Document Type : original article
Authors
1 Assistant Professor, Dept of Oral & Maxillofacial Surgery, Dental School, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
2 Postgraduate Student, Dept of Oral & Maxillofacial Surgery, Dental School, Mashhad University of Medical Sciences, Mashhad, Iran
Abstract
Keywords
مقدمه
استئوتومی ساژیتال اسپلیت دوطرفه روش انتخابی در تصحیح جراحی جهت پروگناتیسم،رتروگناتیسم و آسیمتری فک پایین میباشد.(1) تکنیک جراحی که مشابه با ساژیتال اسپلیت بود ابتدا در سال 1942 در متون آلمانی توسط Schuchardt تشریح شد. این استئوتومی شامل برشهای افقی موازی روی کورتکس راموس عمودی بود، برش مدیال بالای لینگولا قرار داشت و برش لترال، 1 سانتیمتر زیر آن واقع میشد. سپس جداسازی (Split) بین این دو کورتکس انجام میشد و قطعه دیستالی میتوانست به جلو یا عقب برود.(2) در متون انگلیسی اولین بار Obwegester و Truner در رابطه با استفاده از ساژیتال اسپلیت به بحث و بررسی پرداختند.(3) در سال 1961،
Dal pont بیشترین تغییرات را در این تکنیک ایجاد کرد(4)، مدیفیکاسیونهای مختلف در این روش جهت رسیدن به سطوح تماس استخوانی وسیعتر، درنتیجه ترمیم استخوانی کافی و ثبات بیشتر، کاهش ریسک آسیب به دستجات عصبی عروقی و کاهش امکان شکستگیهای نامطلوب در حین جراحی میباشد.(7-5)
پاراستزی لب پایین، شایعترین یافته بلافاصله بعد از جراحی ساژیتال اسپلیت میباشد. بیشترین آسیب به عصب آلـوئولار تحتانی متعاقب جراحی ساژیتال اسپلیت،
نوروپراکسی میباشد.(4)
در مطالعات مختلف، بررسی بروز تغییرات حسی بعد از ساژیتال اسپلیت به وسیله معیارهای عینی (Objective) و ذهنی (Subjective) مختلفی انجام شده است. در مطالعه حاضر میزان فراوانی تغییرات حسی لب پایین به دنبال ساژیتال اسپلیت، مشکلات ایجاد شده برای بیماران به علت این تغییرات حسی، نحوه تغییر این اختلالات حسی با گذشت زمان، رضایتمندی بیماران علیرغم وجود این تغییرات حسی بررسی شد.
مواد و روشها
در این مطالعه آینده نگر بیماران مورد مطالعه شامل 22 نفر (44 سمت) بودند که همگی تحت عمل جراحی ارتوگناتیک فک پایین با تکنیک ساژیتال اسپلیت دوطرفه[1] جهت عقب بردن فک پایین (به میزان 6-4 میلیمتر) قرار گرفتند. تمامی بیماران توسط یک جراح و در شرایط بیمارستانی مشابه مورد عمل جراحی قرار گرفتند. عمل جراحی BSSO در تمامی بیماران طبق روشهای استاندارد انجام گرفت. برش افقی در بالای لینگولا به صورت برش کوتاه (Short cut) ایجاد شد. برش عمومی نیز، بین مولر اول و دوم داده شد. عمل جداسازی قطعات توسط یک اوستئوتوم ظریف انجام شد. بعد از استئوتومی ساژیتال اسپلیت فک پایین، قطعات استخوانی به وسیله 4-3 عدد پیچ تیتانیومی در هر دو سمت و از طریق ترانس باکال تروکار ثابت گردیدند. طول پیچها 15-13 میلیمتر و قطر آنها mm2 بود و بیماران به مدت 10-7 روز IMF الاستیکی داشتند. در تمامیبیماران عمل جراحی ساژیتال اسپلیت به تنهایی مورد استفاده قرار گرفت و توأم با جراحی فک فوقانی و یا جراحی چانه نبود.
جهت معاینه ذهنی (Subjective) پرسشنامههایی توسط بیماران در طی پیگیریهای 3 و 6 ماهه پر میشد و سؤالاتی در رابطه با اختلال حسی ایجاد شده مطرح میشد. برای معاینه بالینی بیماران جهت ارزیابی اختلال حسی عصبی متعاقب عمل جراحی، تست تمایز دو نقطهای در نظر گرفته شد. تست مذکور در دو سمت صورت بیمار، قبل از عمل و نیز 3 و 6 ماه بعد از عمل جراحی تکرار گردید. در طول انجام تست تمایز دو نقطهای، بیمار در یک اتاق آرام نشسته و چشمانش بسته بود. معاینه تمامی بیماران در مراحل مختلف، توسط یک فرد معاینهکننده و بوسیله یک پرگار با دو نوک مشابه انجام شد. برای انجام این تست، فاصله بین دو نوک تیز پرگار تغییر میکرد تا زمانی که کوتاهترین فاصلهای که بیمار قادر به تمایز دو نقطه مجزا از هم بود، حاصل شود.
