سازگاری بافتی به خصوص در غلظتهای کم(17)، باعث شده است که استفاده از نانو ذرات نقره به عنوان شوینده اندودانتیک پیشنهاد گردد.
در یک مطالعه میزان تأثیر نانوپارتیکل نقره و هیپوکلریت سدیم ۲۵/۵ درصد به عنوان شویندههای اندودانتیک در کنترل رشد باکتریها یکسان گزارش شد.(18) همچنین تأثیر آنتی باکتریال نانوپارتیکل نقره بر بیوفیلم باکتری E.faecalis همچون هیپوکلریت سدیم ۵/۲ درصد و موثرتر از نرمال سالین و کلرهگزیدین ۱۲ درصد گزارش شده است.(19) اخیرا نوعی نانوذره نقره دارای بار مثبت و پوشیده شده توسط ایمیدازولیوم معرفی شده است که تأثیر ضدباکتری زیادی علیه باکتری E.faecalis حتی در غلظتهای پایین دارد. این قدرت بالای انتی باکتریال، به واکنش بار مثبت این شوینده با بار منفی غشا سلولی که منجر به افزایش لیکیج و مرگ باکتری میگردد نسبت داده شده است.(20) این نانوپارتیکل نقره دارای بار مثبت همراه با زنجیرهی ایمیدازولیوم، سازگاری بافتی بالاتری در مقایسه با کلرهگزیدین و هیپوکلریت سدیم نشان داده است.(21)
علیرغم اثرات ضدباکتریایی قابل قبول نانو پارتیکلهای نقره، تا کنون مطالعه ای تأثیر انواع مهارکنندههای بافتی را بر روی آنها بررسی نکرده است. بنابراین هدف از این مطالعه آزمایشگاهی، ارزیابی تأثیر پودر عاج، ماتریکس عاج، لیپوپلی ساکارید باکتریال و آلبومین سرم گاوی بر فعالیت ضدمیکروبی یک نوع شویندهی نانوپارتیکل نقره در مقایسه با هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین بود.
مواد و روشها
شوینده های مورد استفاده در این مطالعهی پژوهشی شامل هیپوکلریت سدیم ۲۵/۵ درصد (Chloraxid, Cerkamed, Poland)، کلر هگزیدین ۲/۰ درصد (Choloraxid, Cerkamed, Poland) نانو پارتیکل نقره پوشش داده شده با ایمیدازولیوم (ساخته شده توسط دانشکدهی داروسازی دانشگاه علوم پزشکی شیراز) و نرمال سالین استریل بود.
ساخت محلول نانوپارتیکل نقره پوشش داده شده توسط ایمیدازولیوم در مطالعات قبلی توضیح داده شده است.(20) جهت ساخت محلول AgNPs، تمامی ظروف شیشه ای، در محلول HCL:HNO3 به نسبت ۱ به ۳ قرار داده شده و سپس ۳ بار توسط آب مقطر شسته شد. سپس 1 mL از محلول آبی M ۰۱/۰، AgNO3 به ml۲۰ محلول آبیmM 6/2 –dodecyl-3-methylimidazolium chloride1 اضافه شده و بعد از تکان دادن شدید، محلول تازهی 0.4M NaBH4 توسط قطره چکان به آن اضافه گردید تا زمانی که محلولی به رنگ طلایی بدست آید. سپس برای حذف یونهای آبی اضافه، محلول کلوئید به مدت ۲۰ دقیقه سانتریفیوژ شده و سوسپانسیون بدست آمده در دمای اتاق نگهداری گردید.(20)
مهارکننده های بافتی مورد استفاده در این مطالعه شامل پودر عاج، ماتریکس عاج، آلبومین سرم گاوی ۱۸ درصد (BSA)، Sigma و لیپوپلی ساکارید (LPS) بود.
جهت تهیه ی پودر عاج، دندانهای مولر کشیده شدهی انسان جمع آوری شده و به منظور حذف بافتهای نرم و جلوگیری از رشد باکتریها تا زمان انجام مطالعه در هیپوکلریت سدیم ۵/۰ درصد نگه داری شدند. سپس دندانها با آب جاری شسته شده و اتوکلاو گردیدند. تاج دندانها حذف شد و ریشهها توسط فرز روند شماره ۲۱ هندپیس تراش داده شدند و پودر حاصل از این تراش جمع آوری گردید.