دادههای جمعآوری شده به وسیله نرمافزار SPSS با ویرایش 5/11 مورد آنالیز آماری قرار گرفت. اکثر دادههای کیفی مربوط به پرسشنامه به وسیله توزیع فراوانی، مورد بررسی قرار گرفت و تعدادی از دادهها که نیاز به مقایسه آنها با هم در طی پیگیریهای سه ماه و شش ماه بعد از عمل بود، به وسیله تست Mc Nemar آنالیز آماری شدند.
در رابطه با تغییر وسعت ناحیه بیحسی بین پیگیریهای سه و شش ماهه، از آزمون Wilcoxon استفاده
شد.
در رابطه با دادههای کمی (نتایج تست تمایز دونقطهای)، با استفاده از آزمون t-test ، میانگین و انحراف معیار محاسبه شد و جهت مقایسه نتایج حاصل از تست تمایز دو نقطهای در سمت چپ و راست فک از تست Paired Samples t-test استفاده شد.
یافتهها
بیماران مورد مطالعه شامل 22 نفر (44 سمت) در محدوده سنی 19 تا 26 سال (میانگین و انحراف معیار (7/1±4/21) بودند.
از میان 44 سمت مورد عمل قرار گرفته در پیگیری سه ماهه، 28 سمت (6/63%) و در پیگیری شش ماهه، 19 سمت (1/43%) دارای تغییرات حسی بودند.
در پیگیری سه ماهه از میان 28 سمت درگیر، 14 مورد سمت راست و 14 مورد سمت چپ بودند.
در پیگیری شش ماهه، از میان 19 سمت درگیر، 8 مورد سمت راست و 11 مورد سمت چپ بودند.
از میان بیماران، 4/61% موارد بلافاصله بعد از عمل دچار تغییر حسی شدند (جدول 1).
در هر دو پیگیری، شایعترین توصیف بیماران از تغییر حسی ایجاد شده، مورمور بود (جدول 2). لازم به ذکر است برخی از بیماران بیش از یک توصیف از تغییر حسی خود داشتند.
در پیگیریها بیشترین مشکلات ایجاد شده برای بیماران، اختلال حسی حین غذاخوردن و حین لمس کردن بود (جدول 3).
در پیگیری سه ماهه، 11 نفر (3/33 درصد) و در پیگیری شش ماهه نیز 11 نفر (3/33 درصد) لب خود را به دلیل اختلال حسی ایجاد شده گاز میگرفتند.
سوزاندن لب نیز در پیگیری سه ماهه در 6/13% موارد
و در پیگیری شش ماهه در 1/9% موارد دیده شد.
آزمون Wilcoxon در رابطه با تغییر وسعت ناحیه بیحسی بین پیگیری سه ماهه و شش ماهه تفاوت معنیداری را نشان داد (007/0=P) و این مسئله نشانگر بهبودی نواحی دارای تغییر حسی است (جدول 4).
با توجه به نتایج جدول 5، نتایج تست تمایز دو نقطهای در مرحله قبل از عمل که بیماران در حالت نرمال قرار داشته و هنوز تحت ترومای عمل جراحی قرار نگرفته بودند، 81/3 میلیمتر بود. ولی مشاهده میشود در پیگیری سه ماهه این ارقام افزایش یافته، در پیگیری شش ماهه میانگین تست تمایز دو نقطهای مجدداً کاهش یافته و به حالت نرمال پیش از عمل نزدیک شده است.
با استفاده از تست Paired Samples مشخص گردید که گرچه بین نتایج حاصل از تست تمایز دو نقطهای در سمت راست و چپ در پیگیری سه ماهه تفاوتی در حدود mm45/1 وجود دارد (جدول 6) ولی این اختلاف از لحاظ آماری معنیدار نبود (065/0=P).
با این حال، تفاوت میانگین بین سمت راست و چپ در پیگیری شش ماهه mm04/1 به دست آمد که از لحاظ آماری معنیدار بود (027/0=P).
در مرحله قبل از عمل اختلافی بین سمت چپ و راست مشاهده نشد.