برای تهیه ی ماتریکس عاج، مقداری از پودر عاج بدست آمده با EDTA ۱۷ درصد (Endo-Solution, Cerkamed, Poland) مخلوط گردید. از آنجایی که در این مخلوط پودر عاج ته نشین میشود هر روز مایع رویی تخلیه شده و با EDTA تازه جایگزین میشد. این کار به مدت ۵ روز تکرار شد. در روز پنجم مایع رویی خارج شده و با آب مقطر جایگزین گردید و مخلوط برای ۳ بار سانتریفیوژ گردید. ماتریکس عاج بدست آمده از عمل سانتریفیوژ تا زمان انجام آزمایش در فریزر نگه داری شد.(21)
باکتری E.faecalis) ATCC29212) به عنوان میکروارگانیسم مورد آزمایش در این مطالعه استفاده گردید. این باکتری بر روی آگار Brain_heart infusion (BHI) کشت داده شد و خلوص آن توسط رنگ آمیزی Gram و تست واکنش کاتالاز تایید شد. در مرحلهی بعد با استفاده از mL ۵ سایلین استریل، یک سوسپانسیون میکروبی تهیه شد. با استفاده از یک اسپکتروفتومتر، یک سوسپانسیون نوری با جذب نوری ۱/0 در طول موج ۶۰۰ نانومتر (معادل کدورت ۵/0 لوله مک فارلند که برابر ۵/۱×۱۰۸ CFU /mL) تنظیم گردید.
در سری اول آزمایشها، µL ۹۵۰ از محلولهای شوینده با µL ۵۰ از سوسپانسیون باکتریایی در یک لولهی آزمایش اپندورف مخلوط گردیدند. بعد از اینکوبیشن به مدت ۱۰ثانیه، ۳۰ ثانیه و یک دقیقه، نمونه های µL۱۰۰ از مخلوط مذکور برداشته شد و عمل رقیق سازی سریالی (Serial dilution) انجام شد.
µL۱۰ از هر رقت بر روی پلیت های حاوی آگار BHI کشت داده شدند و در دمای c°۳۷ نگهداری شدند. بعد از ۲۴ ساعت تعداد کلونیها شمارش شد.(CFU/mL) تمام آزمایشها ۳ بار تکرار شد.
در سری دوم آزمایشها فعالیت ضدمیکروبی شویندهها در حضور مهارکننده های بافتی مورد ارزیابی قرار گرفت. به این منظور mgr ۲۸ پودر عاج، mgr۵ ماتریکس عاج، mgr ۵ آلبومین سرم گاوی ۱۸ درصد و ۵ میلی گرم لیپوپلی ساکارید (1µgr/mL) در µL۱۰۰ آب مقطر حل گردیدند. µL۱۰۰ از سوسپانسیون حاوی مهارکننده با µL ۱۰۰ از هر یک از شویندهها مخلوط و به مدت ۱ ساعت انکوبه گردیدند. سپس µL ۱۰۰ از سوسپانسیون میکروبی به آنها اضافه گردید طوری که حجم کلی µL ۳۰۰ به دست آمد. در گروه کنترل منفی، سایلین استریل به جای محلولهای شوینده مورد استفاده قرار گرفت. در گروه کنترل مثبت، از µL۱۰۰ آب مقطر (بدون هرگونه مهار کننده ای) استفاده گردید. اینکوبیشن در یک لولهی آزمایش اپندورف به مدت زمان ۱۰ ثانیه، ۱۰ دقیقه و ۱ ساعت انجام شد.
سپس بعد از مدت زمان انکوباسیون، نمونههای µL ۱۰۰ از سوسپانسیونهای مورد آزمایش برداشته شد و رقیق سازی سریالی انجام شد. µL۱۰ از هر یک از رقتها بر روی پلیتهای حاوی آگار BHI کشت داده شد و بعد از ۲۴ ساعت تعداد کلونیها تشکیل شد و شمارش گردید (CFU/mL) تمام آزمایشها ۳ بار تکرار گردید.