بر اساس نتایج به دست آمده از جمعآوری دادهها، تمامی 22 بیمار مورد عمل قرار گرفته از نتیجه جراحی خود، با توجه به عوارض حسی آن، رضایت داشته و این جراحی را به سایرین توصیه میکردند.
جدول 1 : توزیع فراوانی شروع تغییر حسی بعد از عمل در بیماران دارای تغییرات حسی
شروع تغییر حسی |
تعداد |
درصد |
بلافاصله بعد از عمل |
27 |
4/61 |
مدتی بعد از عمل |
1 |
3/2 |
بدون تغییر حسی |
16 |
3/36 |
کل |
44 |
0/100 |
جدول 2 : توزیع فراوانی نحوه توصیف تغییر حسی ایجاد شده در بیماران در پیگیری سه ماهه و شش ماهه بعد از جراحی
توصیف تغییر حسی |
پیگیری سه ماهه |
پیگیری شش ماهه |
||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
بی حسی |
13 |
5/29 |
11 |
0/25 |
نیشگون |
2 |
5/4 |
0 |
0/0 |
مورمور |
17 |
6/38 |
16 |
3/36 |
دردناک |
1 |
2/2 |
0 |
0/0 |
سوزش |
5 |
3/11 |
0 |
0/0 |
بدون تغییر حسی |
16 |
3/36 |
25 |
9/56 |
جدول 3 : توزیع فراوانی مشکلات ایجاد شده برای بیماران بعد از جراحی در پیگیریهای سه ماه و شش ماه
ایجاد مشکل |
پیگیری سه ماهه |
پیگیری شش ماهه |
||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
همیشه |
0 |
0/0 |
2 |
5/4 |
حین لمس |
13 |
5/29 |
10 |
7/22 |
حین صحبت |
3 |
8/6 |
0 |
0/0 |
حین غذا خوردن |
14 |
8/31 |
7 |
9/15 |
هیچگاه |
19 |
1/43 |
25 |
8/56 |
جدول 4 : توزیع فراوانی تغییر در وسعت ناحیه دارای تغییر حسی در پیگیریهای سه و شش ماهه
تغییر وسعت ناحیه دارای تغییر حسی |
پیگیری سه ماهه |
پیگیری شش ماهه |
||
تعداد |
درصد |
تعداد |
درصد |
|
وسعت ناحیه تغییر نکرده |
1 |
3/2 |
0 |
0/0 |
کاهش وسعت منطقه |
27 |
4/61 |
20 |
4/45 |
برطرف شدن کامل بیحسی |
0 |
0/0 |
8 |
2/18 |
عدم وجود تغییر حسی |
16 |
3/36 |
16 |
3/36 |
کل |
44 |
0/100 |
44 |
0/100 |
جدول 5 : میانگین و انحراف معیار با استفاده از t-test برای تست تمایز دو نقطهای قبل از عمل و سه ماه و شش ماه بعد از عمل
تست تمایز دو نقطه ای |
میانگین(mm) |
انحراف معیار |
قبل از عمل |
81/3 |
65/5 |
پیگیری سه ماهه |
9/6 |
06/3 |
پیگیری شش ماهه |
2/5 |
99/1 |
جدول 6 : میانگین و انحراف معیار تست تمایز دو نقطهای به تفکیک در سمت چپ و راست قبل از عمل و سه ماه و شش ماه بعد از عمل
تست تمایز دو نقطه ای |
سمت راست |
سمت چپ |
||
میانگین (mm) |
انحراف معیار |
میانگین (mm) |
انحراف معیار |
|
قبل از عمل |
81/3 |
66/0 |
81/3 |
66/0 |
سه ماه بعد از عمل |
18/6 |
46/2 |
63/7 |
47/3 |
شش ماه بعد از عمل |
68/4 |
39/1 |
72/5 |
37/2 |
بحث
جهت ارزیابی اختلالات حسی بیمار متعاقب عمل جراحی میتوان از روشهای Subjective (ارزیابی خود بیمار) و نیز روشهای Objective (تستهای بالینی) استفاده کرد.
در برخی مطالعات اعتقاد بر این است که ارزیابی خود بیمار مهمترین اصل است.(8)
Chen و Blomqvist، از میان تستهای بالینی رایج، تطابق خوبی بین ارزیابی Subjective و تست تمایز دو نقطهای گزارش کردند.(10و9)
در مطالعه ما نیز از هر دو روش استفاده شد. جهت ارزیابی Subjective پرسشنامههایی توسط بیمار پر شد و جهت تست بالینی، تست تمایز دو نقطهای بر روی بیماران انجام شد و در تمامی بیماران این دو نوع ارزیابی، مطابق با یکدیگر بودند.