جهت آنالیز آماری از تعداد کلونیها در واحد حجم (CFU/mL) لگاریتم بر پایهی ۱۰ گرفته شد و سپس میانگین، میانه و انحراف معیار بدست آمد. برای انجام مقایسههای آماری از تست Kruskal-Wallis و تست Dunn جهت مقایسههای دو به دو استفاده گردید. سطح معنیداری معادل ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.
یافته ها
سری اول آزمایش در هر سه زمان بین محلولهای شوینده تفاوت معنیداری دیده شد (۰۵/۰˂P). (جدول ۱)
مقایسهی دو به دوی شویندهها نشان داد که در هر سه زمان قدرت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین بیش تر از شویندهی نانوپارتیکل نقره و نرمال سایلین بود (۰۵/۰˂P). اما بین هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین و هم چنین بین شویندهی نانوپارتیکل نقره و نرمال سالین تفاوت آماری وجود نداشت (۰۵/۰˃P).
جدول ۱ : میانگین و انحراف معیار کلونی فرمینگ یونیت برحسب شوینده ها و زمان
یک دقیقه |
30 ثانیه |
10 ثانیه |
گروهها |
8/1+5/0 |
1/2+8/0 |
4/2+3/1 |
هیپوکلریت سدیم |
4/2+1/1 |
6/2+4/1 |
9/2+7/1 |
کلرهگزیدین |
1/0+2/8 |
2/0+1/8 |
3/0+1/8 |
نانوسیلور |
6/0+0/8 |
4/0+9/7 |
3/0+0/8 |
نرمال سالین |
=۴۲/۰۱ 001/0P< |
=۴۱/۶۷ 001/0P< |
=۴۰/۵۵ 001/0P< |
آزمون کروسکال-والیس |
در هر سه زمان ۱۰ ثانیه، ۱۰ دقیقه و ۱ ساعت مهارکنندهها بر توانایی ضدمیکروبی شویندهها تأثیرگذار بودند (۰۵/۰˂P).
در زمان ۱۰ ثانیه در گروه هیپوکلریت سدیم، تمام مهارکنندهها غیر از لیپوساکارید باکتریال (1P=) بر فعالیت ضدمیکروبی اثر منفی داشتند (۰۵/۰˂P). در این زمان بیش ترین اثر مهاری بر روی هیپوکلریت سدیم مربوط به آلبومین بودکه با سایر مهارکنندهها غیر از عاج )۳۷۵/۰(P= تفاوت آماری داشت (۰۵/۰˂P).
در گروه کلرهگزیدین تمام مهارکنندهها در مقایسه با گروه کنترل فعالیت ضدمیکروبی را کاهش دادند (۰۵/۰˂P). در همین زمان بیش ترین اثر مهاری بر روی کلرهگزیدین مربوط به لیپوساکارید بود که با سایر گروهها تفاوت معنیداری داشت (۰۵/۰˂P).
در این زمان گروههای نانوپارتیکل نقره و سالین صرف نظر از حضور یا عدم حضور مهارکنندهها، رشد زیاد باکتریها را نشان دادند (۰۵/۰˃P). (جدول 2)
برای هیپوکلریت سدیم بعداز ۱۰دقیقه تماس با آلبومین و عاج، در مقایسه با گروه کنترل اثر مهاری داشتند (۰۵/۰˂P). در حالی که لیپوساکارید و ماتریکس عاج این اثر را نداشتند (۰۵/۰˃P).
بیش ترین اثر مهاری برای هیپوکلریت سدیم مربوط به آلبومین بود که با سایر گروهها غیر از عاج )۳۷۵/۰(P= تفاوت داشت (۰۵/۰˂P).
در این زمان در گروه، کلرهگزیدین، لیپوساکارید و آلبومین با گروه کنترل تفاوت داشتند (۰۵/۰˂P). بیش ترین اثر مهاری مربوط به لیپوساکارید بود که با تمام گروهها غیر از آلبومین (P=1) تفاوت داشت (۰۵/۰˂P). مجدداً در این زمان گروههای نانوپارتیکل نقره و نرمال سالین صرف نظر از حضور یا عدم حضور مهارکنندهها رشد بالای باکتریها را نشان دادند (۰۵/۰˃P). (جدول3)
در گروه هیپوکلریت سدیم، آلبومین و ماتریکس عاج اثر مهاری داشتند (۰۵/۰˂P). اما لیپوساکارید و عاج اثر مهاری نداشتند (۰۵/۰˃P).
در این زمان بیش ترین اثر مهاری مربوط به آلبومین بود که با سایر گروهها غیر ماتریکس عاج (126/0P=) تفاوت داشت (۰۵/۰˂P).
در گروه کلرهگزیدین تمام مهارکنندهها غیر از عاج (1P=) اثر مهاری نشان دادند (۰۵/۰˂P).
بیشترین اثر مهاری مربوط به Lps بود که از سایر گروهها به طور معنیداری بیش تر بود (۰۵/۰˂P)، اما با آلبومین تفاوتی نداشت (1P=).
مجدداً در این زمان نیز گروههای نانوپارتیکل نقره و نرمال سالین صرف نظر از حضور یا عدم حضور شوینده، رشد بالای باکتریها را نشان دادند (۰۵/۰˃P). (جدول 4)
جدول 2 : میانگین و انحراف معیار کلونی فرمینگ یونیت برحسب مهارکننده ها بر
فعالیت ضدمیکروبی شوینده ها و گروه در زمان ۱۰ ثانیه
شوینده |
مهار کننده |
||||
عاج |
ماتریکس عاج |
لیپوپلی ساکارید |
آلبومین |
آب |
|
هیپوکلریت سدیم |
(5/0)3/7 |
(3/0)8/6 |
(0/0) 0/0 |
(2/0)0/8 |
(6/2)0/1 |
کلرهگزیدین |
(4/0)9/6 |
(3/0)0/7 |
(6/0)8/7 |
(5/0)1/7 |
(1/3)5/1 |
نانوسیلور |
(4/0)9/7 |
(1/0)2/8 |
(1/0)2/8 |
(1/0)2/8 |
(1/0)2/8 |
نرمال سالین |
(2/0)1/8 |
(2/0)1/8 |
(2/0)1/8 |
(5/0)7/7 |
(0/0)3/8 |
جدول 3 : میانگین و انحراف معیار کلونی فرمینگ یونیت برحسب مهارکننده ها بر
فعالیت ضدمیکروبی شوینده ها و گروه در زمان ۱۰ دقیقه
شوینده |
مهار کننده |
||||
عاج |
ماتریکس عاج |
لیپوپلی ساکارید |
آلبومین |
آب |
|
هیپوکلریت سدیم |
(5/0)4/7 |
(4/0)9/6 |
(0/0) 0/0 |
(1/0)2/8 |
(5/3)4/2 |
کلرهگزیدین |
(6/0)9/6 |
(5/0)9/6 |
(4/0)9/7 |
(4/0)3/7 |
(3/3)8/1 |
نانوسیلور |
(2/0)1/8 |
(02/0)2/8 |
(08/0)2/8 |
(07/0)2/8 |
(0/0)3/8 |
نرمال سالین |
(6/0)0/8 |
(1/0)2/8 |
(0)3/8 |
(5/0)6/7 |
(0/0)3/8 |
جدول 4 : میانگین و انحراف معیار کلونی فرمینگ یونیت بر حسب تأثیر مهارکننده ها بر
فعالیت ضدمیکروبی شوینده ها و گروه در زمان ۱ ساعت
شوینده |
مهار کننده |
||||
عاج |
ماتریکس عاج |
لیپوپلی ساکارید |
آلبومین |
آب |
|
هیپوکلریت سدیم |
(8/2)5/2 |
(2/0)1/7 |
(0/0) 0/0 |
(3/0)1/8 |
(2/2)7/0 |
کلرهگزیدین |
(1/2)1/4 |
(5/0)0/7 |
(4/0)0/8 |
(6/0)7/7 |
(08/3)5/1 |
نانوسیلور |
(0/0)2/8 |
(0/0)3/8 |
(0/0)2/8 |
(0/0)3/8 |
(0/0)3/8 |
نرمال سالین |
(0/0)3/8 |
(0/0)3/8 |
(0/0)3/8 |
(6/0)5/7 |
(0/0)3/8 |
بحث
در این مطالعه، تأثیر مهاری چهار مهارکنندهی بافتی شامل پودر عاج، ماتریکس عاج، LPS باکتریایی و آلبومین سرم گاوی بر فعالیت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم، کلرهگزیدین و شویندهی جدید نانوپاتیکل نقره پوشش داده شده با ایمیدازولیوم دارای بار مثبت مورد بررسی قرار گرفت.