در رابطه با درصد افرادی که بعد از استئوتومی ساژیتال اسپلیت دچار اختلالات حسی میشوند، در تحقیق Hua، 78% موارد بعد از عمل جراحی ساژیتال اسپلیت، دچار نقص موقت عصب آلوئولار تحتانی شدند.(11)
در مطالعه Schultze، در 83% از مواردی که مورد جراحی قرار گرفته بودند، نقص موقت حسی در عصب آلوئولار تحتانی دیده شد.(12)
در مطالعه Kobayashi، 8/56% از بیمارانی که توسط جراح با مهارت کم و 5/45% از بیمارانی که توسط جراح با تجربه، مورد عمل قرار گرفته بودند، در ماه اول بعد از عمل دارای تغییرات حسی بودند. در 12 ماه بعد از عمل این مقادیر کاهش یافته و به 25% در گروه اول و 2/15% در گروه دوم رسید.(13)
در مطالعه Al-Bishri، در 37% از موارد مورد عمل قرار گرفته، اختلالات حسی طولانی مدت دیده شد.(8)
در مطالعه ما، 6/63% از موارد مورد عمل قرار گرفته، در پیگیری سه ماهه دارای تغییرات حسی بودند. در پیگیری شش ماهه این درصد کاهش یافته و به 1/43% رسید. در مطالعه ما به علت کوتاه بودن مدت مطالعه (پیگیری تا 6 ماه بعد از عمل جراحی)، صرفاً تغییرات حسی موقت مورد بررسی قرار گرفت و چنانچه میزان تغییرات حسی طولانی مدت و دائمیمد نظر بود، بایستی حداقل برای مدت یک سال بیماران را کنترل میکردیم.
نتایج حاصل از بررسی ما، نسبت به نتایج مطالعات Hua و نیز Schultze درصد کمتری از نقص موقت حسی را نشان داد و تقریباً مشابه و البته کمی بیشتر از نتایج مطالعه Kobayashi بود.
در مطالعه Al-Bishri، درصد افراد دارای نقص حسی بسیار کمتر از سایر مطالعات و این مطالعه بود (37%). علت این امر میتواند ناشی از آن باشد که در این مطالعه گذشته نگر، صرفاً نقایص حسی طولانی مدت (تداوم بیشتر از یک سال) مورد بررسی قرار گرفته بود. ولی در مطالعه ما، درصد نقایص موقت حسی مورد بررسی قرار گرفت.
فراوانی اختلالات حسی در عصب آلوئولار تحتانی متعاقب استئوتومیساژیتال اسپلیت در مطالعات مختلف از 9% تا 85% متغیر بوده است.(8)
همانطور که در مطالعه ما نیز دیده میشود، به مرور زمان درصد موارد دارای نقایص حسی کاهش مییابد که علت آن میتواند بهبود خودبخودی عصب باشد.
در مطالعه Schultze بیشترین بهبود عصب آلوئولار تحتانی در 6 تا 12 ماه بعد از عمل جراحی رخ میدهد(12) ولی بنا به نظر Cerulli بیشترین میزان بهبود خودبخودی عصب آلوئولار تحتانی در طول 6 ماه اول بعد از عمل رخ خواهد داد.(14)
وجود این تفاوتها در مطالعات مختلف میتواند علل مختلفی داشته باشد، از جمله سن بیمار، میزان حرکت فک پایین و میزان دستکاری عصب در طول انجام جراحی.(8)
در رابطه با سمت درگیر، در مطالعه Oikarinen تفاوتی بین سمت چپ و راست مشاهده نشد.(15) در مطالعه ما نیز در ارزیابی Subjective، هر دو سمت راست و چپ فراوانی یکسانی داشتند (6/17%).
در تست تمایز دو نقطهای نیز قبل و سه ماه بعد از عمل، تفاوت معنیداری بین سمت راست و چپ نشان نداد ولی در پیگیری شش ماهه تفاوت معنیداری بین میانگین تست تمایز دو نقطهای در چپ (72/5 میلیمتر) و راست (68/4 میلیمتر) مشاهده شد (027/0=P).
در مطالعه Schultze و همکارانش، میانگین تست تمایز دو نقطهای در بیمارانی که با استئوتومی ساژیتال اسپلیت مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند در پیگیری سه ماهه، 8 میلیمتر و در پیگیری شش ماهه، 6 میلیمتر بود.(12)
در مطالعه ما، میانگین تست تمایز دو نقطهای در بیماران قبل از عمل جراحی، 81/3 میلیمتر، سه ماه بعد از عمل، 9/6 میلیمتر و در پیگیری شش ماه بعد از عمل، 2/5 میلیمتر بود. از میان تستهای رایج، تست تمایز دو نقطهای بیشترین مطابقت را با معاینات Subjective دارد.(10و9) در مطالعه ما نیز نتایج حاصل از تست تمایز دونقطهای مطابق ارزیابی Subjective و اظهارات خود بیمار بود.
در رابطه با مشکلات ایجاد شده برای بیمار به دلیل اختلالات حسی متعاقب جراحی، مطالعه Al-Bishri به بررسی تأثیر اختلالات حسی در زندگی روزمره فرد به صورت کیفی پرداخته و در این مطالعه، سه چهارم از بیماران دارای اختلال حسی، این تأثیر را به صورت خفیف یا خفیف تا متوسط ذکر کردهاند.(8) در مطالعه Cunningham و همکاران تمامی بیماران اظهار داشتند که اختلالات حسی ایجاد شده هیچ تأثیری بر زندگی روزمره آنها نداشته است.(16)
در مطالعه ما این تأثیر به صورت جزئیتر مورد بررسی قرار گرفت. در پیگیری سه ماهه، 1/68% از کل بیماران و در پیگیری شش ماهه بعد از عمل 3/33% از کل بیماران مشکلاتی را حین لمس، صحبت و یا غذا خوردن ذکر کردند.
در پیگیری سه و شش ماهه بعد از عمل، 3/33% بیماران لب خود را به دلیل تغییرات حسی ایجاد شده گاز میگرفتند.
در رابطه با سوزاندن لب، 6/13% بیماران در پیگیری سه ماهه و 9% بیماران در پیگیری شش ماهه، لب خود را به دلیل تغییرات حسی ایجاد شده میسوزاندند.
در رابطه با رضایت بیماران از عمل جراحی خود، در مطالعه ما همه بیماران از نتیجه عمل خود و علیرغم وجود یک سری اختلالات حسی رضایت داشته و این عمل جراحی را به سایر افراد دارای شرایط عمل پیشنهاد میکنند.
در مطالعه Al-Bishri نیز 89% بیماران از عمل خود رضایت داشتند.(8)
این آمار نشان میدهد اختلالات حسی، عامل تعیینکننده مهمی در رضایتمندی بیمار نیست و آنچه بیشتر تعیینکننده رضایت بیمار است، فانکشن و زیبایی حاصل از عمل جراحی است.(8)
مطالعه Westermark و همکارانش نشان داد که بیماران جوان (با سن کمتر از 35 سال) همیشه از نتیجه عمل جراحی خود راضی هستند و توجهی به اختلالات حسی ایجاد شده ندارند. در صورتی که بیماران مسنتر (با سن بیشتر از 35 سال) در ارزیابی خود از نتیجه عمل جراحی، به اختلالات حسی ایجاد شده، اهمیت بیشتری میدهند. در این مطالعه رضایت کلی بیماران 84% بود.(17)
با توجه به اینکه در مطالعه ما همه بیماران، جوان و در طیف سنی 19 تا 26 سال قرار داشتند، نتایج ما با اظهارات Westermark هماهنگی داشته و همگی بیماران از نتیجه عمل خود رضایت داشتند.
در مطالعه دیگری که توسط Al-Bishri انجام شد، 91% بیماران از نتیجه عمل رضایت داشتند. از میان 4 بیمار ناراضی، تنها یک نفر به علت اختلال حسی ایجاد شده، نارضایتی داشت.(18)
نتیجه گیری و پیشنهادات
در تمامی مطالعات انجام شده، تعدادی از بیماران بعد از انجام اوستئوتومی ساژیتال اسپلیت دارای تغییرات حسی بودهاند که این تغییرات، یکسری مشکلات برای آنها به همراه داشته است ولی در بیشتر موارد این مسئله منجر به عدم رضایت بیماران نشده است.
با توجه به زمان کم انجام این مطالعه، تعداد بیماران محدود بوده است. هر چند که تعداد بیماران با بسیاری از مطالعات دیگر همخوانی دارد، اما پیشنهاد میشود که
مطالعه با تعداد بیشتری از بیماران انجام شود.
مطالعه حاضر به بررسی تغییرات حسی تا 6 ماه بعد از عمل جراحی پرداخت. با توجه به این که در بسیاری از متون و مقالات، بررسی حداقل تا یک سال بعد از عمل انجام شده است پیشنهاد میگردد که مطالعه با بررسی
حداقل یک ساله انجام گیرد.
تشکر و قدردانی
در پایان از معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی و دانشکده دندانپزشکی مشهد که در اجرای این تحقیق همکاری داشتند.