در مطالعه حاضر از باکتریها E.faecalis به عنوان میکروارگانیسم هدف استفاد گردید، زیرا شیوع آن در دندانهای درمان ریشه شدهی ضایعه دار تا ۷۷ درصد گزارش شده است. هم چنین این میکروارگانیسم میتواند دورههای طولانی از بی غذایی را تحمل کند و در عین حال میتواند به شکل تکی ایجاد عفونت نماید(منواینفکشن(.(23)
نتایج بخش اول مقالهی حاضر نشان داد که قدرت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین معادل یکدیگر و بیشتر از نانوپارتیکل نقرهی پوشش داده شده با ایمیدازولیوم میباشد. این یافته با نتایج مطالعهی Abbaszadegan و همکارانش(20) و Nabavizadeh و همکاران(24) که نشان دادند همین محلول نانوپارتیکل نقره اثرات ضدمیکروبی قابل توجهی بر علیه E.faecalis دارد در تضاد میباشد. یک دلیل تضاد در نتایج میتواند ناشی از مدت تماس باکتری و محلول شوینده باشد که در دو مطالعهی مذکور بیشتر از مطالعهی حاضر بوده است. در مطالعهی Abbaszadegan و همکارانش(20)، باکتری E.faecalis و محلول شوینده حداقل به مدت ۵ دقیقه در تماس بودند، در حالی که در مطالعهی حاضر مدت زمان تماس ۱۰ ثانیه، ۳۰ ثانیه و حداکثر ۱ دقیقه بود. در مطالعهی Nabavizadeh و همکاران(24) محلول نانوپارتیکل نقره در جریان آماده سازی کانالهای دندانهای کشیده شده استفاده شد که زمان آماده سازی کانالها حدود ۲۰ دقیقه بوده است. یادآوری میگردد که در مطالعه Wu و همکاران(25) وقتی نانوپارتیکل نقره دارای بار مثبت به مدت ۲ دقیقه با عاج آلوده با E.faecalis در تماس بود، اثرات ضدمیکروبی کمی دیده شد. در حالی که در نمونههایی که به مدت ۱ هفته در تماس با ژل نانوپارتیکل نقره بودند، تعداد باکتریها کاهش چشمگیری یافت. آنها در توجیه این نتایج عنوان کردند که در مدت زمان ۲ دقیقه اینترکشن کافی بین بار مثبت نانوپارتیکل نقره و بار منفی دیوارهی سلولی باکتریها روی نمیدهد. همچنین باید یادآور شد که در چندین مطالعهی دیگر نیز عنوان شده است که میزان از بین رفتن باکتریها توسط نانوپارتیکلها به غلظت نانوپارتیکل و مدت زمان تماس آن با باکتری بستگی دارد.(27و26)
البته باید متذکر شد که در بخش دوم این مطالعه که تأثیر مهارکنندههای بافتی بر روی توانایی ضدمیکروبی شویندهها بررسی شد، حتی در گروههای یک ساعته نیز این نوع نانوپارتیکل نقره توانایی جلوگیری از رشد باکتریها را نداشت.
در بخش دوم این مطالعه تأثیر مهارکنندههای بافتی مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات قبلی نشان داده بودند که مهارکنندههای بافتی مختلف میتوانند فعالیت ضدمیکروبی شویندههای اندودانتیک را تحت تأثیر قرار دهند.(30-28)
نتایج مطالعه حاضر نشان داد که آلبومین، عاج و ماتریکس عاج در هر سه زمان ۱۰ ثانیه، ۱۰ دقیقه و ۱ساعت بر روی توانایی ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم اثر مهاری دارند. اما لیپوساکارید چنین تأثیری را نشان نداد. در رابطه با کلرهگزیدین هر چهار نوع مهارکننده و در هر سه زمان درجاتی از اثرات مهاری را نشان دادند.
مطالعات قبلی که به بررسی تأثیر مهارکنندههای بافتی بر روی فعالیت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم و کلرهگزیدین پرداخته بودند بیش تر از پودر عاج به عنوان مهارکننده استفاده کرده بودند. در مطالعهی Morgental و همکارانش(8) پودر عاج بر روی فعالیت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم ۶ درصد و ۱ درصد اثر مهاری داشت، اما بر روی فعالیت کلرهگزیدین اثر مهاری نداشت. بنابراین نتایج آنها در رابطه با هیپوکلریت سدیم مشابه با نتایج مطالعهی حاضر میباشد اما در رابطه با کلرهگزیدین نتایج دو مطالعه در یک راستا نمیباشد.
در مطالعهی Portenier و همکاران(7) نشان داده شد که پودر عاج باعث به تاخیر افتادن و آلبومین سرم گاوی باعث مهار شدید اثرات ضدمیکروبی کلرهگزیدین میگردد که این نتایج با یافتههای مطالعهی حاضر در یک راستا میباشد.
همان طور که قبلا ذکر شد در این مطالعه علاوه بر پودر عاج و آلبومین سرم گاوی از LPS و ماتریکس عاج نیز به عنوان مهارکنندههای بافتی استفاده گردید. ماتریکس عاج درجاتی از اثرات مهاری هم بر روی هیپوکلریت سدیم و هم بر روی کلرهگزیدین نشان داد، اما LPS فقط بر روی کلرهگزیدین موثر بود.
در مطالعهی Shrestha و همکاران(22) نیز LPS و ماتریکس عاج در کنار پودر عاج، آلبومین سرم گاوی و بافت پالپی فعالیت ضدمیکروبی نانوپارتیکل چیتوزان و فتوداینامیک تراپی را به درجات متفاوتی کاهش دادند.
دلیل اثر مهاری بیشتر آلبومین بر هیپوکلریت سدیم، احتمالا واکنش شیمیایی هیپوکلریت سدیم با آلبومین به عنوان یک پروتئین میباشد.
دلیل اثر مهاری بیش تر لیپوساکارید بر روی کلرهگزیدین نیز ممکن است واکنش الکتروشمیایی کلرهگزیدین به عنوان ملکولی دارای بار مثبت با LPS به عنوان ملکولی با بار منفی باشد.
در این مطالعه و در هر زمان ۱۰ ثانیه، ۱۰ دقیقه و ۱ ساعت حضور مهارکنندهها در مقایسه با عدم حضور انها تاثیری بر فعالیت ضدمیکروبی شوینده نانوپارتیکل نقره نداشت. این یافته آن است که در این مطالعه نانوپارتیکل نقره مشابه گروه نرمال سالین رفتار کرد و عملا فاقد اثرات ضدمیکروبی بود.
نتیجه گیری
تحت شرایط این مطالعه، تمام مهار کنندههای بافتی غیر از اندوتوکسین باکتریال بر فعالیت ضدمیکروبی هیپوکلریت سدیم تأثیر منفی داشتند. در رابطه با کلرهگزیدین همه مهارکنندههای بافتی مورد آزمایش فعالیت ضدمیکروبی را کاهش دادند. از آن جایی که نانوپارتیکل نقره عملا اثرات ضدمیکروبی نشان نداد تحت تأثیر مهارکنندهها نیز قرار نگرفت.
تشکر و قدردانی
مقاله ی حاضر برگرفته از پایان نامه ی دانشجویی با شماره ی طرح ۱۴۸۶۲ در دانشگاه علوم پزشکی شیراز میباشد. کلیه ی هزینه ی این طرح توسط معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شیراز پرداخت گردیده که بدین وسیله قدردانی می گردد.